ناشناس ... در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷:
سلام
به نظر من که منظور پیامبر (ص) بوده.
چون: سعدی از لفظ مولا ( به معنی: آقا، سرور ) و حر ( به معنی: آزاده، جوانمرد ) استفاده کرده.
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:
آشنایِ معنیِ بکر اَم ، که آن بیگانه است
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:
بر دَر و بامِ دلم ، غم بر سرِ هم ریخته است
رضا از کرمان در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۸ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:
درود خدا بر شما دوست گرامی
کاملا صحیح وهم عقیده شما هستم سو؛تفاهم شده، منظور من معنی لغت بود نه کنایه واستعاره بکار رفته از سوی خواجه حافظ از توضیحات شما ممنونم.
سر فراز باشی
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۲ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹:
با عرض سلام و سپاس از همدردی شما.
ایهام بخش جدانشدنی اشعار حافظ می باشد.
آنچه زَر می شود از پرتوِ آن قلبِ سیاه / کیمیایی است که در صحبت درویشان است
اگر تنها به معنای ظاهری ابیات نگاه کنیم, بار معنایی آن بشدت کاهش می یابد و بعضا بی معنی و نامفهوم می شود:
معنای ظاهری:
قلب سیاه > سیاهِ تقلبی > پولِ سیاهِ تقلبی یا پَشیز که از مس یا برنج بوده و به مرور زمان در مجاورت هوا اکسیده شده و سیاه می شده است. ۶۰ پشیز معادل ۱ درهم نقره و ۶۰۰ پشیز معادل ۱ دینار طلا. اگر این پشیز توسط حکومت ضرب می شد با ارزش بود وگرنه می شد پولِ سیاهِ تقلبی یا همان قلب سیاه, فاقدِ هرگونه ارزشی!
معنی ظاهری بیت: هم نشینی با درویشان همچون کیمیایی است که در اثرِ و پرتو این معاشرت, پول سیاه تقلبی به زر (دینار طلا) تبدیل می شود! این معنی ظاهری گنگ و مبهم است.
ولی منظور حافظ از قرار زیر است:
قلب> دل (پارسیِ قلب) > روح (همان دل یا قلب, تجسم و نماد بیرونیِ روح است)
سیاه: تیرگی, ظلمت و تاریکی. هر گونه ظلم و ستم (گناه) به خود یا دیگران (انسان, حیوان, طبیعت,...), انعکاس آن بصورت سیاهی بر لوحِ سفیدِ روح خواهد بود که باصطلاح روح را آلوده می کند.
حافظ کسی را که گرفتار و آلوده یِ گناه شده است (در اینجا حاکم ظالم) را به پولِ سیاه تقلبی بی ارزش تشبیه کرده که تنها راهِ نجاتش همنشینی با انسانهای پاک (درویشان) می داند. تاثیر این همنشینی همچون اکسیر و کیمیایی است که روحِ ما را از آلودگی و سیاهیِ گناهان زدوده و همچون زر درخشنده و باارزش می کند.
احمد کیایی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۹ در پاسخ به سید عباس جلادتی دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶:
پَرغونه - بَژگونه. اگر الف باژگونه را بیندازید وزن درست است. رودکی از اختیار شاعری استفاده کرده و بین این دو واژه جناس ایجاد کرده و مصرع را آهنگینتر ساخته است.
حسین دیوانه در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۴۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۱:
پایاب نه پایان
جهن یزداد در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸:
فــؤادی وافــؤادی وافــؤادی
خُذا را یار مَهْروتان مبٰادی
مش از غم میتزم هَرْرُو و صَد بَار
فلایخشی من الیوم التَنادی
نَـه شو آرام و نَزْ روزِمْ قـَرارِن
اَز انکِمْ دَرْ غم هِجران نهٰادی
قَدِش سَرْونْ جه جی سَرْو رَوانِهِنْ
لَوِشْ قَنْدن جه جی قَنْدِ قَنٰادی
غَرِتْ جَنگن برم سُلحِی وَ وَاکُهْ
اَغَرْجه دُشمِنانْشان ای نَشادی
تو گُفتَی قُطْبِ مسکِی وٰانُوٰازِمْ
بَسِت گُفْتِست و ای زِزْ هم بِوَا دیاغر چون مت نبوتن دل و ای ره
تز اول آن روی نهکو بوا دیبه پی ماچان غرامت بسپریمن
غرت یک وی روشتی از اما دیغم این دل بواتت خورد ناچار
و غر نه او بنی آنچت نشادی
محمود طاهری در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۳۹ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » قاصد:
خداوند را سپاس که زبان ترکی را میدانم
و این هدیه مادرم بود
که میتونم از این زیبایی لذت ببرم
بعضی از شعر های شهریار یک مدلیه که با خودم میگم این نبوغ نیست فراتر از نبوغه انگار در زمان سرودن ان اشعار شاعر از کالبد خود جدا میشده و در دنیایی از احساس غرق میشده
گجلر یاتمامیشام من سنه لای لای دمیشم
سن یاتالی گوزومه اولدوز لاری سای دمیشم
بهداد ایزدیار در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۷ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - مولودیه در مدح مظهر العجائب علی ابن ابیطالب «علیه السلام»:
گنجور عزیز،
لطفا واژگان را ویرایش کنید؛ حرفهای بعضی واژگان به واژه پیشین و پسین چسبیده و خوانش شعر را دشوار میکند.
علیرضا بدیع در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۱ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴:
بیت شش مصراع اول وزن خراب است. هجایی در پایان تایپ نشده است ظاهرا. به جای جان جانم باشد شاید
احمد خرمآبادیزاد در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۲۶ دربارهٔ نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۵ - آدمی را بر جانوران فخری نیست ....:
واژه «عَرَض» در مصرع دوم بیت 20 به این معنی است: «آنچه که قائم به جوهر است و خودش وجود مستقلی ندارد.» (فرهنگ فارسی دکتر معین)
امیر علیزاده در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۳۷ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۷:
ای بهزلف از شبروان عیّارتر
طرّه از تو، تو ازو طرّارتر
ابرویی داری و چشم و غمزهای
هر یکی از یکدگر خونخوارتر
در همه شهر از دهان تنگ تو
حقّهبازی نیست شیرینکارتر
گفتی از من بگذر و آسان بزی
نیست بر من کار ازین دشوارتر
گر چه باشد یار و غمخوارت بسی
از منِ مخلص نباشد یارتر
دل خود از دردِ قدیم افگار بود
داغ هجرش کرد ازآن افگارتر
چشم بیدارت بهخون تر بِهْ کمال!
تا شب هجران بوَد بیدارتر.
#کمال_خجندی
📚 دیوان کمال خجندی
تصحیح و مقابله: احمد کرمی
انتشارات ما، چاپ اوّل ۱۳۷۲
غزل ۵۷۲
رضا از کرمان در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۱۳ در پاسخ به اکبر رضوانی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶:
جناب آقای رضوانی سلام
تعبیر شما از خون خوردن سنگ در میان جگر حیوانات را نشنیده بودم البته جایی خواندم این روش برای ساخت جواهرات تقلبی بکار میرفته که محصول دیگر لعل واقعی نیست ضمن اینکه به زمان زیادی که به صبر نیاز داشته باشد احتیاج نیست، معذالک بنظر میرسد که مقصود خواجه از این بیت جایگاه مقام صبر درتحمل وفرج در مصایب است که فقط صبر کردن را کلید گشایش درهای بسته میداند
به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند
چنین عزیز نگینی ،بدست اهرمنی
جدا از آن ،در گذشته بر این باور بودند که سنگهای قیمتی در اثر مرور زمان ودر اثر تابش نور خورشید که تحمل آن هم ساده نیست به گوهر تبدیل میگردند جدا از آنکه دستیابی به جواهرات ومعادن گوهر نیز کاری بسیار مشکل وطاقت فرساست ولیکن خون جگر خوردن در اینجا بنظرم کنایه واشاره ای به ضرب المثل دندان بر جگر گذاشتن ،که مصداق صبر کردن در مشکلات است را دارد.
چیزی نمانده از جگر ما که سالهاست
دندان صبر برسر دندان فشرده ایم
قربان شما شاد باشی
مسعود جلیلی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۳ در پاسخ به محسن ، ۲ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۶۵:
اشاره به بیماری آلزایمر هم می تواند داشته باشد.
خوشه چین بانو در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۴ - مدح ابوبکر بن سعد بن زنگی:
در تاریخ آمده : به روزگار حکومت او ( ابوبکربن سعد زنگی) شکوه این سلسله به اوج رسید و پارس رونق و آبادانی فراوان یافت
بعضی از مورخان سازش و اطاعت او از مغولان را مثبت دانسته اند چون شیراز و حیطه حکومتی وی از غارت مغولان مصون ماند
خوشه چین بانو در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۳۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » در نیایش خداوند » بخش ۴ - مدح ابوبکر بن سعد بن زنگی:
sousan Fatai
کله گوشه بر آسمان برین : کنایه از بزرگی و عظمت رتبه وجایگاه ، سرافراز و سربلند
محمد حسین در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
جهن یزداد در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۳۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۷۱:
گفتگوی توبه می ریزد نمک در ساغرم
پنبه بردار از سر مینا و در گوشم گذار
از خمار می گرانی می کند سر بر تنم
تا سبک کردم سبوی باده بر دوشم گذار
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۷: