در سرم از عشقت این سودا خوش است
در دلم از شوقت این غوغا خوش است
من درون پرده جان میپرورم
گر برون جان میکند اعدا خوش است
چون جمالت برنتابد هیچ چشم
جملهٔ آفاق نابینا خوش است
همچو چرخ از شوق تو در هر دو کون
هر که در خون مینگردد ناخوش است
بندگی را پیش یک بند قبات
صد کمر بر بسته بر جوزا خوش است
جان فشان از خندهٔ جانپرورت
زاهد خلوت نشین رسوا خوش است
گر زبانم گنگ شد در وصف تو
اشک خونآلود من گویا خوش است
چون تو خونین میکنی دل در برم
گرچه دل میسوزدم اما خوش است
این جهان فانی است گر آن هم بود
تو بسی، مه این مه آن یکتا خوش است
گر نباشد هر دو عالم گو مباش
تو تمامی با توام تنها خوش است
ماهرویا، سیرم اینجا از وجود
بیوجودم گر بری آنجا، خوش است
پرده از رخ برفکن تا گم شوم
کان تماشا بی وجود ما خوش است
الحق آنجا کآفتاب روی توست
صد هزاران بی سر و بی پا خوش است
صد جهان بر جان و بر دل تا ابد
والهٔ آن طلعت زیبا خوش است
پرتو خورشید چون صحرا شود
ذرهٔ سرگشته ناپروا خوش است
چون تو پیدا آمدی چون آفتاب
گر شدم چون سایه، ناپیدا خوش است
از درون چاه جسمم دل گرفت
قصد صحرا میکنم صحرا خوش است
دی اگر چون قطرهای بودم ضعیف
این زمان دریا شدم دریا خوش است
وای عجب تا غرق این دریا شدم
بانگ میدارم که استسقا خوش است
غرق دریا تشنه میمیرم مدام
این چه سودایی است این سودا خوش است
ز اشتیاقت روز و شب عطار را
دیده پر خون و دلی شیدا خوش است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به شدت عاشق است و در هر بیت احساسات عمیق خود را نسبت به معشوق بیان میکند. از عشق و شوق او به شور و غوغایی در دل اشاره میکند و میگوید که حتی اگر جانش را در این عشق از دست بدهد، خوشحال است. او جمال محبوبش را چنان زیبا توصیف میکند که هیچ چشمی نمیتواند به آن خیره شود و برایش جهان و آفاق نابینا به نظر میرسد. شاعر به عواطف شدید و درونی خود اشاره میکند و بیان میکند که حتی در شرایط سخت، عشق او را شاد میکند. در نهایت، او از دریا و صحرا به عنوان نمادهای عشق و سرگشتگی سخن میگوید و آشفتگیهای درونیاش را به صورت زیبایی به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در دل و به یاد تو احساس شوری دارم که برایم خوشایند است، و در ذهنم نیز این فکر و عشق به تو بسیار لذتبخش است.
هوش مصنوعی: من در عمق وجود خود حسی را پرورش میدهم؛ اگر دشمنان از وجودم آگاه شوند، برایم خوشایند است.
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی تو درخشش پیدا کند، هیچ چشمی در همهٔ جهان نمیتواند آن را ببیند و همهٔ آنها کور و ناتوان از دیدن خواهند بود.
هوش مصنوعی: مانند چرخ که به خاطر شوق تو در هر دو جهان میچرخد، هر کسی که در عشق تو نتواند غوطهور شود، ناخوش و بیخبر از لذت است.
هوش مصنوعی: خدمت به یک مقام بزرگ و محترم، مانند بستن کمربندهای محکم و استقامت در برابر چالشها، احساس خوبی به انسان میدهد و انسان را به سوی موفقیت و فضیلت سوق میدهد.
هوش مصنوعی: خندهٔ دلانگیز تو، که جان را شاد میکند، از جان خود بگذر و فدای آن کن. زاهدی که تنها نشسته و به دنیا بیتوجه است، در مقایسه با این شادی و خوشحالی، چیزی جز رسوایی ندارد.
هوش مصنوعی: اگر نتوانم به خوبی تو را توصیف کنم و زبانم لال شود، اشکهای خونینم به خوبی بیانگر احساساتم نسبت به تو خواهند بود.
هوش مصنوعی: هرچند که دلم را به خاطر تو میسوزانم و درد میکشم، اما خوشحالم که برای تو این درد را تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: این دنیا زودگذر است، حتی اگر آنچه در این دنیا هستی بسیار باشد. در عوض، آن زیبایی و یکتایی که در عالم دیگر وجود دارد، بهتر است.
هوش مصنوعی: اگر هر دو جهان نیز نباشند، تو تنها باش، زیرا برای من بودن تو کافی است و این برایم خوشایند است.
هوش مصنوعی: عزیزم، من در اینجا از زندگی بیمعنا و بدون احساس سر و کار دارم. اگر تو به آنجا بروی، حال و هوای بهتری را تجربه خواهی کرد.
هوش مصنوعی: پرده را از روی صورتت کنار بزن تا من ناپدید شوم، زیرا اینکه بدون وجود ما این تماشا زیباست.
هوش مصنوعی: واقعاً جایی که آفتاب چهره تو تابیده است، صدها هزار نفر بدون سر و پا هم خوشحالند.
هوش مصنوعی: هرگز فرقی نمیکند که چه تعداد جهان به جان و دل من بپیوندد، در هر صورت همواره شگفتزده و شیداى آن زیبایى خیرهکننده خواهم بود.
هوش مصنوعی: وقتی که نور خورشید بر دشت میتابد، ذرهای که بیپروا و سرگشته است، احساس خوبی دارد.
هوش مصنوعی: وقتی تو مشخص شدی، من مانند آفتاب شدم و وقتی حضور نداری، برایم بودن در سایه بهتر است.
هوش مصنوعی: از ناامیدی و تنگناهایی که در زندگیام دارم خستهام و تصمیم گرفتهام به دشتهای آزاد بروم، زیرا زندگی در دشت به مراتب زیباتر و دلپذیرتر است.
هوش مصنوعی: در گذشت زمان، اگرچه در ابتدا ضعیف و کوچک بودم، اکنون به مانند یک دریا بزرگ و قوی شدهام و این وضعیت جدید بسیار خوشایند است.
هوش مصنوعی: بسیار جالب است که وقتی در این دریا غرق شدم، صدایی بلند میکنم که از خدا باران میخواهم و این درخواست برایم دلپذیر است.
هوش مصنوعی: در دریا غرق میشوم، ولی همچنان تشنهام و نمیدانم این چه حال و هوایی است که دارم. این احساس شگفتانگیز است.
هوش مصنوعی: عطار به خاطر عشق و شوقی که دارد، با چشمانی پر از اشک و قلبی پر از احساس، روز و شب را سپری میکند و این حال او بسیار زیباست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
گر چه سرو باغ را بالا خوش است
با قد رعنای تو ما را خوش است
زهر عشقت کام عیشم تلخ کرد
هست تلخ این چاشنی، اما خوش است
گر غمت غیری خورد، ناخوش شوم
[...]
سرو بالای تو سر تا پا خوش است
راستی آن قامت زیبا خوش است
قد صوف سبز سرتا پا خوش است
وان بزکتان ببریک لاخوش است
هر که میگیرد دلارامی ببر
[...]
وقت ما از ساغر و مینا خوش است
وقت ساقی خوش که وقت ما خوش است
عشق می باید به هر صورت که هست
عاشقی با صورت دیبا خوش است
ناخوشیها از دل بی ذوق ماست
[...]
ای خوشا وقتیکه وقت ما خوش است
دور جام و گردش مینا خوش است
موسم عشق است و ایام نشاط
سیر گل با لاله و صحرا خوش است
زورق افکندیم در دریای می
[...]
چون از آن ما بود با ما خوش است
جای ماهی لجه ی دریا خوش است
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۵ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.