فرهود در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان:
وجهی دیگر از این قضیه بخش طنز و اغراق در شعر هست. مثلا جایی که میگوید: زن نو کن ای دوست هر نوبهار
مسلّم است که اغراق و طنز است وگرنه سعدی خود یکبار بیشتر ازدواج نکرده و از آن هم پشیمان!
غزلهای با محتوای «سعدی! تو کیستی؟» و این قبیل حالات بیشتر یادگار این تجربه سعدی است که به دیگران توصیه کرده که هر بهار آن را تکرار کنند!
رضا از کرمان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۳۶ در پاسخ به مسافر دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۸۷ - جواب گفتن عاشق عاذلان را و تهدیدکنندگان را:
دوست عزیز مسافر گرامی
به نوبه خودم از زحمات شما در معرفی برنامه هاوتفاسیر استاد پرویز شهبازی ، در کانال گنج حضور که به گفته شما راهنمای گرانقیمتی در درک مفاهیم کلام بزرگان است ، در حاشیه اشعار متناظردر این سایت ممنونم. به شخصه برای شما واستاد شهبازی آرزوی توفیق دارم .
پاینده باشی
رضا از کرمان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۴۳ دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۳۸ - در بیان چارچیز که عمر را زیاد کند:
سلام
شیخ بزرگوار متاسفانه توی این دوره وزمونه تمامی این موارد که فرمودی به نوعی ممنوعه ایمنی بر مال وجان هم، که قربونش برم اگه نه هیچ آدم عاقلی از فرمایش حضرتعالی بدش نمیاد حالا هی بگید چرا عمر آدما این روزها کمه .
Mahya Javadi در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۵:
حافظ مرا نشان ده رهی به پاکدستی
گفتا مباش یکدم خالی ز عشق و مستی
پی به ره بردم اما گفتم بخوانم شاهد
پس مدعی بمیرد در درد خودپرستی!؟
ذهنم پر از ابهام گشت و من گیج ماندم
تا دیدم ادعاها در اوج خودپرستی (اشاره به بعضی از حاشیه های نوشته شده در این سایت)
رضا از کرمان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۳ در پاسخ به مهدی کشاورز دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۱۷ - در صفت مجاهد نفس:
سلام
مدبر در اینجا به معنای با تدبیر نیست بلکه به معنای بخت برگشته بکار گرفته شده است .
مولانا
اینچنین مدبر همی خواهد که او // گنج یابد تا رود پایش فرو
چون می پر زهر نوشد مدبری// از طرب یکدم بجنباند سری
سعدی
بدوزخ برد مدبری را ، گناه// که پیمانه پر کرد ودفتر سیاه
هجوع =خواب
ضمن اینکه در مصرع اول از بیت مطلع گشت اشتباه است ودرست کشت به معنای مردن ونابودی است .
رضا از کرمان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۵۲ - در بیان معرفت الله:
سلام این بیت از نظرمعنایی با بیت 1522 دفتر چهارم مولانا بسیار مشابهت و قرابت دارد ، انجا که آمده :
همچو حس آنکه خواب او را ربود // چون که شد بیدار عکسیت نمود
همراستا با بحث وجود جهان های موازی که اخیرا از سوی فیزیکدانان کوانتوم مطرح گردیده در دیدگاه این عزیزان دنیا همچون خوابی است که در هنگام بیداری (حالا کنایه از مرگ نباتی آدمی یا هوشیاری ذهنی در حین حیات هم میتونه باشه )تازه متوجه خیالی بودن وغیر واقعی بودن تصورات قبلی میگردیم و دقیقاً متناظر با حدیثی است ازرسول الله (ص) که ضمناً زینت بخش مزار سرکار خانم آنه ماری شیمل نیزهمین حدیثه بدین مضمون الناس نیام فاذا ماتو انتبهوا مردمان در این دنیا در خوابند ووقتی میمیرند بیدار میشوند.
رضا از کرمان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۱۲ در پاسخ به بهنام اعظمیان دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۵۰ - در چار خصلت که ترک کردن میباید:
آقا بهنام سلام
دقیقا درست میفرمایید حتی در نسخه چاپی ارایه شده از سوی سایت در بالای حاشیه ها با تصحیح عماد هم ، " هرکه او با دوستان یکدل بود " درج شده که احتمالا اشتباه تایپی است امید به اصلاح داریم .
شاد باشی
الف رسته در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۱۳ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۹۰ - مهمان آمدن در آن مسجد:
سه بیت پیشین را بخوانید، در نهایت میگوید: «نفخ حق باشم ز نای تن جدا»
«تا نیفتد بانگ نفخش این طرف» در اصل من نفخ حق هستم که در نای تن من دمیده شده است، حال این گو مباش، حق که همیشه هست، گیرم بانگ نفخ او این طرف، یعنی این تن در این دنیا نباشد.
«تا رهد آن گوهر از تنگین صدف»، تا آن گوهر جان از صدف تن رها شود.
یونس در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۵۰ دربارهٔ اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۶۰ - ز افرنگی صنم بیگانه تر شو:
در مصرع اول بیگانه ″تر″ شو درست هست، نه بیگانه تو شو.
ضیا احمدی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۴ دربارهٔ صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵:
سلام
در بیت سوم «زُهّادِ ابله» اشتباه تایپی دارد. (اتصالِ حرفِ دال به کلمه دوم)
مسافر در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶۸:
سلام
این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 1005 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است
می توانید ویدیو و صوت شرح غزل را در آدرسهای زیر پیدا کنید:
بهنام اعظمیان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۸ دربارهٔ عطار » پندنامه » بخش ۵۰ - در چار خصلت که ترک کردن میباید:
به نظر میاد در بیت ۷
هر که او با دوستان ...
درست تر باشه
faraneh heydari در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۴۳ در پاسخ به فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد) دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱:
سپاس
دکتر صحافیان در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۲۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:
معشوق دیشب با چهرهای برافروخته(نشانه قهر و صفات جلال-سرخی جذاب) میآمد، تا دل کدام عاشق را بسوزاند و خاکستر کند.
۲- آری شیوه فتنه انگیزی در شهر و کشتن عاشقان، لباس برازنده زیباییاش بود که تنها برای قامت رعنایش بریده شده بود.
۳- جان عاشقان را چون سپندی برای چهره دلربایش میدانست و سرخی چهرهاش را چون آتش به همین خاطر افروخته بود.
۴- گرچه میگفت کشته زار زیباییام خواهی شد، اما در آن چهره دلربا میدیدم که پنهانی، با دل سوخته عاشقم لطف میورزید( قهر و لطف- تضاد ناگزیر صفات جمال و جلال حق)
۵- زلف سیاه کافر پیشهاش راهزن دین و ایمان بود و آن معشوق بیرحم مشعلی( برای جلب توجه و گمراهی بیشتر) هم از زیبایی چهره روشن کرده بود.( خانلری: مشعلی- تضاد کفر زلف و ایمان چهره، یا همان تضاد صفات جلال و جمال در ادبیات عرفانی- کفر به معنای پوشاندن و مقدمه لازم سلوک است- کفر ممدوح در دل کفر آمدهام تا که به ایمان برسم دیوان شمس- ایمان حقیقی محو کردن کثرت در وحدت یا فنای بنده است- کفر محمود آن که به واسطه آن پوشش، غیر خدای نمیبینند و نمیدانند و این کفر منتهیان است. شرح شوق، ۲۵۴۷)
۶- دل در عشقش خون دل بسیاری فراهم نمود، ولی دیدگان با اشکهای خونین آنها را از بین برد( ابراز شیرینی درد عشق و خون دلش)ای وای که اندوخت و که تلف کرد؟!( خاتلری: به هم آورد)
۷- معشوقت را( حال خوشت را) با دنبا عوض نکن، زیرا آنکه یوسف خود را به طلای تقلبی بفروشد، سودی نکرده است!
۸-چه زیبا و بجا گفت معشوقم، که حافظ برو خرقهات را بسوزان! خدایا این دغل کاری خرقهداران را از کجا میدانست؟!
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
faraneh heydari در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۱ در پاسخ به جمشید آرین دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:
عالی بود سپاس
Khishtan Kh در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۵۹ دربارهٔ فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷:
گشتم مسلمان همه از جور تو یارا
زان رو نپسندم به تو آیین جفا را
روزی که مرا غمزده بگذاشتی و رفتی
یافتم به تمنای وصال تو خدا را
مهر و ماه در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸:
ضمن تشکر از خانم عندلیب بابت این خوانش، فکر میکنم حدود پانزده غلط واضح در این خوانش وجود داشت
البته باز بهتر است از بی فرصتی من در خواندن...
اهورا ۴ در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۳۳ دربارهٔ فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲:
گرم دشمن بود تنها اشتباه هست باید بنویسید گرم دشمن بود صدها
یوسف شیردلپور در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۲۴ در پاسخ به بیداد دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۹:
جناب آقای بیداد عزیز چقدربجا فرمودید در مورد همچو استاد شجریان بحق ایشان حق دار و پیش تاز در عرصه هنر و شعر وغزل وادبیات وموسیقی ناب ایران و ردیف خوانی دارا هستند وهمیشه خواهند بود و میشو گفت مانند استاد شجریان ها رسولان راستین شعر وغزل وادبیات وموسیقی اند بدون هیچ شک شبهه ای نام ویاد خاطرشان جاودان است تا ابد
بقول حضرت حافظ:
سرودِ مجلست اکنون فلک به رقص آرَد
که شعرِ حافظِ شیرین سخن ترانهٔ توست💛💛✋✋
مهدی در ۱ سال و ۲ ماه قبل، شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۵: