گنجور

حاشیه‌ها

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۶:

کی طمع در گردش گردون دون پرور کنم.....؟

مسعود نخعی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:

واقعابعضی ازافرادچنان تفاسیری از شعر وسخن بزرگان می کنند که اگرخودشاعرمحترم زنده می شد هایهای می گریست.دوستان محترم این شعر کاملا اروتیک است وفحوای روشن جنسی دارد.افرادی که مدعی هستند درشعرشاعران بزرگ گذشته فقط صحبت ازخدا وعرفان وعشق الهی است یقینایقنایقنا باشعرفارسی بیگانه هستند.نه حافظ را می فهمند نه نظامی راخوانده اندنه از معاشقه ومغازله ی قهرمانان شاهنامه با زنها اطلاع دارند ،نه خمریه های منوچهری دامغانی راخوانده اندکه بزمشان ملازمه ی قطعی باحضور زنان دلربا داشته است .وقاطع دعوی هزلیات سعدی عزیرمااست.آیا آقایان می فرمایند نستجیربالله ونعوذبالله هزلیات هم معانی عرفانی دارد؟

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:

تو چنان در دل و جان* رفته که جان در بدنی.....!

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶:

عجب زبونی ای خدا!

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶:

بسیار می گفتم که دل،

با کس نپیوندم!

ولی...

دیدار خوبان اختیار از دست دانا می برد.....!!

دل برد؛

و تن در داده ام!

ور می کشد؛

استاده ام!

کآخر نداند بیش از این یا می کشد یا می برد......!!!

 

به به!

 

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۰:

هم تو که خسته ای دلم

مرهمِ ریشِ(!!!؟) خسته ای.....(":

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸:

من ز فکر تو به خود نیز نمی پردازم....

نازنینا!

تو دل از من؛

به که پرداخته ای؟!

:"))))))))

 

آخی. بیچاره سعدی💚

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

که نه قوت گریزست 

و نه طاقت گزندت.....!

 

پ.ن شجریان: نه پای رفتن از اینجا

نه طاقتی که بمانم......!!!

هعی. رشته. 27. خرداد. 02

 

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۲۱ در پاسخ به فاطمه یاوری دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۳:

که میفرمایند: 

ربنا آتنا فقط چشاااااتو.....!!!🥴😂😂😂😂💔👌

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:

بسیار توقف نکند "میوهٔ" بر بار

چون عام بدانست که شیرین و رسیده‌ست...!

 

پ.ن: قسمتی از نگاه کالا محور به زن در ایام قدیم😌💔 هعی سعدی....

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۱۰ در پاسخ به فرزاد دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:

شعرها و متونی توی ادبیات بعد از گذشت زمان های طولانی باقی میمانند که از نظر مفهومی خیلی قوی روشون کار شده باشه... جوری که هرکس با توجه به جهان بینی خاص خودش بتونه معنای خاصی رو بگیره و برداشت کنه. و این نیازمند اینه که اون مفهوم استعاری و نمادین دقیق بیان بشه.

و خوب با این دید بخوایم بگیم برداشت اون افراد هم اشتباه نیست.

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲:

با جمله برآمیزی و از ما بگریزی...

جرم از تو نباشد!

گنه از بخت رمیدست:)))))

.

چون شوم خاک رهش دامن بیفشاند ز من

ور بگویم دل بگردان رو بگرداند ز من...!

#حافظ

 

 

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۱:

چقدر قشنگ؛ چقدر قشنگ؛ چقدر قشنگ........

واقعا عالیه. دم سعدی گرم:))))))))))

.

رحمت نکند بر دل بیچاره ی فرهاد

آن کس که سخن گفتن شیرین نشنیدست.....

.

ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا......

حلوا به کسی ده که "محبت" نچشیدست....!

فاطمه یاوری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹:

آن چه بر من می رود در بندت ای آرام جان

با کسی گویم که در بندت گرفتار آمدست....!

 

bahar GH در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۴ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل ششم - پسر اتابک آمد خداوندگار فرمود:

از توضیحات شما و وقتی که گذاشتید کمال سپاسگزاری دارم متشکرم 🙏 لطف کردید

وکیل در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲:

چو‌پیراهن شوم آسوده خاطر ، گرش همچو قبا گیرم در آغوش . بنظر حقیر این بیت اشاره به بازگشت بینایی یعقوب پیامبر پس از بوییدن بوی پیراهن یوسف را دارد که هر چند یوسف فرسنگها از پدر دور بود ولی پیراهنی که او برای پدرش فرستاده بود سبب آرامش یعقوب گردید 

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۶۰:

آهنگ خوانش آخرین مصرع چه طوریه؟

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۱ در پاسخ به خامش دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:

گفتم که دو غزل ۷۵ و ۷۹ شبیه همند و نباید با هم اشتباه گرفته شوند، در یکی «خواجه» هست و در دیگری نیست.

زهیر در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۳ در پاسخ به رضا جوانروح دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:

خواجۀ خوش‌دامن در غزل ۷۹ هست نه غزل ۷۵

۱
۵۷۹
۵۸۰
۵۸۱
۵۸۲
۵۸۳
۵۲۶۳