گنجور

حاشیه‌ها

علی دائمی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:

رحمت خدا بر سعدی بزرگ، که حرف حق رو صریح و بی‌پرده گفته. برخلاف بعضی نظرات کج‌اندیشانه، این شعر سعدی از زمانهٔ خودش جلوتره. مردم ما هم پنجاه شصت سال دیگر (که احتمالاً کار از کار گذشته) تازه می‌فهمند که امثال سعدی چقدر درست می‌گفتند...

حفیظ احمدی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴:

با سلام و خسته نباشید!

در مصرع سوم "قرعه کار" نوشته اید، حالانکه به نظر بنده، قرعه فال درست است.

با احترام 

علیرضا پناهی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۳۸ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۹۴۶:

در این بیت از نظر صنایع ادبی حشو ملیح به کار برده شده است. 

علی میراحمدی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۷:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

 

آن که زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست، و در نیمه شب بر بالین حافظ حاضر شده و سر در گوش او نجوا کرده ، ملکه زیبایی و شعر است و نه یک شخص معین انسانی در شیراز آن زمان. 

رضا پروا در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۲ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۱ - فی مدح الشیخ گرز الدین ابوالعباس رومی دامت دولته:

این قطعه مذمه گرزالدین رومی است نه مدح!  

رضا پروا در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۲ - فی مذمة الفرس العضدیه:

این قطعه مدح حسن ابن عضد است نه مذمه!

کایسا در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳۱:

وضع نامنفعلی سخت خجالت دارد

کاش از هرزه‌دوی‌ها عرق ایجاد کنیم

 

وضع نامنفعلی یعنی «خجالت نکشیدن»

در خیلی جاها بیدل از انفعال به معنی خجالت نکشیدن استفاده کرده.

 

در اینجا می‌گه خجالت نکشیدن این‌جا خودش خجالت داره!

 

حیا کو تا زند آبی غبار هرزه‌تازم را

که من گرد هوس می‌گردم و بسیار می‌گردم

 

این غبار هرزه‌تاز را باید آبی بیاد(عرق شرم) و بنشاند چون زمین دارای گرد و خاک رو با آب‌‌پاشی غبار را می‌نشانند. 

 

یه جا دیگه هم می‌گه:

گر نباشد اشک، خجلت هم تلافی می‌کند

بهر عذر چشم تر یک جبهه نم داریم ما

 

که یعنی اگر اشک نیست خجالت کشیدن هم تلافی می‌کنه و ما عذر چشم را با پیشانی‌ای از عرق شرم جبران می‌کنیم.

کایسا در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷۹:

بیت هفتم از «کشد» کلی مفاهیم ایهامی استخراج کرده:

۱- کشیده شدن به سمت چیزی

۲- حسرت کشیدن

۳- معمولا این کشیدن را همراه نقاش می‌آورد مثل همین بیت، که معنی نقاشی‌کردن هم بدهد.

در جایی دیگر هم می‌گوید:

به این سستی‌ که می‌بینم ز بخت نارسا بیدل

کشد نقاش مشکل هم به دامان تو دست من

عقیل پورخلیلی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰:

سلام

 پیش وند ها و حروف اضافه باید جدا نوشته شود .

بمنبر . بمدرس و ... نادرست است .

به منبر

به مَدرس

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:

نه بنده تخصصی در حافظ دارم، و نه کلام حافظ چیزی است که بشود ادعا کرد به فهم کاملی از آن رسیده‌ام. فقط می شود گفت برداشت من چنین است.
غزل حافظ چون یک منشور از جنس الماس است، هر جهتش را نگاه کنی نوری دارد چون رنگین کمان و هر چشمی بخشی از نور را می‌بیند. بخشی که در دیدش قرار گرفته است.
این غزل از شاهکارهای کلامی و تصویری حافظ است. به زیبایی تمام تصویرسازی می‌کند تا خوانندۀ غزل، به روشنی صحنه‌ای که برای حافظ اتفاق افتاده را ببیند.
معشوقِ حافظ، نیم شب به بالین حافظ می‌آید در حالی که:
موهایش آشفته است.
دانه های عرق بر صورت گلگونه اش افتاده.
خندان و مست است.
چاک پیراهنش باز است.
غزل و شعر عاشقانه می‌خواند.
غزل را با آواز حزین می خواند (حزین در اینجا ایهام دارد و معنی دومِ آن آوازی است در دستگاه‌های موسیقی ایرانی، نمی‌دانم کدام دستگاه منظور حافظ است ولی من دوست دارم حزین در آواز افشاری باشد.) 
صراحی (ظرف شراب و خودِ شراب) در دست دارد.
چشمش مست و درخشان است و از شدتِ مستی، عربده از چشمش پیداست.
لبش به افسوس باز است. اما بعید می‌دانم منظور از افسوس در اینجا تأسف و دریغ باشد چون با دیگر حالاتِ ذکر شده همخوانی ندارد، شاید از هرکسی غیر از حافظ بود نیاز نبود به سراغ تأویل و معانی دیگر برویم اما حافظ است و رمز و راز. حافظ با زیرکی تمام با تلفظ کلمه «افسوس» دارد غنچه بودن لب معشوق را نشان می‌دهد.
معشوق با این حالت بر سر بالین حافظ می‌نشیند و سر در گوشش می‌گذارد و می‌گوید «ای عاشق دیرینهٔ من خوابیده‌ای؟ واقعاً که!»
شاید عاشق دیرینه، اشاره‌ای به عشق ازلی باشد که از قدیم در ذاتِ انسان، سرشته شده است.
برخی معتقدند نگاری که بر بالین حافظ آمده است وقتی حافظ را در خواب می‌بیند خشمگین می‌شود. ولی از بیت سوم مشخص است که خشمگین نیست، چون بر سرِ حافظ داد نمی زند. در حالی که لبش غنچه است سرش را کنار گوش حافظ می‌آورد و ..... 
آیا از اینکه لبش را کنار گوش حافظ آورده است چیز جالبی به ذهن متبادر نمی‌شود؟
حافظ در لفافه‌ای که مخصوص خودش است دارد به چیزی اشاره می‌کند و به قول خودش: آن کس است اهل بشارت که اشارت داند.

از بیت‌های بعدی چنین برمی‌آید که حافظ یک موضوع را حذف کرده تا خواننده به مدد تصور خودش آن را حدس بزند. صحنه عوض می‌شود، پرده دیگری آغاز می‌شود. بله؛ یک زاهدِ متشرعِ متعصب، به حافظ خرده گرفته است و حافظ به او می‌گوید من تقصیری ندارم. به هرکس دیگری هم در سحرگاه چنین باده‌ای بدهند اگر باده پرست نشود، کافر و منکرِ عشق است. یعنی تو گناهی نداری چون درک نمی‌کنی.
چنین نکته‌ای را در جای دیگر هم بیان کرده است:
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بِهشت
اصلا نمی‌شود حافظ غزلی مستانه بگوید و به زاهد گیر ندهد. البته گیر را زاهد می‌دهد و حافظ به او پاسخ می‌دهد منتها در بعضی مواقع مثل این غزل، سخن زاهد حذف شده و از پاسخ حافظ می‌شود فهمید که جر و بحثی با هم داشته‌اند.
ای زاهد بر ما که دُردکش هستیم و نصیبمان شراب تَه خُم است خرده مگیر؛ چون نصیب ما از روز ازل و الست همین بوده. هرچه به پیمانه ما ریخته‌اند همان را می‌نوشیم چه شراب بهشتی باشد چه شراب مستِ انگوری.
اما ادامه داستان نگار و آمدنش به بالین حافظ چه شد؟ آیا حافظ بحث را فراموش کرد؟
به نظر بنده، خیر. حافظ با رندیِ تمام، پایان مکاشفه‌اش را در بیت آخر بیان می‌کند:
منِ حافظ با دیدن این صحنه، توبه‌ام را شکستم. گناهی هم ندارم چون شرابی که از دهانه صراحی ریخته شد (تشبیه دهانه جام به خندۀ جام می) و زلف نگار که دلم را اسیر کرد (به خود گره زد) توبه بسیاری را شکسته است از جمله توبۀ حافظ.
(همان زغال خوب و رفیق نابابِ خودمان😊)
چه بسا حافظ می‌خواهد بگوید: آقای زاهد خیلی مغرور نباش. تو هم به این واسطه بسیار توبه شکستی. در جایی دیگر می گوید:
زاهدِ خلوت نشین دوش به میخانه شد
از سرِ پیمان بِرَفت با سرِ پیمانه شد

غلامحسین مرادی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۲۱ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸:

عرض سلام و ادب و احترام 

البوم همایونمثنوی تنها بخشی از اجرای ۵ساعته!استاد فقید محمدرضا شجریان و مرحوم منصور صارمی می باشد که امیدواریم وارثین استاد شجریان ومخصوصا جناب همایون عزیز مابقی این کار فوق العاده را هم در دسترس عموم قرار دهند 

مهدی آرایی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:

 به نظر می‌رسد اختر شب دزد اشاره به این نکته دارد که ستارگان با حضور خود در آسمان تاریکی مطلق شب را میدزدیدند؛ همان تاریکی که موجب اقتدار شب می‌شود و البته این دزد به معنای طنز در این بیت جای گرفته است و بیشترصفت عیاری مطلوب نظر حافظ  بوده است. نکته بعد اینکه از سنت‌های عیاران یکی این  بوده است که اگر می‌خواستند فردی را تنبیه کنند دو نفر عیار او را هنگام شب در کوچه‌ای محاصره می‌کردند و یکی کلاه او را می‌برده و دیگری کمربند او را و آن فرد خاطی متحیرانه نمی‌دانسته  کدام فرد را دنبال کند البته آن عیاران کلاه و کمربند ربوده شده را در چند کوچه آن طرف‌تر رها می‌کردند و قصد فقط تنبیه آن فرد بوده است نه دزدی. لذا بردن تاج کیکاووس و کمربند کیخسرو می‌تواند کنایه از آن عادت عیارانه باشد.

 

مهمان در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵:

در روضه استاد میرباقری

پیوند به وبگاه بیرونی

Elahe Rad در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۰:

چقدر قشنگه بیت آخر

سوشیانت در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۷ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۱۹ در پاسخ به حسین شریفی دربارهٔ فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۱:

شیخ از آن کند اصرار بر خرابی ...

با احترام غزل بعدی با مطلع زیر حال و هوای این روزها ست:

دست اجنبی افراشت، تا لوای ناامنی

فتنه سربسر بگذاشت، سر به پای ناامنی

 

 

محمد رضوانی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۶۹:

درود بر شما. 

در دنیا از فرهنگ غنی مردم ایران راچع به شعر زیاد. گفتند. بنابراین خیلی زشته که تعابیر یک طرف قطعی از شعر ایران  داشته باشیم. اولین مشخصه شعر فارسی چندلایگی و چند مفهوم بودن و دارای تعابیری متفاوت بودن است. یعنی اینکه یک شعر بطور قطعی یک تفسیر یا منظور 

 یا معنی ندارد. و حتی نیار نیست منظور شاعر به همه تعابیر محتلف بوده باشد. کمااینکه قطعه زمستان استاد اخوان ثالث هم می‌تواند توصیف یک روز سرد زمستانی باشد هم می‌تواند فضای اختناق و رادیکال بعد از کودتای ۲۸ مرداد باشد. هر دو قابل نسبت دادن هستندو این تعریف ساده علم‌نقد ادبی است

 

وصال وفا در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۷:

درود بر دوستان

اگر میشه و اطلاع دارید ابیاتی مثل این بیت : از دشمنان برند شکایت به دوستان/چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم

 

به بنده ارسال دارید

سفید در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸:

 

از عمیق‌ترین و زیباترین غزل‌های حافظ...

 

به تماشاگه زلفش دل حافظ روزی

شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند...

 

یگانه در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۳۱ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » غزلیات » شمارهٔ ۵۶ - هله:

منظور در مصراع اول "هله تا چند کنم" چیست؟

عبدالعزیز میرخزیمه در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۲:

با درود ، بیت ۳۱ این صفحه توضیح کوچکی نیاز دارد :

که گرگ اندر آمد میانِ رمه /

سگ و مرد را آزمودش همه

"سگ و مرد را آزمودش همه" = سگ و مرد ، همه را ، آزمودش . یعنی سگ پاسبان و مردم را بررسی کرد . یعنی "ش" در فعل "آزمودش" شین فاعلی است پس "آزمودش" = "او آزمود" . این شین ، مفعولی نیست . نظیر کاربرد امروزی: گفتش ، رفتش به معنای : او گفت ، او رفت. با اینحساب "ش" در آزمودش اگر شین مفعولی میبود معنا میشود "آزمود او را" که در این بیت چنین نیست . دکتر حسن انوری در شرح خوب و کاملی که بر  داستان رستم و سهراب نوشته اند این نکته را هم مطرح کرده اند، بگمان من این شرح بگونه ای ست که برای هر سطحی از دانش چه دانش آموزان، چه دانشجویان و حتی اساتید مفیده ، چرا که نکته ای را فرونگذاشته اند . با سپاس

۱
۴۸۴
۴۸۵
۴۸۶
۴۸۷
۴۸۸
۵۲۶۶