گنجور

حاشیه‌ها

کژدم در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۱۷ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۴ - رونوشت از خط زیبای عارف:

عارف پیرامون این غزل نوشته است: «در بیست و ششم خرداد ۱۳۰۷ بر حسب درخواست و خواهش روسای مدرسهٔ آمریکایی در تهران قرار شده بود آقای تقی‌زاده در جشن فارغ‌التحصیل‌های مدرسهٔ آمریکایی همدان حضور داشته باشد. چون باز هم یکی از دیپلمه‌ها منصورخان پسر دکتر بدیع‌الحکما بود خطابه‌ای که اساساً برای تبریک درود و عرض تشکر در حضور ایشان در این جشن بود نوشته ولی به واسطهٔ تعریف بی‌پایان از عملیات درخشان زمامداران وقت به قدری فضای خطابه را تنگ و تاریک کرده بود که دریچه‌ای که اسم تقی‌زاده هم بتواند از آنجا سر به در کرده ورود خود را در همدان به حاضرین و مدعوین در فضای مدرسه اعلان کند باقی نگذاشته چون قبلاً بنا به میل آقای دکتر بایستی از نظر من بگذرد و خود من هم جزء مدعوین بودم، حس آزادی‌خواهی من و سابقهٔ آزادی‌خواهی تقی‌زاده مرا واداشت چند سطری آنچه به نظرم می‌رسد راجع به ایشان اضافه کرده به علاوه غزلی هم بسازم که بعد از خطابه، یا پیش از آن بخوانند ولی خوانده نشد. از دکتر پرسیدم. گفت: «فردا شب که عده‌ای به شام دعوت دارند خواهند خواند.» معلوم شد روح محافظه‌کاری یا ملاحظه از آخوندها برای یکی دو شعر آن، دکتر و روسای مدرسه را دچار زحمت خیال کرده است.

شب دوم که مهمانی خیلی مفصل و آبرومندی که در همدان هیچ سابقه نداشته است قریب ۳۰۰ نفر ایرانی و اروپایی به افتخار ورود تقی‌زاده در سر میز حضور داشتند. معلوم شد می‌خواهد غزل را به استثنای دو سه شعر آن که روح غزل و اساساً برای همان دو سه شعر ساخته شده است بخواند. من با کمال دلتنگی موافقت کرده به اصرار دکتر خودم قرار شد بخوانم. بعد از صرف شام و نطق مفصل رئیس مدرسه و مختصر نطق تقی‌زاده با سینهٔ تنگ نفس‌گرفته خوانده خیلی هم دست زدند.»

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۳ در پاسخ به ارسلان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز:

سلام 

شرح جامع مثنوی کریم زمانی مناسب است

رهگذر در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و شغاد » بخش ۴:

درود 

بیت ۹

به گمانم " گَه آمد که بر تو سرآید زمان " درست‌تر باشد

نوید ارجمند در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

همکاری استاد شجریان و استاد لطفی بسیار بسیار این ابیات رو محسوس تر کرده واقعا زیباست

 

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱ - سر آغاز:

سلام  بر عزیزان و همراهان گنجور

گرچه یک مو بد گنه کو جسته بود

لیک آن مو در دو دیده رسته بود

 

در بیت ۱۷ وابیات نزدیک آن حضرت مولانا به نکته جالبی اشاره دارد روییدن مو در چشم گرچه این مو کوچک وناچیز بنظر میرسد ولیکن بسیار درناک است وحتی دید آدمی را مختل میکند حال بگذریم که در اصطلاح پزشکی  این بیماری   تریکیازیس نام داره ولی نتایجی که منظور مولانا بوده این است که آدم(ع) یا کل نوع بشر بواسطه روح خدایی در حکم مردمک چشم حضرت حق است

فرع دید آمد عمل ،بی هیچ شک

پس نباشد مردم الا مردمک  (دفتر اول)

وبرابر با تعبیری است از ابن عربی آنجا که فرموده ( وهو للحق بمنزله انسان العین من العین الذی یکون  به النظر ) نسبت انسان به حق تعالی نسبت مردمک چشم است به چشم که دیدن کار اوست  پس اعمال آدمی فرع بر دیدن است 

ز دست دیده ودل هردو فریاد

که هرچه دیده بیند دل کند یاد 

بسازم خنجری نیشش ز فولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

به همین دلیل گناهی که مرتکب شد یعنی گام برداشتن در ذوق نفسانی شاید ظاهرا کوچک است ولی نسبت به جایگاه ومقام آدمی بسیار بزرگ است چرا چون دید اورا مختل کرده ودیگر نمیتواند حقایق را ببیند و چور فرد نابینا گام بر میدارد علیرغم اینکه چشم دارد ولی این چشم کاربرد ندارد البته ناگفته نماند از دیدگاه علمای شیعه تمامی پیامبران وامامان ، معصوم وبری از انجام گناهند واین را با عنوان نهی تنزیهی  توجیه کرده‌ا‌ند و چون نهی تحریمی نیست گناهی انجام نشده ، یعنی  فاعل عملی که باعث عدول از نهی تنزیهی شده، گناه نکرده بلکه ترک اولی نموده  که خود بحث دیگری است وبهتر است نگویم بنظر حقیر که یک نوع کلاه شرعی است برموضوع.

nabavar در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۶۲:

غزلی در همین زمینه از عباس نیای نوری

گذشت

همه انگشت به لب در غم عمری که چه بی هوده گذشت

خار، روییده در اندیشه و، افکار غم آلوده گذشت

آنچه حاصل شده از عمرِ تبه گشته، پشیزی نخرند 

آخر کار نگر کاین همه تب بر تن فرسوده گذشت 

هر طرف باغ  پر از مریم و نسرین و شقایق در کار  

 بانگ بلبل به سراپرده ی گلزار چه نشنوده گذشت

آنکه دل در گرو عشق نهاد و سر و دستار بداد 

توسن عمر به در برد ازین وادی و پیموده گذشت 

ای خوشا انکه نه در بند هوس بود و نه دلبسته ی مال

چون ” نیا “ آنچه خزف بود بیانداخت و آسوده گذشت 

احمد خرم‌آبادی‌زاد در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۷ دربارهٔ اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۸۵ - نامه ی اثرط به گرشاسب:

در فرهنگ فارسی شادروان دکتر معین و نیز لغتنامه دهخدا، واژه «وَرْغ» به معنی «سد برای آب» (آب‌بند) آمده است. اما در بیت شماره 80 (انجام پند سوم برهمن) متوجه می‌شویم که «ورغ» برای «مهار کردن ریگِ روان» نیز به کار می‌رفته است.

شهرام . در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۹ در پاسخ به همیرضا دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

خیلی ممنون از توضیحاتتون

شهرام . در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۱۴ در پاسخ به ملیکا رضایی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

از شما ممنونم خانم رضایی

امیر ایرانی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۰۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در ستایش حضرت رسول (ص):

گویا در گویش بختیاری بو به معنای باشد استفاده می شود ، برگزیدن این معنا از بو در این شعر از سعدی بزرگ وزین تر است. باشد که ....

البته استفاده از بو در معنای آرزو و شاید هم با توجه معنای کهن بو ، مشکلی در معنای شعر وارد نمی کند.

شهرام . در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۰ در پاسخ به شایق دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱:

از شما ممنونم بابت توضیحاتتون ، امیدوارم اون یقین و توکل نصیب هممون بشه

سیاوش خزاعی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۸۲ - بقیهٔ حکایت نابینا و مصحف:

این اشاره به تعادل دارد که در ذات وجود جاری است،  از هسته اتم تا روابط ستاره ها... جایی پیشنهاد هم میده که ،،  آب رحمت بایدت    رو پست شو    وانگهان   خور خمر رحمت مست شو.. 

اسلام خیلی بامزه پافشاری میکنه که خدا عدل نداره!

ایرانیها عدل را اضافه کردند به اصول دین

 

سیاوش خزاعی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

سلام

اول اینکه

خر یعنی بزرگ

دوم اینکه

خودتون را بخاطر اشتباه دیگران

ناراحت نکنید

من از این شعر  چیزی نفهمیدم

والسلام

وقت  بذاریم

جاهاییکه واضحتر است

بررسی کنیم.    بدرود

Nadim Najimi در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۵۰ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » دم را دریابیم [۱۴۳-۱۰۸] » رباعی ۱۴۲:

سلام عرض ادب خدمت تک تک شما!

معنی رباعی

گردون نِگَری ز قدّ‌ِ فرسودهٔ ماست:

گردون نِگَری: گردش فلک و آسمان قدّ‌ِ فرسوده: قامت خمیده و فرسوده

معنی: خمیدگی و فرسودگی قامت ما، نشان‌دهنده‌ی گردش و گذر زمان و پیری ماست.

جیحون اثری ز اشکِ پالودهٔ ماست:

جیحون: نام رودی بزرگ در آسیای میانه اشکِ پالوده: اشک زلال و پاک

معنی: رود جیحون، نمادی از اشک‌های زلال و پاک ماست که در طول زندگی ریخته‌ایم.

دوزخ شَرَری ز رنجِ بیهودهٔ ماست:

دوزخ: جهنم شَرَر: جرقه رنجِ بیهوده: رنج و سختی بی‌فایده

معنی: جرقه‌های جهنم، نمادی از رنج و سختی‌های بی‌فایده‌ای است که در زندگی متحمل شده‌ایم.

فردوس دمی زِ وقتِ آسودهٔ ماست:

فردوس: بهشت وقتِ آسوده: زمان آرامش

معنی: بهشت، لحظه‌ای از زمان آرامش و آسودگی ماست.

جمع‌بندی:

این رباعی به گذر زمان، سختی‌های زندگی و آرزوی آرامش می‌پردازد. شاعر می‌گوید که خمیدگی قامت ما نشان‌دهنده‌ی گذر زمان و پیری ماست، اشک‌های ما به عظمت رود جیحون است، رنج‌های ما جرقه‌های جهنم را می‌سازد و تنها آرزوی ما لحظه‌ای آرامش در بهشت است.

 

محمد طاها کوشان mkushantaha@yahoo.com در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۰ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۹:

این غزل نغز پرمغز  ژرف و دانه دار همانند انار شیرین لایه دار حضرت حافظ رحمة الله علیه؛ را در سال ۱۹۷۹ ترسایی جناب حضرت دکتور عبدالغفور روان فرهادی  که تازه از زندان ستم کاران کمونیست رهایی یافته بودند، برایم برگزیدند و از روی نسخه ای بسیار کهن و تصحیح شده  نوشتند و به دستم دادند. جناب حضرت استاد محمد حسین سرآهنگ (رح) برایم در راگ مشکلی آهنگی ساختند. این آهنگ را برای نخستین بار در رادیو افغانستان آن وقت ثبت  نمودم( اکنون همان نام مستعارم را فراموش نموده ام) و دوسه باری پخش آنرا از رادیو خودم شنیدم؛ بعد آن، راهی سفر هجرت شدم و تا امروز کاپی آنرا ندارم. شاید بتوانم روزی پیش از سفر نابرگشتنی،  دوباره خوانی کنم.

دادگرا! فلک ترا، جرعه کش پیاله باد

دشمن دل سیاه تو، غرقه به خون چولاله باد

ذروهِ کاخ رفعتت راست ز فرط ارتفاع

راه روان وهم را  راه، هزار ساله باد

زلف سیاه  پُرچَمَت چشم و چراغ  عالم است

جان ز نسیم دولتت، در شکن کلاله باد

ای مهِ برج معدلت، مقصد کُل- ز آدمی

بادّهِ صاف دایمت، در قدح و پیاله باد

چون بهوای قامتت، زُهره شود ترانه ساز

حاسدت از سَماعِ آن، همدم آه و ناله باد

نُه طبق سپهر و آن ، قرضهِ سیم و زر که  هست

از لب خوان حشمتت، سهلترین نواله باد

دختر فکر بکر من، همدم صحبت توشد

مَهر چنین عروس را، هم به کفت حواله باد

حافظ تو در این غزل، حجت بندگی نوشت

عیب عَبید پرورت  شاهد این قباله باد./

محمد قلیزاده در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰:

عرض سلام و ادب دارم خدمت استاد عزیز «رضا» که به نغزترین،دقیقترین و کاملترین شکل ممکن غزلهای حضرت حافظ رو معنی،تفسیر و تشریح میکنند،ان شاالله که خداوند به شما عمر پر برکت عطا بفرماید،امین

m.g.gharib@

 

 

سبحان در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۶:۰۴ دربارهٔ قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۷ - در جواب قصیدهٔ حکیم سوزنی:

ویدیوی توضیح قصیده

میر نور الدین علوی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۹ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۵ - هشام بن عبدالملک در طواف کعبه بود هر چند خواست که حجرالاسود را استلام کند به واسطه ازدحام طایفان میسرش نشد به جانبی بنشست و مردم را نظاره می کرد. ناگاه حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین بن علی رضی الله عنهم حاضر شد و به طواف خانه اشتغال نمود چون به حجرالاسود رسید همه مردمان به یک جانب شدند تا نقبیل حجرالاسود کرد یکی از اعیان شام که همراه هشام بود پرسید که این چه کس است؟ هشام گفت نمی شناسم از ترس آنکه مبادا اهل شام به وی رغبت نمایند. فرزدق شاعر آنجا حاضر بود گفت من می شناسمش و در جواب سائل قصیده ای انشا کرد بیست بیت کما بیش در تعریف و تمدیح امام زین العابدین رضی الله عنه:

بیت عربی (بیت 42):

 

هُم غُیوثُ النَّدی إذا وَهَبوا

هُم لُیوثُ الثَّری إذا نَهَبوا

 

ترجمه:

آنانند ابران بارانی به هنگام بخشش

آنانند شیران بیشه به هنگام یورش

میر نور الدین علوی در ‫۱ سال و ۶ ماه قبل، پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۸ در پاسخ به حفیظ احمدی دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۵۵ - هشام بن عبدالملک در طواف کعبه بود هر چند خواست که حجرالاسود را استلام کند به واسطه ازدحام طایفان میسرش نشد به جانبی بنشست و مردم را نظاره می کرد. ناگاه حضرت امام زین العابدین علی بن الحسین بن علی رضی الله عنهم حاضر شد و به طواف خانه اشتغال نمود چون به حجرالاسود رسید همه مردمان به یک جانب شدند تا نقبیل حجرالاسود کرد یکی از اعیان شام که همراه هشام بود پرسید که این چه کس است؟ هشام گفت نمی شناسم از ترس آنکه مبادا اهل شام به وی رغبت نمایند. فرزدق شاعر آنجا حاضر بود گفت من می شناسمش و در جواب سائل قصیده ای انشا کرد بیست بیت کما بیش در تعریف و تمدیح امام زین العابدین رضی الله عنه:

بیت عربی (بیت 42):

 

هُم غُیوثُ النَّدی إذا وَهَبوا

هُم لُیوثُ الثَّری إذا نَهَبوا

 

ترجمه:

آنانند ابران بارانی به هنگام بخشش

آنانند شیران بیشه به هنگام یورش

۱
۵۸۲
۵۸۳
۵۸۴
۵۸۵
۵۸۶
۵۵۱۷