فرزانه نقاش در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۴:
شاعره در زبان پارسی درست نیست و اضافه کردن پسوند ه برای افراد مونث در دستور زبان عربی است.
فاطمه جعفری در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۵۶ در پاسخ به محمد رضا دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۶۰:
عرض سلام و احترام
شما عمادالدین نسیمی رو میشناسید که سطح قائل شدید لول پایین؟؟؟؟!!!مطالعه بفرمایید
عرفان خسروی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۲۹ در پاسخ به منوچهر جوانشیر دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۱۴ - از کفم رها:
خیر. فاعلاتُ فع، فاعلات فع.
فرهود در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۵۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳ - در نعت خواجه کاینات:
سپیدیبَر (یا سپیدیبُر) چشم شماسیان: یعنی کورکننده چشم پیروان آفتابپرستی (از کمال درخشندگی)
شماس بعدا به پیروان کلیسای سُریانی گفته شد.
خال عباسیان یعنی پرچم عباسیان.
داود پورسلطان در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۱ دربارهٔ سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳ - سپید دلم را سیاه کردی:
خیلی سخته
Hafez Lover در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۵۴ در پاسخ به مهدی دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۱:
دوست عزیز بنده خیلی تمایل دارم بدونم حافظ عزیزمان چه وقت از مقام رند به مقام صوفی و زاهد که در اشعارش با انها سر جنگ داشت تنزل درجه داد؟ پیشتر از پاسخ گویی سپاس گذارم
فرشاد فرشاد در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۴۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴:
به نقل قول از صادق هدایت این رباعی بدین شکل است:
گر می نخوری طعنه مزن مستان را،
گر توبه دهد توبه کنم یزدان را؛
تو فخر بدین کنی که من می نخورم
صد کار کنی که می غلام است آن را
که با توجه به مصرع دوم و مورد پسند نبودن مذهبیون به مرور تغییر یافته
ت
کایسا در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۵:۰۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۰:
شمع: بیدل بسیاری مواقع شمع را با وفا نسبت میدهد:
مثلا
چو شمع از گردنم حق وفا ساقط نمیگردد
در آتش هم عرق دارم، خجالتپرور عشقمقطرات شمع را در هنگام سوختن به عرق خجالت تشبیه کرده و میگه: با اینکه مثل شمع در آتش عشق میسوزم اما خجالت میکشم که هنوز حق وفا را ادا نکردهام.
این موتیف نسبت دادن «وفا» به شمع در شعر حافظ هم مشاهده میشود:
«در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شبنشین کوی سربازان و رندانم چو شمع»
کایسا در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۶:
پروانهمشربان بساط وفا چو شمع
اجزای خویش را به گداز آبرو کنندشمع: بیدل بسیاری مواقع شمع را با وفا نسبت میدهد:
مثلا
چو شمع از گردنم حق وفا ساقط نمیگردد
در آتش هم عرق دارم، خجالتپرور عشقمقطرات شمع را در هنگام سوختن به عرق خجالت تشبیه کرده و میگه: با اینکه مثل شمع در آتش عشق میسوزم اما خجالت میکشم که هنوز حق وفا را ادا نکردهام.
این موتیف نسبت دادن «وفا» به شمع در شعر حافظ هم مشاهده میشود:
«در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شبنشین کوی سربازان و رندانم چو شمع»
کایسا در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴:
در شعر بیدل کلماتی مانند «طلسم» یعنی «نمود چیزی»
در شعر بیدل نباید دقیقا به معنی همان کلمه توجه کرد. پس طلسم یعنی «جلوهگر چیزی»
در بیتنمود ذره، طلسم حضور خورشید است
که گفته است فراموش کردهای ما رایعنی «نمود ذره جلوهگر حضور خورشید است»
در جایی دیگر میگوید:
روشندلان چو آینه بر هر چه رو کنند
هم در طلسم خویش تماشای او کننددر اینجا طلسم به معنی «وجود خویش» و «هستی خویش» است.
یعنی روشندلان چون به آینه نگاه کنند، هستی خودشان را میبینند، یعنی به خودت نگاه میکنی اما معشوق را میبینی، یک جور بیان وحدتالوجودی هم هست.
کایسا در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۶:
در شعر بیدل کلماتی مانند «طلسم» یعنی «نمود چیزی»
در شعر بیدل نباید دقیقا به معنی همان کلمه توجه کرد. پس طلسم یعنی «جلوهگر چیزی»
در بیتنمود ذره، طلسم حضور خورشید است
که گفته است فراموش کردهای ما رایعنی «نمود ذره جلوهگر حضور خورشید است»
در همین شعر میگوید:
روشندلان چو آینه بر هر چه رو کنند
هم در طلسم خویش تماشای او کننددر اینجا طلسم به معنی «وجود خویش» و «هستی خویش» است.
یعنی روشندلان چون به آینه نگاه کنند، هستی خودشان را میبینند، یعنی به خودت نگاه میکنی اما معشوق را میبینی، یک جور بیان وحدتالوجودی هم هست.
فاطمه احمدی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۶۵:
سلام خواستم بپرسم اگه میشه این دو بیت رو معنی کنید
به مثَل گفتهام این را و اگر نه کرَم او
نکُشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
هله خاموش که بیگفت از این می همگان را
بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند
سورن صولت در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۸:
حافظ است در مجلسی و دردی کشی در محفلی !
سهیل قاسمی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۹ در پاسخ به بی نام دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۲ - قصهٔ هلال کی بندهٔ مخلص بود خدای را صاحب بصیرت بیتقلید پنهان شده در بندگی مخلوقان جهت مصلحت نه از عجز چنانک لقمان و یوسف از روی ظاهر و غیر ایشان بندهٔ سایس بود امیری را و آن امیر مسلمان بود اما چشم بسته داند اعمی که مادری دارد لیک چونی بوهم در نارد اگر با این دانش تعظیم این مادر کند ممکن بود کی از عمی خلاص یابد کی اذا اراد الله به عبد خیرا فتح عینی قلبه لیبصره بهما الغیب این راه ز زندگی دل حاصل کن کین زندگی تن صفت حیوانست:
طنزه. مسخرهش کرده. هی عقب عقب بر میگشته، هفده، شانزده، پانزده... میگه همین جوری که عقب عقبکی برگردی میشی چهارده سیزده دوازده و همینجوری تا برسی به یک سالگی و یک ماهگی و بعد هم زمانی که توی شکم مادرت بودی!
سهیل قاسمی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۶ در پاسخ به رضا دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۲ - قصهٔ هلال کی بندهٔ مخلص بود خدای را صاحب بصیرت بیتقلید پنهان شده در بندگی مخلوقان جهت مصلحت نه از عجز چنانک لقمان و یوسف از روی ظاهر و غیر ایشان بندهٔ سایس بود امیری را و آن امیر مسلمان بود اما چشم بسته داند اعمی که مادری دارد لیک چونی بوهم در نارد اگر با این دانش تعظیم این مادر کند ممکن بود کی از عمی خلاص یابد کی اذا اراد الله به عبد خیرا فتح عینی قلبه لیبصره بهما الغیب این راه ز زندگی دل حاصل کن کین زندگی تن صفت حیوانست:
فحششون داده خب! دقیقاً اینجا هم در بارهی پسرو ها نوشته! پسرو همون معنای مرتجع و متحجر را میدهد
سهیل قاسمی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۱۴ در پاسخ به رضا کاوند دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۲ - قصهٔ هلال کی بندهٔ مخلص بود خدای را صاحب بصیرت بیتقلید پنهان شده در بندگی مخلوقان جهت مصلحت نه از عجز چنانک لقمان و یوسف از روی ظاهر و غیر ایشان بندهٔ سایس بود امیری را و آن امیر مسلمان بود اما چشم بسته داند اعمی که مادری دارد لیک چونی بوهم در نارد اگر با این دانش تعظیم این مادر کند ممکن بود کی از عمی خلاص یابد کی اذا اراد الله به عبد خیرا فتح عینی قلبه لیبصره بهما الغیب این راه ز زندگی دل حاصل کن کین زندگی تن صفت حیوانست:
خیلی جالب بود. با کامنت شما من دقت بیشتری کردم. متوجه شدم که احتمالا آن زمان حرف ز را در پانزده و شانزده بکلی تلفظ نمیکردهاند. یعنی نوشته میشده اما خوانده نمیشده. اینجوری قافیهی این بیت هم درست میشود. باقی بیتها هم وزن و قافیهشان درست است. اولین فرصت میخوانم و میگذارم
کوروش در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۰ - بقیهٔ قصه زید در جواب رسول صلی الله علیه و سلم:
تا که بس سلطان و عالیهمتی
بندهٔ بندهٔ خود آید مدتی
یعنی کسانی که در واقع سلاطین و پادشاهان هستند بنده ی بندگانشون میشن یعنی بندگانشون به جاشون پادشاه میشن کلا همه چی وارونه
مسعود کاظمی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۲ در پاسخ به مهناز ، س دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:
درود بر شما سپاس بابت آگاهی دادن و نظر خوبتون
مسعود کاظمی در ۱ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۶ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۱ در پاسخ به میلاد دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۶:
درود بر شما سپاس بابت آگاهی دادن و نظر خوبتون
امید مهدینژاد در ۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۷ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » تصنیفها » عروس گل (در افشاری و رهاب - هنگام رفع حجاب):