گنجور

حاشیه‌ها

حمیدرضا در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۵ در پاسخ به ahmad aramnejad دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:

فاعل حذف شده از این جمله و جملات بعد «عقل» است که در بیت پنجم نامش آورده شده.

بهنام غفاری‌مزیدی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۸:

ای پرنده‌ی مقدس، ای فرشته‌ی عالم ملکوت  ، من در ابتدای راه سفر بسوی  روشنایی و درک حقایق هستم، به من اراده و  توان بده و همت و خستگی‌ناپذیری را در این سفر  همراهم کن...

علی شیرمحمدی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۹ در پاسخ به مرتضی شمسی زاده دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۳:

واقعا محشره ، هم شعر هم اجرای همایون عزیز.

مهدی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

با تشکر از بی گرگی با توضیحات کامل و در خور ، توجه داشته باشیم شاعرانی چون حافظ ، مولاناو سعدی تمام تلاششان در این است تضادی که بین ذهنیت متاثر از فریب جهان مادی و عینیت که همان خدایی باشد وجود دارد را بیان کرده و انسانها را از از خود بیگانگی رهانیده و به عینیت و خدایی زنده کنند. 

Zahra Ghalilian در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

سلام و عرض ادب خدمت همه پاکدلان هنردوست

هر که را خوابگه آخر نه که مشتی خاک است

گوچه حاجت که به افلاک کنی ایوان را 

به نظر من درست هستش 

اشاره به بیت شعر حضرت همان تبریزی عزیز علیه رحمه میفرمایند،

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک/دوسه روزی قفسی ساخته اند از بدنم 

و نیز بیت شعر حضرت حافظ علیه الرحمه; من ملک بودم و فردوس برین جایم بود/آدم آورد در این دیر خراب آبادم

مصرع دوم گو چه حاجت که بر افلاک کنی ایوان را یعنی که ما افلاکی و آسمانی خواهیم شد در آخر و چه حاجت ارزشمندی میطلبد که از خاک بر افلاک کشاند ما را.

تشکر ویژه از دوستان دست اندر کار سایت عالی و محبوب گنجور . دستبوس همه خوبان خدایی هستیم. حق حافظ و نگهدارمان باد. 🙏💐🙂

 

حبیب شاکر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵:

سلام بر همراهان همدل 

از نیست بدر آمده تا هست شویم 

وز باده هست خورده و مست شویم 

از نیست به هست چون کمال و رشد است 

حاشا که دوباره نیست شده،پست شویم

ممنون از عزیزان

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۳:

در نومیدی بسی امیدست

پایان شب سیه، سپیدست

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۴:

این «نی» همونه که در مثنوی شنیدیم ازش که چون حکایت می‌کند، از جدایی‌ها شکایت می‌کند، کز نیستان ...؟

ahmad aramnejad در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:

ملک؛ کسری در سر زلف تو یافت
یعنی کسرا در سر زلف تو ملک یافت
اگر ملک کسری را بصورت اضافه بخوانیم فاعل در آن گم شده است چه کسی در سر زلف تو ملک کسری را یافت؟

سفید در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۷ - رفتن قاضی به خانهٔ زن جوحی و حلقه زدن جوحی به خشم بر در و گریختن قاضی در صندوقی الی آخره:

 

گفت منفذ نیست از گردونتان

جز به سلطان و به وحی آسمان...

 

سفید در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۷ - رفتن قاضی به خانهٔ زن جوحی و حلقه زدن جوحی به خشم بر در و گریختن قاضی در صندوقی الی آخره:

 

عاشقی کو در غم معشوق رفت

گر چه بیرون است، در صندوق رفت... 

 

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۷۷:

مصراع دومِ بیتِ اول وزنش اشکالی نداره؟

اصن چطور خونده میشه؟

حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۱۹:

با درود و سلام

حسین محمدنظامی هستم فرزندماه جمال و منصور.

در مصرع "پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو" به نظر می رسد شکر به اشتباه کتابت و تلفظ شده است. در اینجا سکر به جای شکر معنا دارتر است. سکر به معنی مستی می باشد.

منظور شاعر این است که به غیر از شمع و حرکات مست گونه پروانه برای رسدن به شمع چیز دیگر مگویید. در شعر دیگر از مولانا چنین آمده است:

"هزار مست چو پروانه جانب آن شمع      نهاده جان به طبق بر که این بگیر و بیار"

در بیت فوق هم به مستی پروانه اشاره می کند که به سمت شمع می رود.

پس ترکیب شمع و سکر بهتر معنی می دهد. اینکه چرا این ترکیب شده است شمع و شکر یا قند و شکر و ... بماند!!!

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۳۴ در پاسخ به علیرضا اکبری دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی طلب » حکایت مجنون که خاک می‌بیخت تا لیلی را بیابد:

علیرضا جان سلام 

   با توجه به عشق مجنون به لیلی که مجازاً عشق زمینی است ولی در کلام ادیبان وعرفا به عنوان عشق آدمی به سرچشمه حقیقت و ذات خداوندی تعبیر شده در اینجا جناب عطار از این موضوع در جهت خدمتگذاری به نوع بشر بهره برداری نموده است منظور کلام خصوصا بیت آخر که فرمودی به این نکته اشاره دارد که آدمی همچون مجنونی است که لیلی خود را در این گذر خاکی گم کرده ودر درون او خار خاری است که همواره به دنبال اصل خود میگردد ودر این گذر خاکی (زندگانی)عشق به مخلوق  روپوشش ونقابی بیش نیست ،وجمیع عشق ومهر ورزی بشر به خلایق به عشق به حضرت حق وخداوند برمی گردد وخدمت به مردم عین عبادت خداونداست وبه هرکه لایق بداند عنایت میفرماید. یکی از تعالیم عرفانی وارزشهای اساسی آن خدمت به هم نوعان است خاک بیختن در گذر خاکی در ذهن بنده این معنا را القا میکند که جستجوی خداونددرعزلت گزینی وبی توجهی از رنج مردمان نیست وسالک طریق وعارف واقعی نمیتواند بدون توجه به این مقوله به سعادت نائل آید  وبقول شمس تبریزی که گفته : افاق عالم همه جمع شدند گرد کعبه ،حلقه کرده وسجود کردند ، اگر کعبه را از میان حلقه برگیری،سجود هریک بر همدگر باشد ودل خود را سجده میکنند. پس شرط اول ،داشتن طلب وصول به حق ودر وهله دوم  به اعتبار امر خلیفه اللهی آدم ،خدمت به مردمان، عین خدمت به خداست و زمینه اتصال به ساحت پاک خدایی است . (وبگذریم که عشق به سایر مخلوقات و کل اکوسیستم که خودش یک بحث دیگه است ،اون هم جدا نیست از این قصه)   

البته به نظر حقیر الله اعلم    شاد باشی امیدوارم مفید واقع گردد.

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل نوزدهم - فرمود که شب و روز جنگ می‌کنی و طالب تهذیب:

سلام 

  دراین بخش از کتاب جناب مولانا به مقام والای زن اشاره میکند و جهت تذهیب نفس به مردان مدارا کردن وتسلیم بودن درمقابل امر زنان را توصیه میکند و باعنایت به خودبزرگ بینی وغیرت مردانه که از خصایص مردان محسوب میشوداین راه که الحق والنصاف کاری دشوار برای مردان است را پیشنهاد داده  ومیگوید بجای اینکه با پرخاش وتعصب دنبال رفع عیوب زنان باشی با صبر کردن وتسلیم بودن سعی در تهذیب نفس خود داشته باشید و حتی اگر بر نفس خود نمیتوانی غلبه کنی تصور کن که همسرت همچون معشوقه توست تا بدین طریق حسد وغیرت وتعصبهای جاهلانه از تو رخت بر بندد وجای خود را به لذت مجاهده وصبر وتسلیم دهد ودر جای دیگر  فقر عیسوی که همان ازدواج نکردن است را مورد نکوهش قرار میدهد وفقر محمدی که عبارت از ازدواج وتحمل سختی زندگانی مشترک وصبر در مقابل به قول ایشان محالات زنان است را با امعان نظر به حدیث رسول اکرم که فرموده هیچ رهبانیتی در اسلام نیست رجحان داده ودر آخر نیز توصیه میکند که زنان را به جهت غیرت وتعصب خشک محبوس ومحصور نکنید وبگذارید آزادانه زندگی کنندو میگوید گوهر عفت وپاکدامنی در زنان میبایست ذاتی ودرونی باشد وبا تحمیل وفشار نمیتوانی زنی را پاکدامن کنی وشاید بدین طریق بصورت تصنعی خویش را عفیف بنماید ولی اصل قضیه چیز دیگری است 

 با توجه به زمان ودوره حیات مولانا وحتی نگاه جامعه اروپا به مقوله زن که به گفته ویل دورانت در تاریخ تمدن ، زن را در قرون وسطی به عنوان شر وخطری خانگی  ومصیبتی مطوب میدانسته اند (تاریخ تمدن ج1ص2956) نشان دهنده ژرف اندیشی وآزادگی این نابغه بشری است روحش شاد  

علیرضا اکبری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۱ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی طلب » حکایت مجنون که خاک می‌بیخت تا لیلی را بیابد:

از دوستان لطفا یه نفر توضیح بده این شعر رو..خصوصا بیت آخر رو

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۵۵ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » چند رباعی » شمارهٔ ۳:

این رباعی، بدآموزی نداره؟

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۹۸۱:

به احتمال قوی منظور از عاقبت در بیت اول، «عاقبت اندیشی» بوده. کسی نظر دیگه‌ای داره؟

۱
۵۷۸
۵۷۹
۵۸۰
۵۸۱
۵۸۲
۵۲۵۹