ابتسام حیدری در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۰۴ در پاسخ به میم نون دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۶:
عالی👌🏻
حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۳۷:
خیلی دور خیلی نزدیک.
داستان این است.
حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۳۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۲۲۴:
چه شعری... شگفتا...
صفدر مرادی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۳۰ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱:
باسلام
آصف همتی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۸ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » تصنیفها » سرود ملی در ماهور (۱۲۹۶ خ):
در دیوان بهار تاریخ این سرود 1296 ذکر شده است و این با تاریخ تولد او (1265 طبق ویکی پدیا) هماهنگی بیشتری دارد.
بزرگمهر در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۱:
خامش عزیز با توجه به معنی کسوه:
کسوه واژهنامه آزاد در لغت:به کسر و ضم کاف و سکون سین و فتح واو از ریشه "کسو" به معنای لباس و پوشاک است. در فقه:به هر آنچه که مایه پوشش عرفی بدن فرد به گونه ای باشد که امکان رویت آن وجودنداشته باشد، کسوة گویند. با این معنی خَضِر کسوه به کسانی (سبز پوشانی)اشاره میکند که هم طریق خضر هستند.
بزرگمهر در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵۷:
حمیدرضا
مهمترین حرف مولانا که در اغلب غزلیاتش جاری است، این است که:
عقل برای سامان دادن امور معاش و ارتباطات اجتماعی است و فقطدر عالم ماده توانی دارد.
امر عشق ، امری قدسی است و خارج از دنیای مادی و در دل باید آن را جستجو کرد .
وسایل این حرکت هم موضوع اصلی مثنوی و دیوان کبیر است که به زبانی رمزگونه بیان نموده است.
مرادعلی رضائی ورمزیار در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۴۳ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۳۴:
شوانم به معنای شبهایم، واژه ای است در مرز لکی و کردی کرمانشاهی.
دیرم به معنای دارم واژه ای لکی است
امیر رحیمی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۵۴ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۴ - شه نادان:
با پدر هست یا پسر؟
سید مصطفی سامع در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح شهابالثاقب حضرت مولیالموالی علی علیهالسلام:
شعر شماره ۴۴
امام نص
سـاقیا ازخـم مـی آور شــراب خوشگوار
تا کشم سـر می پیاپی بی قرارم بی قرار
مطربا نرمک بزن تا روح من گیرد قرار
نـی نوازا نـی نـوازی کـن که آمد نوبهارموسم شادی شده طرف چمن شو رهسپار
لافتــــــــی الاعـــلی لاسـیف الاذوالـفـقارفاطمه بنت اســــــد از بیت رب آمـد پدید
خنده برلب با دوصد نازوطـرب آمد پدید
در بغل بنــــگر ورا والا نسـب آمـد پدید
نفس احمد حیـــدر نیــــکو لقــــب آمـد پدیدشیر رب در ماه رب از بیـت رب شد آشکار
لافتــــــــی الاعـــلی لاسـیف الاذوالـفـقارای محــــبان ولا ســـــاقی کوثــر آمــــده
حجت حــق بر همه مــولا ورهبر آمـــده
درب شهر عــلم احمــد، شـیرداور آمــده
مـرتـــضی شـاه نجــف فـتاح خیبر آمـدهاز سر سرو سهی بشنو نوای صـد هزار
لافتــــــــی الاعـــلی لاسـیف الاذوالـفـقاردر رجـب ازیک گلی عالم گلسـتان گشته است
کعبه را بنگرعجب قدرش دوچندان گشته است
احمد از مولود او شـاداب و خندان گشته است
گلشن دین را علی سـرو خــرامان گشته است
سبزه و یاس و سمن بنگر هویــدا هر کنار
لافتــــــــــی الاعـــلی لاسـیف الاذوالـفـقارامشب از وجد و طرب در های رحمت وا شدست
از گـــل رخــسار مولا خنــده بر لــــب ها شدست
از برای بُــت پرســتان بٌـــت شــــکن پیدا شدست
از پـــی اکمال دیــــن شــاه نجــف مـــولا شدست
بلبل اندر شاخ گل دارد نوای صد هزار
لافتــــــــی الاعـــلی لاسـیف الاذوالـفـقارآمـــده تا بعد احمد ســـید و مــــــــولا شود
آمـــده تا همسر دخــــــــت شه بطـحا شود
آمـــده تا بر یتیمان از وفا بــــــابــــــا شود
آمـــده تا بر مساکین منـجی وملـــــجا شودقمریان چهچه زنان ازشوق او بـر شاخسار
لافتــــــــی الاعـــلی لاسـیف الاذوالــفـقارمهر او اصـل هدایــت بر تمام انس و جـان
کیـن او عین ضلالـــت بر جمیع گــمرهـان
دست خیبر گیر او دستی بگیرد هــر زمان
گشته اوراد ملک نـــــام شهـنـشـاه جـهـاناز نـسـیم گُلبُـن کویـــــش رســد بـوی بـهـار
لافتــــــــی الاعـــــــلی لاسـیف الاذوالـفـقارای امـــــــام نـصِ قرآن یا امیرالـمؤمـنــیـن
خانـــه زاد حی سبحان یا امیرالـمؤمـنــیـن
گاه جان دادن ز احسان یا امیرالـمؤمـنــیـن
می شود آیـــی خرامان یا امیرالـمؤمـنــیـنسامعا بر لــــب بیاور این کلام خوش شعار
لافتــــــــی الاعـــــــلی لاسـیف الاذوالـفـقارفاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
نوع شعر: مخمس
۲۴-۱۱-۱۴۰۰
سید مصطفی سامع در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۲:۰۰ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - غدیریه در مدح ساقی سلسبیل و مرشد جبرئیل:
شعر شماره ۲۶
سوده جبین
عبد سیه رو نگر آمده با صد نیاز
کولهء پر از گنه حال غمین و گدازگشته ز افعال خود منفعل و شرمگین
درهم و برهم شده آمده سوی تو بازاشک ندامت چکد از بصرش بی امان
دیده امید او سوی تو ای دل نوازغوطه به دریای غم خسته ژولیده بین
غیر تو یارب دگر کیست چنین غمگداز؟نامه اعمال او گشته سیه همچو قیر
از کرم ای ذوالکرم رحم نما چاره سازسوده جبین بر زمین گشته غمین و حزین
هست که عفوش کنی خالق بنده نوازاز گنه (سامع) بی کس مضطر گذر
به حق هشت و چهار ای صمد بی نیاز
مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن
سید مصطفی سامع در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۵۸ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در مدح کشتی نجات حلال مشکلات حضرت علی (ع):
ای که مداح تو داور یا امیر المومنین
در نُبی وصف تو بی مر یا امیر المومنین
وارث علم لدنی کاشف اسرار غیب
ناطق آیات انور یا امیر المومنین
دین احمد را تویی خورشید انور هر زمان
شافع فردای محشر یا امیر المومنین
تو وصی مصطفی یی ، تو ولی کردگار
لایق جای پیمبر یا امیرالمونین
ای پسر عم رسول، ای عالم اسرار غیب
مفتی هر چار دفتر یا امیر المومنین
قاسم فردوس و دوزخ، داعی دین خدا
حامی شرع پیمبر یا امیر المومنین
حیدر صفدر علی ، ان غالب میدان رزم
شیر میدان دلاور یا امیر المومنین
صاحب تیغ دو پیکر ، فاتح بدر و حنین
قاتل کفار و عنتر یا امیر المومنین
ای طبیب دردمندان ای انیس بی کسان
وی یتیمان را تو یاور یا امیر المومنین
روز اول مهر تو ای صاحب عز و علا
دارم از احسان مادر یا امیر المومنین
ای ترا خوانده محمد در دو عالم نفس خویش
وی محمد را برادر یا امیر المومنین
درب شهر علم احمد عالم دین مبین
صاحب محراب و منبر یا امیر المومنین
راکع و ساجد امام عابد و زاهد تویی
عاشق الله اکبر یا امیر المونین
ساقی لب تشگان بنما عطاء روز حساب
جرعه ای از آب کوثر یا امیر المومنین
خسروی تخت سلونی آیت دین خدا
ناظم نظم دو کشور یا امیرالمومنین
مرتضی مشکل گشا شیر خدا شاه نجف
همسر زهرای اطهر یا امیر المونین
در عدالت بی نظیری در قضاوت بی قرین
قاضی باز کبوتر یا امیر المومنین
در شجاعت بی مثالِ در عبادت بی بدیل
والد شبیر و شبر یا امیر المونین
در دلالت لامثالِ در امامت اولین
ای تویی مولای قنبر یا امیر المومنین
دست( سامع) را بگیر در روز حشر وقت حساب
ای امید روز آخر یا امیر المومنین
سید مصطفی سامع در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۵۵ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - غدیریه:
شعر شماره ۲۴
در مدح حضرت ابوالفضل (ع)
ساقی بریز درقدحم بـــــــــــا دل آوری
زان آتشین شراب جگر سوز کوثریتا دم زنم زوصف ابوالفضل با وفا
فرزند پاک حضرت زهرای اطهریآن قلزم شهامت و آن بنده مطیع
حامـــــل لوای سبط رســول پیامبریای شیرگیرو شیرکش ای صاحب وقار
ای زاده علـــــــی چه هُژبر دلاورینازم به نام نامی ات ای قهرمان دهر
ای دست بریده در ره دیــن پیامبریمردانگی زتو دهد رنگ به روزگار
ای صاحب وقار علــــمدار برتریای اشجع دلیر تـــــــــــمام دلاوران
اندرهراس کفربود چــون غضنفریای صاحــــب لوای شهنشاه کربــلا
مــرد رشید عرصه میــدان لشـکرینحوه مصاف کردن تو باعلی یکیست
ای مرد باشهامت و غازی برتریدرمان درد جمله مریضان به اذن رب
هر جا کنی علاج طبیب توانگریای پاسدار خیـمه مولای مــــا حسین
لرزد ز هیبت تو همـه کـــفر وکافریای صاحب کمال وجلال و خصال نیک
نوبــــــــــــاوه علی ولی شیر حیدریگفتی اگر شود که جدا دست من زتن
من حامی ام به دین رسول پیامبریای ساعی که آب رساندن مرام توست
وی ساقی عطش زده گـــــان برادری(سامع) بدارحب همین خاندان که چون
حــــــب نبی و آل بود حــــب داوری
فرح ناز در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۵۲ در پاسخ به فاطمه یاوری دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:
دوست عزیز شما درست میگید اما در اینجا به نظرم بهتر است خودمون رو به بیکرانگی این غزل زیبا و جاودان بسپاریم و لحظه ای فراموش کنیم که شعرا هم انسان هستند و بری از خطاهای فکری و ...نیستند. به قول سهراب: کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ، کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم.....
فرح ناز در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:
تک تک ابیات این غزل ناب هستند. برای من: غم حال دردمندان نه عجب گرت نباشد، که چنین نرفته باشد همه عمر بر تو حالی
فرح ناز در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳:
ممنونم دوستان از نظرات تون استفاده کردم
سید مصطفی سامع در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۹ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در مدح ثامن الائمه علی ابن موسیالرضا «علیهالسلام»:
شعر شماره ۵۸
علی موسی الرضا شاه خراسان
یم جود و سخا ای کان احــــسانسلام ای زاده ختم رسولان
سلام ای ضامن آهو رضا جان
تویی یار ومددگار غریبان
طبیب درد بی درمان مایانعلی موسی الرضا شاه خراسان
یم جود و سخا ای کان احــــسانپرد مرغ دلم سوی حریمت
حریم با صفا ودل پذیرت
بود بر سر هوای خاک کویت
طلب بمنا مرا ای شاه خوبانعلی موسی الرضا شاه خراسان
یم جود و سخا ای کان احــــسانبود نام خوشت ورد زبانم
تویی شاها امام مهربانم
تهی دست و حزین و دل فگارم
نما لطف و کرم ای اهل احسانعلی موسی الرضا شاه خراسان
یم جود و سخا ای کان احــــسان
مرا مهرو ولای توست در جان
به مهرت فاخرم ای ماه تابان
گهی جان دادنم چشم انتظارت
بیامولا رضا جانم رضا جانعلی موسی الرضا شاه خراسان
یم جود و سخا ای کان احــــسانبه سامع کن نگاه ای جان جانان
ندارد جز خطا و کوهِ عصیان
تویی ضامن به آهویِ بیابان
بشو شافع پشیمان است پشیمانعلی موسی الرضا شاه خراسان
یم جود و سخا ای کان احــــسانمفاعیلن مفاعیلن فعولن
تاریخ ۲۷-۱۲-۱۴۰۱
سید مصطفی سامع در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - در مدح شاه انس و جان مولی الموالی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
شعر شماره 50
ساقی ای پری پیکرآی ومی به ساغرکن
کامده گه عشرت کـــام من به می تر کنرفـته موسـم پاییز آمــده بهــــــار از نـــو
خُـــم خُــم رحیق آور جــام می برابر کنمِی نده تو این موعد تا رود زکف یکدم
طرف بوستان گل مســـکنِ مقــــرر کنشوروغلغلِ بلبل می رسد زشــــــاخِ گل
منظـــرِگلان بنــــگرغم وهم سبکتر کنروزِعیش وشادی است مطربا بزن چنگی
نغمه ی خوشِ بنواز بزم مــا مســخر کناز فــرازسرو آیــــد نغمه خـــوش مرغان
بزم عیش وشادی را ازشعف توخوشترکنروزعید فطراست این یا که عید قربان است
دلبرا مرا زین روز با خــــبر تو یکسر کنآی و گوش دل بگشا تـا که روشنت سازم
از وضاحــت این عید قلــب خود منورکنخـاتــم رُسُل احمــد بعــد حــجــة الــوداع
گرد هم بخواند اصحاب بر سخن تفکر کناز جـــهاز اُشترها منبـــری مهیـــا کـــرد
قـول مصطفی بـشــنو دم به دم تفاخــر کنزامر حق شه بطحا دست حـق هویدا کرد
صد هزارواندی داشت مستمع تصور کنگفت و هر که را استم میر و سید و مولا
بعد من علی مولااست این خبر مُنشّر کنهر کـه را بــود دردل حــــب ابن عم من
نیست شک که دارد اوحب من تو باورکندشمـنِ علـــــــی باشــد دشمــنِ مــنِ احمد
دشـمن علـــــی یــارب جای او به سقرکنخوانده ذات حـــق اورا نفـس احـمد مختار
رو بخوان کلام حق وصف اوتوبی مرکنراه حــق اگـــر خواهــی راه مرتضی پیما
جانشین احــمد را بـهرخـود تو رهبــرکنمرتــضی بـــود درب شــهر علــم پیـغمبر
مــدح حضرتش هرجـا بر فراز منبر کنسوی بیــت رب بنـگر تا مقــــام او دانــی
بر شکاف دیوارش یک نظر تو آخر کنآنــکه در رکــوع خاتم برگـدا عطا بنمود
خالقش ستود اورا وصـف شه تو ازبر کنفـاتـح اُحـــــد باشـــــد قاتـــــل یـــلان کــفر
گر شجاعتش خواهی یک نظر به خیبر کنگرمروتش دانـــی کلبـــــــۀ فقیــــری رو
جستجو حــیدر را از یتـــیم مضـــــطر کنمشکل عظیمی چــــــند گر ترا بود در کار
او گـــره گشا باشـــد رو به دربِ حیدر کن
خُسروان همه یکــــسر خادمـــانِ درگاهش
برده گــی اگرخـــواهی برده گــی قنبر کن
دامــــن علی منـما از کـفت رهـا سامع
حـب مرتضــی حیدر در دلت فزونـــتر کنفاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن
امیر رحیمی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۷ در پاسخ به بهلول باانصاف دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۰ - یادگار بهار به پاکستان:
درود بر شما 👏...حیف کسروی بود با آن هجو سخیف در حقش گفته شدن ... بله حق با شماست من هم موافقم....این دفاع از پاکستان هم مضحک بود پاکستان رو همه میشناسن و اون سیستم سیاسی مسخره با اون جناح و اون اسم کذایی که توهینی بود به هندوستان....گاندی هر چه به اینها الحاح کرد افاقه نشد تا جدا شدند....حب و بغض بیجا پر این دو شعر محرز هست
کیوان پارسائی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هشتم در آداب صحبت » حکمت شمارهٔ ۶: