نردشیر در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:
نخستین باره در شعر فارسی وازه لر رو میبنیم.
رضا از کرمان در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۶ در پاسخ به سجاد شانه ساز دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۴:
سلام بنظر به همین صورت که نوشته شده صحیح است یعنی میوارهاند
لاله قنبری در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۷:
لاله قنبری
هنوز دیر نیست
هنوز صبر من
به قامت بلند آرزوست
عزیز همزبان
تو در کدام کهکشان نشستهای؟!…
“هوشنگ ابتهاج”
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۱ در پاسخ به کاوه مهری دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
سلام و درود و سپاس
ولی بنده بسیاری از کتابهای کسروی را خواندهام اما چنین چیزی در آن ندیدهام.
در بالا هم عرض کردم کسروی اشتباهاتی داشت و البته این امر طبیعی است که انسانِ فارغ از اشتباه وجود ندارد آن هم بیشتر با گذشت زمان مشخص میشود. چیزی که هست کسی نمیتوانست به نقد و آثار کسروی پاسخ دهد و طبق معمول، حذف آن اندیشمند در دستور کارِ ارهابیون قرار گرفت.
الف رسته در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۵۷ در پاسخ به مهرانا دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۶:
شکل درست بیت چنین است:
مباد روزی بیملک تو جهان، که جهان // به روز روشن از آن پس ستاره بشمارد
مباد روزی که ملک تو در جهان نباشد، که دنیا پس از آن به روز روشن ستاره بشمارد.
ستاره شمردن در روز چه معنی میتواند داشته باشد؟
مسعود سعد سلمان راست:
یا ز دیده ستاره میبارم // یا به دیده ستاره میشمرم
در روز ستاره شمردن میتواند گریان بودن باشد.
معنای مجازی دورتر دیگر هم برداشت میشود که روز روشن چون شب تاریک و هنگام شمردن ستارگان و دلتنگی شود که البته در دوران انوری چنین برداشتی بعید بود، این نوع برداشتها در سبک هندی رایج شد.
حفیظ احمدی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳:
با سلام و خسته نباشید،
اسد بدیع آوازخوان افغان این غزل رند شیراز را در قالب آهنگی سروده است.
با احترام
ادبیات در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۷ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱۳:
دوستان گنجوری، غزل به این زیبایی، هنوز کسی حاشیه ننوشته، جای تعجب دارد... 🌹🌹
رضا از کرمان در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۱ در پاسخ به علی اکبر جلالی دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۵:
سلام جناب جلالی
کریاس یعنی ورودی درب خانه ،آستان در ، راهروی ورودی
ضمن اینکه با کلیک بر روی هر لغت میتوانید معنای آن را در لغتنامه مشاهده فرمایید
شاد باشی عزیز
کاوه مهری در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۲۴ در پاسخ به عباسی-فسا @abbasi2153 دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:
سلام عرض ادب.
کسروی دین ستیز بود،به هر کس و هر ایدئولوژیای که بوی دین و خدا میداد اعتراض میکرد.
تا اهل عقل و علم و اندیشه چه قضاوتی بکنند.
علی اکبر جلالی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۰۸ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۵:
کریاس؟
علی ک در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۱۸ در پاسخ به محمدامین مروتی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۱۵ - در معنی لَوْلاکَ لَما خَلَقْتُ الأَفْلاکَ:
درود بر استاد عزیز، جناب محمدامین مروتی.
دوستت دارم.
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
در بیت
گر تو شکرخنده آستین نفشانی
هر مگسی طوطیی شوند شکرخا
به نظر می رسد منظور سعدی این نیست که هر مگسی خود را طوطی شکرخایی میپندارد بلکه شیرینی محبوب چنان است که مگس هم واقعا طوطی شکرخا میشود. و این اوج قوۀ خیال سعدی و صنعت زیبای اغراق است. اگر تصور کنیم که مگس ادعا میکند، در واقع این دو صنعت را در این بیت پایمال یا حداقل سست کردهایم.
شاید اگر گوینده کسی غیر از سعدی بود میشد توجیه کرد که نتوانسته است به روشنی بیان کند و فعل دیگری در درست نداشته است. اما سعدی است و سرشار از واژه. بلکه به قول استاد عزیز شاعر گرانقدر استاد جعفری «سُها»، برخلاف بقیه شاعران که به دنبال واژه هستند؛ واژه ها به دنبال سعدی میگردند و در دهانش آماده به صف ایستادهاند.
سعدی در اینجا به صراحت از فعلِ مصدرِ «شدن» استفاده کرده است که معادل عربی آن «صارَ» است و به معنی صیرورت و دگرگونی است.
مگسها ادعا نمیکنند بلکه شیرینی این قدر زیاد است که مگس را هم طوطی میکند.
نشان دادنِ بسیاریِ شیرینی چه از محبوب و چه از خود سعدی گاهی چیزهایی را خلق میکند که انسان انگشت به دهان میماند مانند بیت زیر که هر توضیحی آن را گنگ می کند.
من دگر شعر نخواهم که نویسم که مگس
زحمتم میدهد از بس که سخن شیرین است
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
ز ننگِ آن ، قَدم هرگز به رویِ آستان ننهد
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
برآمد جان ز تن ، وان زلف می جوید چنان مرغی
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
کند آتشفشان چون شمع، مغزِ استخوانش را
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:
گرفتم آن که شب در خواب کردم پاسبانش را
برگ بی برگی در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۰:
بر آستانِ مُرادت گشاده ام درِ چشم
که یک نظر فکنی، خود فکندی از نظرم
گشاده کردنِ چشم کنایه از وسعتِ بینش و جهان بینی است که با وسعت بخشیدن به آسمانِ درونیِ سالک پدید می آید و مُرادِ از آن رسیدن به آستانِ معشوقِ ازل است، در مصراع دوم "خود" همان خویشتنِ توهمیِ انسان است که بوسیله بینشِ محدودِ ذهن و بر حسبِ دیدِ جسمی به جهان شکل گرفته است، پس حافظ میفرماید که او با گشاد کردنِ دریچهی چشم یا وسعت بخشیدن به بینشی که می تواند تا بینهایتِ خداوندی امتداد یابد امیدوار به رسیدن به آستانِ حضرت معشوق است که اگر با یک نظرِ لطف و عنایتش به او بنگرد، پس این خود یا خویشتنِ برآمده از ذهنِ حافظ( سالک) را که محدود بین و محدودیت اندیش است از چشمِ حافظ می اندازد و از میان بر می دارد تا به این ترتیب با وصالِ معشوق به خویشِ اصلیش زنده شود.
آرش امیری پری در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۲۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۲:
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی اساتید و علاقه مندان شعر و ادب پارسی
به عقیده ی بنده بیت (( گر عاشق و میخواره به دوزخ باشند فردا بینی بهشت همچون کف دست )) به معنی این است که بهشت همچون کف دست انسان بدون مو است ( مو اشاره به انسان داره ) یا به دیگر سخن در بهشت هیچ انسانی نخواهد بود .
Nima Azad در ۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۷۴ - رقعهٔ دیگر نوشتن آن غلام پیش شاه چون جواب آن رقعهٔ اوّل نیافت:
منظور مولانا در این بیت این است که غذاهایی که از جنس نور هستند یعنی میوهها و سبزیجات غذای انسان است نه غلات و گوشت و....
چون خوری یکبار از ماکول نور
خاک ریزی بر سر نان و تنور
منیر در ۱ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۷: