علا در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۱ در پاسخ به رضا ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:
درود
مثل همیشه سهل و روان معنی کردید. درباره ی معنی آب در بیت ...مجلس ندارد آبی، یکی از معانی آب در این بیت آ برو و رونق است.
باز هم سپاس
مسافر در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰:
سلام
این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 992 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است
می توانید ویدیو و صوت شرح غزل را در آدرسهای زیر پیدا کنید:
عرفان حسینی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۰۸ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۵۳ - انقراض قاجاریه:
چرا بیت ۱۵ و ۲۸ حذف شده؟
Mahmood Shams در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۲ در پاسخ به انیس اسماعیلی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:
خواهش می کنم ، سپاس از توجه شما
خوشه چین بانو در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
هو
بله جناب نیما در تایید نوشتار جنابعالی :
هاتف، ارباب معرفت که گهی
مست خوانندشان و گه هشیار
از می و جام و مطرب و ساقی
از مغ و دیر و شاهد و زُنّار
قصد ایشان نهفته اسراری است
که به ایما کنند گاه اظهار
پی بری گر به رازشان دانی
که همین است سرّ آن اسرار
که یکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لااله الا هو
البته بنده عرض کردم که جناب آقای رضا همیشه نظرشان اینگونه نیست و گاهی تناقضی بین شرحها وجوددارد وسوای این مورد بنده بسیار از تفسیرهای ایشان بهره برده ام
انیس اسماعیلی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:
ممنون از وقتی که گذاشتین
دکتر صحافیان در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۹:
واعظان ریاکار که این گونه در محراب و منبر مسجد خودنمایی میکنند، وقتی به خلوت میروند همان کارهایی که دیگران را از،آن منع میکنند انجام میدهند.
۲-مشکلی دارم، از فقیه حاضر در مجلس بپرسید که چرا آنان که مردم را به توبه دعوت میکنند، خودشان توبه نمیکنند؟!
۳- آری گویا روز جزا را باور ندارند که این گونه در کارهای حق، ریا و دورویی میکنند.
۴- خدایا! این تازه به دوران رسیدههای مدعی را بر سر جای خودشان بنشان که به داشتن غلام ترک و مرکب خوب، فخر میفروشند.
۵- ای آنکه از روی نیاز و درد به خانقاه آمدهای! برخیز مشتاقانه به دیرمغان رویم که آنجا آبی گوارا میدهند که دلها را بینیاز میکنند- خانلری: میدهند آبی و-
(خواجه عبدالله: غنا توانگری است. جمله آن سه چیز است. غنای مال، خوی و دل-صد میدان، ۶۴)
۶-زیبایی شیرین و تمام نشدنیاش هر چه عاشقان را میکشد، باز گروه دیگری به شوق مردن از غیب سر برمیآورند.
۷- آری ای فرشته تو هم بر درگاه میخانه عشق تسبیحگوی باش! که آنجا خاک آدم را با عشق میآمیزند( در غزل ۱۸۴ گذشت که فرشته را به درون میخانه راه نیست)
۸- بامدادان فریادی از عرش برخاست، خرد( در معنای گوهر خداوندی و عرشی)گفت: آری صدای قدسیان است که شعر حافظ را از بر میکنند.( خانلری: وقت صبح)
دو بیت اضافه در نسخه خانلری:
بنده پیر خراباتم که درویشان او
گنج را از بینیازی خاک بر سر میکنند
خانه خالی کن دلا تا منزل سلطان شود
کاین هوسناکان دل و جان جای لشگر میکنند
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
nabavar در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۲۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹:
یاور
امروز که اقبال ترا یاور و یارست
گویی که همه چرخ و فلک دست بکارست
از سوی بهار آمده پیغام چه خوش بوی
این رایحه صد بار به از مشکِ تتارست
تا کام دل از گنبد مینا بِسِتانی
امسال در و دشت و هوا غالیه بارست
فردا که دم صبح به گلزار برقصد
رقصان شود هرغنچه که برشاخه و دارست
بخت ات چه بلنداست ” نیا “ جان ز سر عشق
بینی چو یکی گوهر شهوار کنارست
nabavar در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:
در فراق دوست
همه پرسند چه آمد گهر رخشا ن را
که نپرسد دگر احوال دل نالا ن را
برلبم هرغزلی زمزمه شد، نام تو بود
سر گرانی چه کنی بلبل خوش الحان را
یاد تو نزهت جان است و زاذهان نرود
عطر تو مات کند بوی گل و ریحان را
ما کویریم و به باران بهارت تشنه
کو یکی قطره ز ابرت لب تبداران را؟
سالها همدل و همسایه و همره بودیم
هیچ یاد آوری آن قصه و آن دوران را؟
ر فته ای دیگر و یادی ز عزیزان نکنی
حیف باشد که فراموش کنی یاران را
خاکروب در میخانه ی مهرت گشتیم
در بدر از چه کنی این سر بی سامان را
دوستی را نسزد عهد عز یزان شکنی
شکن عهد نزیبد صفت خوبان را
چشم امید من و جمله ی یاران برتوست
مکن آتش به دل مایل ما حرمان را
گل بخندد چو شود باغ پُر از بوی بهار
این نه رسم ست که بر باد دهی بستان را
گر” نیا “ دست بدارد زهمه ملک جهان
باز حرمت بنهد جایگه پیمان را
nabavar در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳۷:
بال پرواز
شعله های آرزو در دل چه رقصان داشتم
عشق را در سینه چون گنجینه پنهان داشتم
هرنسیمی در دل بی تاب توفان بود و موج
گفتگو های نهان با موج و توفان داشتم
چون کبوتر بال پروازی به رویاهای دور
تا فراسوی فلک در پای جانان داشتم
گاه از چنگال شاهین بلا گنجشک وار
در میان بوستان چشمی هراسان داشتم
سوختم چون شمع گاهی در فراق روی دوست
گاه در دل آتشی چون عشق سوزان داشتم
غرقه می گشتم گهی در موج موج حاد؛ثه
گاه در غواصی ام درّ ِ درخشان داشتم
از لب جام محبت نوش کردم بارها
باده ای کز بوی آن صد گل بدامان داشتم
گوشوار بردگی از گوش بر کندم ، رها
درس ها در مکتب سرو خرامان داشتم
نغمه می خواندم چو بلبل بر سر هر شاخسار
تا که چشم نرگس از مستی پریشان داشتم
تا گلی پژمرده می دیدم کنار جویِبار
آبیار پای گل اشکی به مژگان داشتم
این همه نازک خیالی این همه آزادگی
هدیه کردم تا ” نیا “ در عشق پیچان داشتم
نادر خمسه ای در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱ - در صفت بهار و مدح ابوالحسن:
متاسفانه توضیحات بعدی بارگذاری نمی شوند
نادر خمسه ای در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱ - در صفت بهار و مدح ابوالحسن:
به نام خداوند شعر و غزل به نام خداوند عَزَّ وَ جَلّ
خدایی که شاعر نباشد ولی بیانش دهد روشنی هر دلی
کلامش کند روح ما سیقلی
در قرآن مجید آیاتی در مورد شعرا آمده که بسیار تامل برانگیز است. به همین دلیل سوره ای هم به نام «شعراء» نامگذاری شده است. این آیات که در پایان همین سوره آمده شاعران را به دو دسته تقسیم نموده است. آنهایی که در هر وادی( ادبی و کلامی یا وابستگی و آزادی) حیرانند و آنهایی که ایمان دارند و به هر قیمتی خود و کلام و استعداد خدایی خود را نمی فروشند.
وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ(224) أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ (225) وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ (226) إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ (227)
ترجمه:
224- (پیامبر شاعر نیست) شعرا کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی میکنند!
225- آیا نمیبینی آنها در هر وادی سرگردانند؟
226- و سخنانی میگویند که عمل نمیکنند! 227- مگر کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام میدهند و یاد خدا بسیار میکنند و به هنگامی که مورد ستم واقع میشوند به دفاع از خویشتن (و مؤمنان) برمیخیزند (و از ذوق شعری خود کمک میگیرند) و بزودی آنها که ستم کردند میدانند که بازگشتشان به کجاست. (تفسیر نمونه، ج15، ص: 375)
در این آیات اگرچه کلام الهی را از شعر و پیامبر را از شاعری مبرا نموده ولی توصیفی از شعرا نموده که شعرای با ایمان را از آنها استثناء کرده است. در تفسیر نمونه شرح و توضیح این آیات به تفصیل بیان شده که قصد تکرار آن در اینجا را ندارم بلکه با مروری بر آیات می خواستم به نمونه ای از این اشعار اشاره کنم که شعر منوچهری از جمله آنهاست. با این توضیح که چگونه ذوق و استعداد خدایی گاه تا مرز نوکری و شعر فروشی برای چند سکه صله پیش میرود و چگونه سبک و قالب شعری در طول زمان دچار تحول می شود. این تحول، دلیل و علتی نمی تواند داشته باشد جز رشد و تحول خود شعرا در سایه ایمان.
نادر خمسه ای در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱ - در صفت بهار و مدح ابوالحسن:
جناب عبداللهی اگرچه از توضیحات شما استفاده کردم ولی منظور شاعر از «بوالحسن» در اینجا امام شیعه نیست بلکه منظور علی بن عمران مکنی به ابوالحسن از نظامیان اوایل قرن پنجم هجری بودهاست آن گونه که در دیوان منوچهری دامغانی چاپ دبیرسیاقی دورهٔ ۲ صفحات ۱۱۶ و ۳۲۹ آمده، و مدح دیگر او بدینگونه است:
شنیدم که موسی عمران ز اول
به پیغمبری اوفتاد از شبانی
بعمدا علی بن عمران به آخر
رسد زین ریاست به صاحبقرانی
برای اطمینان بیشتر می توانید به لغتنامه دهخدا(و سایت آن) مراجعه فرمایید که توضیحی بشرح زیر دارد:
[ عَ یِ عِ ] (اِخ) ابن محمد عمرانی (یا علی بن عمران). مکنی به ابوالحسن. ممدوح منوچهری دامغانی شاعر. وی از خاندان عمرانی و از اصحاب انوشیروان پسر فلک المعالی بود. هنگامی که سلطان مسعود برای تصرف تاج و تخت از اصفهان و ری به خراسان و غزنین رفت و علاءالدوله بار دیگر متصرفات خود را پس گرفت مسعود لشکری از خراسان بدین نواحی فرستاد و لشکر دیگری نیز با این سپاه یار شد که علی بن عمران در آن بود. این هر دو لشکر ری را از علاءالدوله باز پس گرفتند. علاءالدوله در گیرودار معرکه زخم برداشت و گریخت. در سال ۴۲۳ هـ . ق. علی بن عمران و تاش فراش برای دنبال کردن علاءالدوله به همدان رفتند، علاءالدوله بجانب اصفهان رفت و علی بن عمران نیز به تعقیب وی روان شد. ولی علاءالدوله فرصتی یافت و بار دیگر به همدان بازگشت. علی بن عمران ناچار به همدان بازگردید ولی در راه از علاءالدوله شکست خورد و فرار کرد و پیش تاش آمد و باتفاق یکدیگر بار دیگر علاءالدوله را متواری ساختند.
kaveh kaveh در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۱:
با اذن او
مدتی بعد از پینوشت فوق بر این باور شدم که منظور حافظ جان از خیال در مصرع گرانبهای
گفتم که بر خیالت راهِ نظر ببندم
شاید منظور آن تصورات غیر از مقصود درست است که مرتب انسان را آزار و اذیت می کند خواجه قصد دارند خودشان را برای بدست آوردن معشوق از چنگ آنها رها کنند در مصرع
گفتا که شبرو است او از راهِ دیگر آید
مشخص می گردد تمام آنها بلکه وظیفه دارند تا زمانی که سالک به حقیقت موضوع دست نیافته است و به معنای دیگر پخته نشده است از هر سو سالک را مورد امتحان قرار دهد . التماس دعا
kaveh kaveh در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴:
بنام حق
ضمن تبریک ماه رجب وحسن تقارون آغاز ماه مبارک و بیت زیبای این غزل دلربا آنجا که حافظ جان فرمودند
نگویمت که همه سال می پرستی کن
سه ما می بخرو نه ماه پارسا می باش
به نظر ناظر به این مطلب است باتوجه به احادیث که ماه های رجب و شعبان و رمضان از ماه های پر فضیلت سال است سالک با عبادت و روزه و نیایش مضاعف بکوشد تا انشاا.. از دست ساقی کوثر ازمی مخصوص فضیلت های این سه ماه بهرمند و سیراب شود تا نه ماه باقی سال رابا ذخیره الطاف این سه ماه سپری نماید . التماس دعا
امیر علی نژاد خرم در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱:
دربارهٔ موقعیت جغرافیایی مازندران شاهنامه اختلاف نظر وجود دارد به طوری که برخی آن را مطابق با استان مازندران کنونی در شمال ایران یا همان طبرستان نمیدانند. این در حالیست که برخی مانند فریدون جنیدی مازندران را همان طبرستان میداند/
ظهیرالدین مرعشی در کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران مازندران را بخشی از طبرستان معرفی میکند و مینویسد: حد طبرستان از طرف شرقی دینارهجاری و از طرف غربی ملاط که آن قریه شهر هوسم که اکنون به فرضه رودهسر اشتهارد دارد. حد مازندران از طرف شرقی بیشه انجدان میباشد و از طرف غربی ملاط میباشد. حد گرگان حالیا که به استرآباد مشهور است و اصلاً دهستان میگفتند شرقی دیناره جاری است که حد شرقی تمام طبرستان است و غربی انجدان که حد شرقی مازندران است. به گفتهٔ ظهیرالدین مرعشی مازندران بخشی از طبرستان است و سرزمین طبرستان، گرگان و مازندران هر دو را در بر میگرفت. گای لسترنج در کتاب جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی مینویسد: طبرستان و مازندران مترادف و به یک معنی بودند، اما در همان حال که اسم طبرستان بر تمام نواحی کوهستانی و اراضی پست ساحلی اطلاق میشد اسم مازندران بر منطقه اراضی پست ساحلی که از دلتای سفیدرود تا جنوب خاوری بحر خزر امتداد دارد اطلاق میگردید. غلامرضا پیروز مازندران شاهنامه را همان مازندران فعلی معرفی میکند و مینویسد: مازندرانی که فردوسی آن را میشناخته، مازندران فعلی و طبرستان بوده است. سرزمین دیوان با فرهنگ و جنگجو که در برابر اقوام مهاجم آریایی به حراست و صیانت از زادبوم خود پرداختند و از سوی آریاییان مزدیسنا با صفات پلشت و پلید متصف شدند. حسین کریمان هم در کتاب پژوهشی در شاهنامه، اعتقاد دارد که دو مازندران وجود داشت که یکی از آنها در حدود یمن و مصر و شام و دیگری در قسمتهای شمال هندوستان بود و احتمال میدهد مازندرانی که در شاهنامه است همان مازندرانی است که در حدود شام و یمن و مصر قرار داشت.
امیرمحمد جبلی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۸ دربارهٔ هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱:
غزل بسیار زیبایی بود
امیر حسین استاد در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۰ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱:
این شعر جناب اوحدی برای پیامبر اکرم سرودند و ایشون با جمال انبیا پیشین علی الخصوص حضرت عیسی مسیح ستایش کردند
سورنا در ۱ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲۲ دی ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۰۲ در پاسخ به جهن یزداد دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۸ - به پا خاستن فریدون در برابر ضحاک:
درود بی پایان بر جناب جهن داد عزیز. از اول شاهنامه که شروع به خواندن کردم فقط توضیحات و گزارشات شما صحیح کامل شیوا و متقن بودند. بسیار ممنون که دانسته های ارزشمند خود را با بردباری و دلسوزی در اختیار گزاشتید. زنده باد
مسیح در ۱ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۲۳ دی ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ خیام » ترانههای خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » راز آفرینش [ ۱۵-۱] » رباعی ۱۴: