ای شاه جسم و جان ما خندانکن دندان ما
سرمه کش چشمان ما ای چشم جان را توتیا
ای مه ز اجلالت خجل عشقت ز خون ما بحل
چون دیدمت میگفت دل جاء القضا جاء القضا
ما گوی سرگردان تو اندر خم چوگان تو
گه خوانیاش سوی طرب گه رانیاش سوی بلا
گه جانب خوابش کشی گه سوی اسبابش کشی
گه جانب شهر بقا گه جانب دشت فنا
گه شکر آن مولی کند گه آه واویلی کند
گه خدمت لیلی کند گه مست و مجنون خدا
جان را تو پیدا کردهای مجنون و شیدا کردهای
گه عاشق کنج خلا گه عاشق رو و ریا
گه قصد تاج زر کند گه خاکها بر سر کند
گه خویش را قیصر کند گه دلق پوشد چون گدا
طرفه درخت آمد کز او گه سیب روید گه کدو
گه زهر روید گه شکر گه درد روید گه دوا
جویی عجایب کاندرون گه آب رانی گاه خون
گه بادههای لعلگون گه شیر و گه شهد شفا
گه علم بر دل برتند گه دانش از دل برکند
گه فضلها حاصل کند گه جمله را روبد بلا
روزی محمدبک شود روزی پلنگ و سگ شود
گه دشمنِ بَدرَگ شود گه والدین و اقربا
گه خار گردد گاه گل گه سرکه گردد گاه مل
گاهی دهلزن گه دهل تا میخورد زخم عصا
گه عاشق این پنج و شش گه طالب جانهای خوش
این سوش کش آن سوش کش چون اشتری گم کرده جا
گاهی چو چَهکن پسترو مانند قارون سوی گَو
گه چون مسیح و کشتِ نو بالاروان سوی علا
تا فضل تو راهش دهد وز شید و تلوین وارهد
شیاد ما شیدا شود یک رنگ چون شمس الضحی
چون ماهیان بحرش سکن بحرش بود باغ و وطن
بحرش بود گور و کفن جز بحر را داند وبا
زین رنگها مفرد شود در خنب عیسی دررود
در صبغة الله رو نهد تا یفعل الله ما یشا
رست از وقاحت وز حیا وز دور وز نقلان جا
رست از برو رست از بیا چون سنگ زیر آسیا
انا فتحنا بابکم لا تهجروا اصحابکم
نلحق بکم اعقابکم هذا مکافات الولا
انا شددنا جنبکم انا غفرنا ذنبکم
مما شکرتم ربکم و الشکر جرار الرضا
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
باب البیان مغلق قل صمتنا اولی بنا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات و تجربیات عاشقانه میپردازد و به طور خاص به رابطه میان معشوق و عاشق اشاره میکند. شاعر از معشوق به عنوان منبع شادی و روشنایی یاد میکند و او را چشمی برای جان و سرمهای برای چشمها میداند. او بیان میکند که در حضور معشوق، دل عاشق به شوق و شور میآید و نه تنها در خوشحالی بلکه در سختیها نیز وابسته به اوست.
شاعر با استفاده از تصاویری همچون خواب و بیداری، عشق و جنون، سیب و کدو، و گل و خار، به تنوع احساسات و تغییرات زندگی اشاره میکند. او بر این نکته تأکید دارد که محبت و عشق میتواند در زندگی انسانها دگرگونیهای عمیقی ایجاد کند و از دلایل مختلفی همچون شادی، غم، فلاکت و نعمت سخن میگوید.
در پایان، شاعر به قدرت خداوند اشاره کرده و به این نتیجه میرسد که با فضل و رحمت الهی، انسان میتواند به مقامهای بالا و شادیهای بینهایت دست یابد. شعر به نوعی دعوت به شکرگزاری از نعمتها و دستاوردها در زندگی است.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، جسم و روح ما را شاد کن و دندانهامان را به سرمه زیبایی چشمانمان بیارای. ای چشمی که جان را به زندگی میآوری و روشن میکنی.
هوش مصنوعی: ای ماه، از عظمت و شکوه تو، عشق تو ما را شرمنده کرده است و از خون ما به حیات خود ادامه میدهی. وقتی تو را میبینم، دلم میگوید که تقدیر آمده است.
هوش مصنوعی: ما مانند گویانی هستیم که در میدان بازی تو به چرخش درآمدهایم؛ گاهی در حال خوشحالی و لذت هستیم و گاهی در نهایت درد و رنج.
هوش مصنوعی: گاهی او را به خواب میبری، گاهی به سمت وسایل و لوازمش میکشی، گاهی به سوی شهری که جاودانگی دارد و گاهی به سوی دشت فنا و زوال.
هوش مصنوعی: گاهی بنده سعادتمند خدا شکرگزاری میکند، گاهی با آه و ناله از حال خود شکایت میکند، گاهی در خدمت محبوبش لیلی است و گاهی نیز در حال مستی و دیوانگی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: تو جان خود را یافتهای و به عاشقی دیوانه و شیدا تبدیل شدهای، گاهی در سکوت و تنهایی عاشق میشوی و گاهی عاشق ظواهر و تظاهر دیگران.
هوش مصنوعی: گاهی انسان به فکر دستیابی به مقامهای بلند و ثروت است، گاهی خود را کوچک و حقیر میبیند. گاه میخواهد همانند پادشاهان رفتار کند و گاه لباس فقرا را به تن میکند.
هوش مصنوعی: درختی عجیب و شگفتانگیز به وجود آمده که از آن میوههای مختلفی میروید؛ گاهی سیب، گاهی کدو، گاهی زهر و گاهی هم شکر. بعضی اوقات هم درد و دارو از این درخت به دست میآید.
هوش مصنوعی: در این جوی، شگفتیهایی وجود دارد که گاهی آب جاری است، گاهی خون، گاهی شرابهای سرخ، گاهی شیر و گاهی عسل شفابخش.
هوش مصنوعی: گاهی علم بر دل انسان حاکم میشود و گاهی دانش از دلش رخت برمیبندد. انسان گاهی به فضیلتهایی دست مییابد و در برخی مواقع همه را در شرایط سختی قرار میدهد.
هوش مصنوعی: روزی محمدبک به پلنگی بدل میشود و روز دیگر به سگی. در این حال، گاهی دشمنی بدسگال میگردد و گاهی نزد والدین و نزدیکانش میآید.
هوش مصنوعی: گاهی انسان به حالات مختلف دچار میشود؛ گاهی در اوج شادی و زیبایی است (مانند گل)، و گاهی در غم و اندوه (مانند خار). برخی مواقع نیز ممکن است در شرایطی تلخ و ناگوار قرار گیرد (مثل سرکه)، و در حالتی شیرین و خوش (مشابه با عسل). مانند زمانی که بر اثر مشکلات و سختیها، میتواند مانند طبل صدای بینوا و زخمخورده درآمده و ناراحت شود. این فراز و نشیبها نشاندهنده تغییرات و تحولات در زندگی است.
هوش مصنوعی: گاهی دل با این دنیا و لذتهایش همراه میشود و گاهی دنبال روحهای سرزنده و شاداب میگردد. این فرد مانند شتر است که راه و مقصدش را گم کرده و به این سو و آن سو میرود.
چهکن: چاهکن، کسی که چاه میکَند. گَو: مغاک، نشیب، قعر، فرورفتگی.
هوش مصنوعی: تا وقتی که نعمتها و خوبیهای تو راه را نشان بدهد، و از شیادی و تزویر دور بماند، ما نیز از حسن و زیبایی تو سرمست و شگفتزده خواهیم شد و به یک رنگ و حالتی چون خورشید صبح در میآییم.
هوش مصنوعی: شبیه ماهیانی که در دریا زندگی میکنند، ساکنان آن دریا هستند. آن دریا همخانه و میهن آنهاست و در آنجا، حتی مکان دفن و کفنشان نیز وجود دارد. فقط خود دریا است که این موضوعات را میداند و هیچ کس دیگر به جز آن دریا به این مسائل آگاه نیست.
هوش مصنوعی: از این رنگها که دیگر تکراری شده است، رنگی جدید و منحصر به فرد ایجاد کن. عیسی (ع) در این زمینه به کمک میآید و خدایی را که خواستهاش را محقق میکند، به یاد میآورد.
هوش مصنوعی: از بیادبی و خجالت و همچنین از فاصله و نقل و انتقالات دوری کن. چون سنگی که زیر آسیاب قرار دارد، از خودت فاصله بگیر و به خویشتن برگرد.
هوش مصنوعی: ما در را بر شما گشودیم، دوستان خود را ترک نکنید تا ما نیز به شما ملحق شویم. این پاداش محبت و دوستی است.
هوش مصنوعی: ما به شما قدرت بخشیدیم و گناهانتان را بخشیدیم به شرطی که شکرگزار پروردگارتان باشید، و شکرگزاری موجب جلب رضایت او خواهد شد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ما در بیان حرفها و گفتن احساساتمان محدودیت داریم و بهتر است سکوت کنیم. به نظر میرسد که گاهی اوقات سکوت بهتر از بیان احساسات است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کوس تو اندر خوردنی، هر روزگار اندر منه
باد برگست و قفا سفت و سیل و عصا؟
ای گنبد زنگارگون ای پرجنون پرفنون
هم تو شریف و هم تو دون هم گمره و هم رهنمون
دریای سبز سرنگون پر گوهر بی منتها
انوار و ظلمت را مکان بر جای و دائم تازنان
ای مادر نامهربان هم سالخورده هم جوان
[...]
طال اللّیالی بَعدَکُم و اَبیَضَّ عَینی مِن بُکا
یا حَبّذا اَیّا مَنا فی وَصلکم یا حَبّذا
آه از غم آن خوش پسر کز هجر او عمرم به سر
رفت و نیامد زو خبر جز حسرت و رنج و عَنا
اندر فراق دلبرم حیران شد این دل در برَم
[...]
زلف و رخت چون روز و شب زان زلفکان بلعجب
افگنده در شور و شغب جان و دل عشاق را
ای رستخیز ناگهان وی رحمت بیمنتها
ای آتشی افروخته، در بیشه اندیشهها
امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدی
بر مستمندان آمدی، چون بخشش و فضل خدا
خورشید را حاجب تویی ، اومید را واجب تویی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.