جهن یزداد در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷۸ - فتوحی شاعر بفرمودهٔ شاه و وزیر جواب حکیم را گفت:
ناکس بیچاره انوری کوفته ، نظام الملک وملکشاه هردو زوش و زفت و بخیل بودند سخنوری از شاه و وزیر چیز خواسته به سخنوری دیگر گفته اندد هجوش کن ای پدرت بسوزد نظام الملک و ای ملک شاه
ا ابائه بیض او اجداده سید
جهن یزداد در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۶۰ - دانش پرسیدن کامداد، برماین را و پاسخ او:
همانگونه که جلال متینی نیز گفته این سروده برگردان ایاتگار بزرگمهر است در بند ۱۱-۱۲ ایادگار بزرگمهر میخوانیم
چه بهی و چه بتری؟
بهی هومت هووخت هوورشت
هو همان خوب است و مَت متیدن/منیدن=اندیشیدن است چون با هم اید میتوان هومَت یا هومْت خواند
وخت=گفت است
ور/گر/کر=کار است
به باور من دشوخ در همه جا باید دشوخت نوشته شود وزن با دوشوخت درست است
بنگریم که سپس دشوخت و بسوخت ارد نمیدانم چرا جلال متینی انرا تصحیح نکرده و دوشوخ نوشتهبهی، هومت دانیم، آهوخت و هور
تباهی دُشمت و دُشوخت و دُشور
دگر راه زفتی نماید دُشوخت
که زفتی روان بی گمانی بسوخت
--
همچنان باید بادانش و فرهی باشد نه ابلهی و لخت دوم پاسه لخت نخست نیست که برابر بهی ، بادانش و برابر بتری ابلهی بنهیم
میپرسد انچه را با دانش و فرهی ، بدی و بتری خوانند چیستبخوانیم
بپرسیدش از بتّری و بهی
که خوانند با دانش و فرهی
بگویم تو را، گفت اگر بشنوی
ز گفتار پر مایه ی پهلوی
بهی، هومت دانیم، آهوخت و هور
تباهی دُشمت و دُشوخت و دُشور
مر این هر سه را آخشیج این سه چیز
بهی و تباهی از ایشان بنیز
دلت گفت، اگر پهلوی داندی
از این داستان داد بستاندی
تو را پارسی بازگویم درست
من از هومت رانم سخنها نخست
بود هومت، پیمان منش بی گمان
که برتر بود رای او زآسمان
به نیک و بد این جهان بنگرد
بدان چیز کوشد کز آن برخورد
و کمتر گراید برآن را که تن
کند ننگ و بدنام بر انجمن
پسندش نیاید کجا آن کند
که جان را به دوزخ گروگان کند
گر آهوخت پرسی تو رادی بود
ز رادی همه ساله شادی بود
ندارد دریغ از روان بهرها
چو نوش آیدش در جهان زهرها
گر از هور گویم سخن، راستی ست
کجا راستی دشمن کاستی ست
روانت نیابد بدان سر نهیب
اگر با روان گشته ای بی فریب
روان را چو بفریبی اندر دروغ
بدان سر بود تیره و بی فروغ
چنین است کردار آن هر سه چیز
کنون آخشیجش بگویم بنیز
دُشمت آن که خوانیش افزون منش
نه نیکو نمای و نه نیکوکنش
در این گیتی آویخته روز و شب
نجنبدش بر یاد آن سر دو لب
دگر راه زفتی نماید دُشوخت
که زفتی روان بی گمانی بسوخت
نه بخشد، نه پوشد، نه آسان خورد
به سختی جهان بر سرش بگذرد
کرا گنج آباد و درویش دل
از او دل بیکبارگی بر گسل
دریغ آیدش بهره ی تن ز تن
روانش نکوهیده بر انجمن
سدیگر دُشور است کژّ و دروغ
ز گفتار و کردار برده فروغ
تن خویش از آن سان فریبد همی
که از آرزو کم شکیبد همی
رضا از کرمان در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۶:
سلام
این بیت نغز و با معنا ،چقدربا احوالات ومطالبه امروز جامعه همخوانی داره .
شاهرخ آسمانی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۱۸ در پاسخ به رضا ساقی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۳:
سلام و درود فراوان بر جناب ساقی.
بسیار متشکر و سپاسگزارم از توضیح و شرح غزلیات لسان الغیب رحمةالله علیه. بسیار استفاده کردم امیدوارم خداوند متعال روزبروز بر کمالات شما بیافزاید.
نکه ای به نظرم رسید گفتم در میان بگذارم. و آن اینکه به اعتقاد من حافظ بر اساس تعلیمات قران به این مرحله و مقام رسیده( البته به گفته خودش : هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم) و اینکه به مکتبی جدای از مکتب قرآن نرسیده بلکه خود محصول مکتب قرآن است
مهدی سید شبستری در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۴:
این شعر توسط سحر محمدی در آواز ابوعطا به زیبایی هرچه تمام تر اجرا شده است. دوستان اگر در گوگل جستوجو کنند پیدا خواهند کرد.
سیده عروی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۰:
درود و سلام به مهر خدمت شما فرزانگان ، ظاهرا بحث پیکر یا یکدیگر خیلی بالا گرفته البته خیلی مهم هست که کلمات شعر به زبان شاعر جگونه بوداست ولی حداقل دراینجا مفهوم را رسانده در بیت شعرکلمات اعضا و عضو و بدن باهم هخوانی دارند . و هدف سعدی بیشتر توجه ش این بوده که خواسته تشبیه کند جامعه ی انسانی رو به اعضای بدن بنابراین مفهوم را رسانده . اگر سر در سازمان ملل این بیت زده شده .پس سعدی موفق شده و به مفهوم شعر دست پیدا کرده ایم .
رضا از کرمان در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵۲ - آمدن آن زن کافر با طفل شیرخواره به نزدیک مصطفی علیه السلام و ناطق شدن عیسیوار به معجزات رسول صلی الله علیه و سلم:
مدیریت محترم سلام
علوم وزن بیت را مخدوش کرده علومم صحیح است لطفا اصلاح فرمایید .
شاد باشید
فرحان مجد در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۱۸ در پاسخ به فرهاد میم دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰:
درود و سپاس
دوست عزیز بهشت دوم که به معنی جنت و فردوس نیست که شما فرمودید که تکرار بهشت.
بهشت دوم در واقع جناس تام است از مصدر هشتن و هلیدن
رضا از کرمان در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۰۱ دربارهٔ ایرج میرزا » غزلها » شمارهٔ ۳:
سلام
این هم بیتی ازسعدی درخصوص خر مشهور جناب عیسی(ع) :
خر عیسی گرش به مکه برند
چون بیاید هنوز خر باشد
س ص در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۳۷ در پاسخ به ali barani دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:
درود به شما
نوخاسته در قافیه بیتهای نخست و پایانی چه تفاوت معنایی با هم دارند؟
سعید در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب نهم در توبه و راه صواب » بخش ۴ - گفتار اندر غنیمت شمردن جوانی پیش از پیری:
به قول بیدل
من نمیگویم زیان کن یا به فکر سود باش
ای ز فرصت بیخبر در هرچه هستی ، زود باش
مهرداد .. در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۵۳ در پاسخ به عارف سماعی دربارهٔ کسایی » ابیات پراکنده از فرهنگهای لغت » شمارهٔ ۳۷:
برا منم پرسشه
Ali Persia در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۹ - داستانِ دقیقی شاعر:
بیتی هزار جای متی هزار
Ali Persia در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۵۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۹ - داستانِ دقیقی شاعر:
1.سخن گفتنی خوب و طبعی روان
۲.ز گشتاسب و ارجاسب متی هزار
بگفتو سرآمد برو روزگار
جوانیش را خوی بد یار بود
همه ساله با بد به پیکار بود
برو تاختن کرد ناگاه مرگ
نهادش بسر بر یکی تره ترک
یکایک ازو بخت برگشته شد
به دست یکی بند برکشته شد
بدان خوی بد جان شیرین بداد
نبود از جهان دلش یک روز شاد
برفت او و این نامه ناگفته ماند
چنان بخت بیدار او خفته ماند
بیامرز یا رب گناه ورا
بفردوس بگشای راه ورا
دل روشن من چو برگشت ز او
سوی تخت جهان کرد روی
امیرعلی داودپور در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷:
جناب مولانا در این غزل با عشق و عشق با مولانا سخن میراند
از جمله عشق به مولانا میفرماید روح تویی ، نوح تویی سینه مشروح تویی که به معنای فاما بنعمت ربک تحدث است یعنی مولانا با نیروی پروردگارش سخن میگوید.
سپس از عشقی جگرخوار سخن میراند که مرا به یاد تمثال مسیح می اندازد که قلب وی به زخم هزاران خنجر خسته گردیده است.
در فرازی دیگر مولانا دلیل سخن سرایی خویش را فاش میفرماید که میفرماید این تن اگر کم تندی، راه دلم کم زندی ...تا نبدی این همه گفتار مرا، که این هم نشان الوهیت است از جمله میفرماید تمام درختان قلم شوند و تمام دریاها مرکب سخن خداوند پایان نمیگیرد.
به نظر میرسد عشق مولانا یعنی عشق الوهی ایشان چیزی نیست جز خداوند و شمس که خداوندگار است. در واقع مولانا از عشق و عشق در ایشان سماع میکنند.
محسن جهان در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۵۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
تفسیر کلی غزل فوق:
خداوند در سوره عادیات آیه مبارکه ۶ میفرماید: "اِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَکَنُودٌ" یعنی: همانا انسان نسبت به پروردگارش بسیار ناسپاس است. بر این اساس مولانا اشعار فوق را در خصوص ناشکری بشر نسبت به تمام نعماتی که پروردگار به او عطا کرده سروده است. خدایا ما را عفو کن.🤲
احمدرضا نظری چروده در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱:
زلت به معنی لغزش وآن منظورش خطا ولغزش که آشکارا نباشد وآن را بهتر از عبادت ریاکارانه دانسته است.حافظ با تضمینی ازاین شعر سعدی چنین گوید که البته بسیارقوی ترازشعرسعدی است
مِی خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند
دکتر صحافیان در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸:
زخم خوردگان عشق شوقشان پابرجا، هر چند توانشان به پابان رسیده است اگر تو با این حال به آنان ستم کنی و نگاه و توجهت را دریغ کنی از جوانمردی و انصاف نیست.
2-تو خود سرچشمه عشقی و ما از تو هیچ ستمی ندیدیم و خواست تو با مذهب سلوک و طریقت عشق هم سوست (تایید مذهب سلوک)
3-چشمی که در درد و گریه عشق غرق نشود، گستاخ و دلی که از شمع عشق روشنایی نگیرد تاریک است.
4-اگر خواهان پادشاهی عشق هستی از پرنده همایون بجوی(موهبت آنسو-حق-)زیرا کلاغ و غراب، شاهپری برای پروازت به سوی این پادشاهی ندارد.
5-اگر از عبادتگاه شما گریزان شدم و از پیر مغان راه جستم، خرده نگیر. پیر و مراد ما گفت در عبادتگاهتان اراده و شوق نیست.
6- چون پاکی و روشنایی درون نباشد، کعبه و بتخانه برایت یکسان است در خانهای که زلالی پاکدامنی نباشد برکتی نیست.(ایهام معکوس: اگر پاکی باشد کعبه و بتخانه یکی است)
7-ای حافظ به آگاهی و ادب روی آور! که بیادب شایسته هم نشینی نیست.(و از هم نشین خوب راهیابی و موهبت حاصل میشود.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
مهدی واقفی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » ترجیع بند:
نمیدونم چی بگم و چطور وصف کنم این هنر 😔
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ۱ سال و ۳ ماه قبل، سهشنبه ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۱ در پاسخ به نورا کاور دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیع بند - که یکی هست و هیچ نیست جز او: