گنجور

حاشیه‌ها

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۲۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:

به لطف خدا طی دو روز تمام متن را چک کردم و ویرایش هایی تقریبا کامل انجام شد

هرچند برای جناب آقای محمدی مدیر عزیزِ گنجور کار شاقی درست شد اما تقریبا خوانش را برای همگان آسان می کند.

متن های عربی تماما طبق قواعد عربی حرکت گذاری شد و قبلا ترجمه کرده بودم.

ان شاءالله طی یکی دو روز آینده تمام کلماتی که نیاز به معنی داشتند را با معنی تقدیم می کنم

حسن اکبری در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده:

نظرات رو خوندم واقعا عجیب بود  ، بنظر بنده ، ده کنایه از فضای محدود ذهن است، شهر فضای بی انتهای وجود، خر کور هم بنده اگر که خودم رو با ذهن یکی بدونم و از الوهیت درونم غافل باشم ، بنده ی خدا میدونسته که همون اول مثنوی گفته هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من

مهندس سید امیرحسین سراجی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، جمعه ۴ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۰:۵۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت می‌راند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر می‌کرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بی‌کدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوم‌اند ملعون نه‌اند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:

در زمان تاریکی از زندگی بودم که با این شعر زیبا از مولانا آشنا شدم، این شعر زیبارا من میتواند در زندگی روزمره خودم حس کنم و به آن عشق بورزم.
تشکر میکنم از سایت گنجور باید قرار دادن این محتوای زیبا.

محسن رضایی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

سلام

شعر بسیار زیبایی بود شعرای مولانا پر از آرامشن و یه شادی خاصی تو شعراش هست و به انسان امید میدن و خیلی موزونن

محسن رضایی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۷:

با سلام

بسیار زیبا و حکیمانه بود

مجتبی رستمی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۱۹ دربارهٔ میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰:

چقدر زیباست این شعر...

احمد نیکو در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۷:

دنیا که در او ثبات کم میبینم

در هر فرحش هزار غم میبینم

چون کهنه رباطی است که از هر طرفش

راهی به بیابان عدم میبینم

احمد نیکو در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۷:

پیری سر و برگ در خرابی دارد

گلنار رخم برنگ آبی دارد

بام و در و چار رکن و دیوار وجود

ویران شده و رو بخرابی دارد

(رباعی از خیام) 

احمد نیکو در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۱:

متن بیت اول:

افلاک که جز غم نفزایند دگر

ننهند یکی تا نربایند دگر

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۵۵ - دویدن گاو در خانهٔ آن دعا کننده بالحاح قال النبی صلی الله علیه وسلم ان الله یحب الملحین فی الدعا زیرا عین خواست از حق تعالی و الحاح خواهنده را به است از آنچ می‌خواهد آن را ازو:

سلام  آقا کوروش 

  قایم را میتوان به معنای ستون،عمود واستوار معنی کرد حتما دیدید وقتی حیوان را ذبح میکنند یک دست وپای حیوان را با طناب میبندن در اینجا منظور بستن دست وپای گاو است 

اهاب =پوست حیوان  دباغی نشده

 

رضا صاحبی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

این شعر در گوشه چهارپاره یا نصیر خوانی در دستگاه ماهور به شکل بسیار زیبایی توسط استادان اواز اجرا شده است که با صدای بانو پریسا بسیار دلنشین می باشد

احمد نیکو در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۳۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶:

مائیم به عقل ناصواب افتاده

دل از شر و شور در شراب افتاده

آزاد ز ننگ و نام سر بر خشتی 

در کنج خرابات خراب افتاده

(رباعی از عطار، مختارنامه باب ۴۴ شماره ۵۰)

سید مصطفی سامع در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱:

معرفت

بدون  یوسف زهــرا جـهــــــان دیگر نمی ارزد
بـود او زینــت گیتــــی دگــــــر زیور نمی ارزد

کنم سو سو به هر سو تا کـه بینم مه جمال او
شود عمرم فـنا بی‌او جــــهان  یکسر  نمی ارزد

اگــــر باشـــد تـــــرا مـال و زر قــارون نفس من
چو نشــناسی امامـــــت را ترا این زر نمی ارزد

بود مـــرگ  تو مــــرگ جاهلیت گر که نشناسی 
بیا بشــــناس این رهبر جز این سرور نمی ارزد

اگــر بنشــسته ی چــشــم انتــظار حضرت دلبر
مهــیا گر نبــاشــی دان تــرا ســنــــگر نمی ارزد

دلــت را پــاک بنــما از پلیــدیــهای ایــن دوران
ولایـــش بــــا دل نــاپــاک  ای دلــبر نمــی ارزد

بخـواه از کبـریا تا بر تــو بخشد معـرفت سامع
بغیر از معـــــرفت  جــانا تـــرا افــسر نمی ارزد

چهارشنبه  ۲ حوت ۱۴۰۲

سوشیانت کیخسروی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۰:

نیست در عالم ز هجران تلخ‌تر

هرچه خواهی کن ولیکن آن مکن

در بیت آخر هنگام خوانش سه کلمه آخر برای شنونده بطور همزمان این معنی نیز به ذهن می آید :" ولی کنعان مکن" که با توجه به تلخی هجران در مصرع قبل، به داستانی که بر کنعانیان در قصه یوسف رفت اشاره دارد.

جعفر لاجوردی در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۱ دربارهٔ میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم:

در بیت یا بند شماره ۹۲ "سر تا به سرش" درست است نه (سرتاسر به سرش)!!

امیر علیزاده در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۷:

غزلی از دانش مشهدی در همین زمین؛

 

شور صحرا چون برد مستان برون از گلشنش 

بلبل آویزد به رنگ خون گل در دامنش

 

سایه‌ی گلبن شبستانی‌ست بی دود ملال 

رونق از باد سحر دارد چراغ روشنش

 

عشق پاکی با وطن می‌باخت یوسف در لباس 

بود سرگردانِ کنعان نکهت پیراهنش

 

چشم تا برهم زنی، سیر بیابان می‌کند 

خانه بردوش نگاه خانمان بر همزنش

 

فتنه هر جا گل کند خود را به پای تاک کش 

دیده‌ام رگهای غیرت را نمایان از تنش

 

خویش را پرویز در زندان محبوبان گداخت

طوقِ سنگینی‌ست خون کوهکن در گردنش

 

جیبِ دانش چاک تا دامان محشر می‌برند

دوستان را داد از دستِ گریبان دشمنش.

 

#دانش_مشهدی

 

📚 دیوان دانش مشهدی

تصحیح استاد محمد قهرمان

غزل ۲۰۸

Ali Sarhaddi در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۷ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱ - در مدح علی‌بن محمد:

جناب آزادبخت ممنون از شما قصیده ای از منوچهری گذاشتید که گویا تاریخ مصور و مدون فلات ایران و ایرانیان و تورانیان است آفرین بر شما و آفرین بر منوچهری 

این اول کار است و چه خوب که این شاعر گرانسنگ حمله مغول و تاتار و تیمور را ندید 

باز هم آفرین بر شما

جهن یزداد در ‫۱ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۲۱ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:

دل به یار بی وفای خویشتن
دادم و دیدم سزای خویشتن
زخم فرهاد و من از یک تیشه بود
او بسر زد من بپای خویشتن
آشیانی دیدم از هم ریخته
 یادم آمد از سرای خویشتن

هر که ننشیند بجای خویشتن

افتد و بیند سزای خویشتن

۱
۵۳۸
۵۳۹
۵۴۰
۵۴۱
۵۴۲
۵۴۸۲