گنجور

حاشیه‌ها

سپیده خانی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱۱:

با عرض ادب برام سوال شده چرا تمام دوستان در خوانش یوغ را دوغ می خوانند 

جاوید مدرس اول رافض در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۱ دربارهٔ حافظ » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۱:

آن تلخ وش که صوفی ام الخبایثش خواند

اشهی لنا و صدرا من قبله العذارا

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۸ در پاسخ به مهدی ایماشی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:

آقا مهدی عزیز سلام 

 این که شمس تبریزی  همان جلال الدین خوارزمشاه بوده هیچ نظری ندارم حق پاسخگویی برای جناب طهماسب زاده  وکسب فیض همراهان گنجور از فرمایشات ایشان  همچنان محفوظ است  ولیکن لازم به توضیح است که در تواریخ نقل شده پس از هزیمت سلطان محمد خوارزمشاه از دست مغولان در جزیره آبسکون ایشان سلطنت از دست رفته را به پسرش جلال الدین که از مادری ترکمن بود ، علیرغم نظر قبل ومیل باطنی تفویض کرد بقولی روغن ریخته را نذر امامزاده کرد ،اما جلال الدین جوان ، بر خلاف پدر  در مقابله با مغولان بسیار دلاوری وتهور به خرج داد و شجاعانه تمامی عمر خود را با همراهی ترکمانان در جنگ با مغولان و گرجیان گذراند وبه فتوحات قابل تقدیری نیز نایل آمد وخواندن سرگذشت ایشان خالی از لطف وعبرت نیست در مورد مرگ ایشان دو روایت وجود دارد که  مورداول این است که در فرارازمغولان پس از شکست در نبرد در منطقه دیار بکر ودر نزدیکی شهر سیلوان  توسط شبیخون  گروهی یاغی راهزن  گرفتار گردید وپس از معرفی خود که از شاهان است وبا وعده حکمرانی به رهبر سارقین از جان اوگذشتند ولی در نبود رهبر راهزنان  توسط یکی از سارقین بواسطه کینه ای که از مرگ برادرش به دست خوارزمیان در محاصره اخلاط  داشت ناجوانمردانه به قتل رسید ودر سیلوان مدفون گشت ، اما روایت دوم که به سوال شما شاید مربوط باشد  این است که نهایتا در ناامیدی به کسوت صوفیان درامد(نسوی ص279و282 جوینی جلد دوم ص190 و191 وشبانکاره ای ص 146) وهمچنین  نقلی است از علا الدوله سمنانی که به اختصار چنین است: " من در بغداد در خدمت شیخ نورالدین عبد الرحمان اسفراینی بودم که ایشان سه روز بدون مقدمه  از خانقاه بیرون رفته ومراجعت نکردند پس از آن از ایشان سوال شده که کجا بودید در این مدت ، ایشان در پاسخ مریدان فرموده که سلطان جلا الدین خوارزمشاه در آخر عمر خود از سلطنت وپادشاهی کناره گرفته ودر کسوت درویشی وفقر روزگار میگذرانده ودر صف اولیای الهی در آمده بود وچون در آبادی صرصر در نزدیکی بغداد از دنیا رفته است به من از عالم غیب دستور کفن ودفن ایشان داده شده ومن برای این منظور از خانقاه خارج شده ام " شاید همین روایت دلیل این ادعا باشد ولیکن با مراجعه به سالهای وقوع این حادثه بافرض اینکه صحیح باشد در تطابق سن علاالدوله  وشیخ نور الدین  در هنگام وفات سلطان جلال الدین ، بالغ بر ۹۰ سال داشته البته  از سویی شک در صداقت کلام  این دو بزرگوار نیز جایز نیست البته دیدار شمس ومولانا در قونیه بوده که این شهریکی از شهرهایی است که از تعرض مغلولان مصون بوده وهیچ نشانه ای از حضور جلال الدین خوارزمشاه هم در این شهر نیست  چون جدال او در ابتدای کار مغولان وحتی با خود چنگیز بوده واگر هم بوده شاید پس از دوران نقل شده از سوی شیخ نورالدین یعنی در دوره درویشی وی باشد.

الله اعلم با صواب آنچه من خوانده بودم  این بود وموضوع قابل بررسی وراستی آزمایی است.

در هر صورت با کشته شدن ایشان آخرین پایگاه مقاومت ایرانیان در مقابل تهاجم مغولان فرو ریخت واگر حکام محلی ، اسماعیلیون و خلیفه وقت با آنکه خود را ولی مسلمین میدانست در جنگ با کفار مغول بفرموده همان قرآن که وی مدافع آن بود عمل نموده بودند و با وی همکاری میکرد چه بسا تاریخ بگونه‌ای دیگر رقم میخورد بگذریم که خود خلیفه نیز باوی نبرد کرد 

 نسوی در ص 281 وی را فردی کوتاه قد ،گندمگون ،عدل گستر ،رعیت پرور وبا گویش ترکی معرفی کرده است که باز با مشخصاتی ظاهری که از شمس داده‌اند  به نوعی مغایر است.

 

شاد باشی عزیزم 

مهرداد .. در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۷ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در انتقال دولت از سلغریان به قوم دیگر:

این قصیده الحاقی و به سعدی تعلق نداره

مرجان چهکندی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵۵:

یادم میاد وقتی این شعر در مقطع پیش دانشگاهی به ما تدریس می شد، معلم دبیرستان، ذره ها را به ذرات گرد و غبار ریزی در فضای اتاق،  که در نور خورشید به رقص در می آیند تعبیر کرده بودند.

مرجان چهکندی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۴۲:

یادم میاد وقتی این شعر در مقطع پیش دانشگاهی به ما تدریس می شد، معلم دبیرستان، ذره ها را به ذرات گرد و غبار ریزی در فضای اتاق،  که در نور خورشید به رقص در می آیند تعبیر کرده بودند.

مهدی ایماشی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۱۲ در پاسخ به محمدعلی طهماسب زاده دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۹:

ریشه این فرضیه کجا است و از چی گرفته شده؟ از نظر زمان یا شخصیت یا هرچیزی که بشه بهش ارجاع داد؟ چندمین باره که با این موضوع برخورد میکنم و میخوام واقعا بدونم این فرضیه از کجا اومده و چقدر میتونه درست باشه و یا بلعکس، ممنون میشم بهم کمک کنید.

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۸ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۶ - قصهٔ مسجد اقصی و خروب و عزم کردن داود علیه‌السلام پیش از سلیمان علیه‌السلام بر بنای آن مسجد:

سلام 

 اگر به بخش ۱۶  بخش قبلی که امتحان کردن فرد یهودی از امام علی ع  بود مراجعه کنی با این بیت تمام شد 

آن زمان کت امتحان مطلوب شد ///مسجد دین تو پر خروب شد  یعنی هرزمان با معیار های بشری قصد امتحان خداوند را داشتی بدان مسجد ایمانت را با گیاه خرنوب (گیاهی که در عمارتی بروید آن را ویران میکند) خراب کردی،  پس از آن مولانا داستان ساخت مسجد القصی را بیان میکند ودر  سر فصل آن آورده قصه مسجد اقصی وخروب  وعزم کردن داوود ع.....  نمیدانم این خروب در بیت پایانی او را به نوشتن این بخش واداشته  وجنگ‌های بین ادیان مسیحیت واسلام ویهودیان که در نهایت باعث تخریب این مکان گردیده خدا بهتر میداند ولی مولانا از آوردن این حکایت  قصد داشته موضوعاتی مثل فنای فی الله ،  اتحاد انبیا واولیای الهی ،وجبر واختیار  را تفهیم کند حال معنی ابیات مورد نظر شما : در بیت قبلی  در موردجبر واختیار داشت صحبت میکرد وفرمود  اگر سالک از وجود موهوم خود فانی نگردد از قدرت اختیار خود  لذتی نخواهد برد ( چاشنی کنایه از حلاوت ولذت است)  وترک کردن لذات مادی  در مثل خوردن وآشامیدن ، خود اصل لذت بردن است  به تعبیر دیگر لذت خوردن وآشامیدن نسبت به ترک لذت بردن از ماکولات واشربه،  در فرع میباشد  واصل  لذت بردن،ترک لذات مادی وحیوانی است  در بیت بعد میگوید هرچند چنین شخصی تعمدا خود را از انتفاع از لذات  مادی محروم میکند ولیکن وجود او خود اصل لذت وجاذب لذات معنوی میگردد . 

ببخشید ساده تر از این نمیتوانستم حق مطلب را ادا کنم شاد باشی عزیز

    

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۱۴ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۰ - حکایت:

سلام آقا رسول 

  عزیزم  بقول فرهنگ لغت این از مبهمات است ومنظور  افراد مشخص ومعینی نیست  وبجای این وآن ویا فلان وبهمان بکار می‌آید  البته منشا ان در آموزش صرف ونحو عربی  برای آموزش فاعل ومفعول  در جمله است  وآن مثال اینگونه بیان میگردد   ضرب عمرا زیدا  وکان زیدا مفعولا 

یعنی عمر زید را زد و زید در این جمله مفعول فعل زدن است  وشاید بکار بردن  واژه زید برای دوست دختر در بین جوانان امروزی از همین بحث مفعولیت زید نشات گرفته است  والله اعلم  داستانی  غیر مستند نیز  نقل گردیده بدین مضمون که وزیر ترک زبانی بنام  داود پاشا  که مشغول فرا گیری عربی بوده  از تمامی اساتید خود می پرسیده که چرا عمر همیشه زید را میزند  وچون ایشان پاسخی نداشتند آنها به زندان می انداخته الی آخر ....که در کتابخانه دیجیتالی تبیان میتوانید ادامه حکایت را بخوانید 

البته حال که صحبت از زید شد دکر این نکته هم خالی از لطف نیست که زیدیه یکی از فرق تشیع است که غالب پیروان آن در یمن و جنوب عربستان می باشند که در  امامت امام علی ع امام حسن ع وامام حسین ع با شیعیان اثنی عشری  هم عقیده میباشند ونام این فرقه از نام امام پنجم ایشان بنام زیدبن علی اقتباس گردیده است .

 شاد باشی عزیز  

 

 

رسول لطف الهی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

چیست ازعسل شیرینتر؟سرکه مفت.عبیدزاکانی

رسول لطف الهی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۱۰ در پاسخ به محمد کشاورز دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

احسنت به نظر درست میاد.چون میز کوچک عسلی هم دراصل منبت های طلایی دارد.

رسول لطف الهی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۴۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۲۰ - حکایت:

عمروزید کیست؟ممنون اگر توضیح دهید

احمدرضا نظری چروده در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۴:

دربیت

هرکه ایامی چراغی برفروخت

چون تمام افروخت بادش در دمید

صحیح بیت براساس نسخه قزوینی وغنی به این صورت است

هر  به ایامی چراغی برفروخت

چون تمام افروخت بادش در دمید

که ضمیر مبهم "هر" به جای فاعل نشسته است

 

سحر در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۰۶ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵:

🌹

دکتر صحافیان در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸:

در لحظه صفر آفرینش هر که را پادشاهی فنا و نیستی بخشیدند، جام خواسته‌ها( فنا و نداشتن هیج خواسته‌ای= رسیدن به همه خواسته‌ها) جاودانه مونس جانش هست.
۲-همان لحظه که از چنین جام شرابی، خواستم توبه کنم، گفتم میوه این تصمیم جز پشیمانی نخواهد بود.
۳- گیرم که چون سوسن سجاده به دوش افکنم، اما چگونه مسلمان صاف‌دلی باشم وقتی چون گل سرخ بر خرقه رنک شراب دارم.
۴- آری بی‌روشنایی جام شراب، در خلوت نمی‌توانم بنشینم چرا که صاحب‌دلان باید در زاویه‌ای نورانی سلوک کنند.
۵- شوق و اراده‌ای والا داشته باش! اگر جام جواهر نشان هم نباشد، آب انگور برای رند وارسته چون یاقوت سرخ است.
۶- گرچه ظاهر ما را پریشان می‌بینی، اما هیچ وقت کم ارزشش نشمار، که گدای کشور عشق مورد حسادت پادشاه است.
۷- ای دل سرگشته! اگر می‌خواهی خوش‌نام باشی، با بدها هم‌نشینی نکن! چرا که انتخاب بدی خود دلیل نادانی است( خانلری: بدپسندی)
۸- اکنون در بهار، محفل انس عاشقان است و شعرها جاری است و نگرفتن جام شراب از معشوق، سنگینی و ملالت روح است.
۹- دیروز عزیزی می‌گفت: حافظ پنهانی شراب می‌خورد، خب اگر نوشیدنش عیب باشد، پوشیده باشد بهتر نیست؟
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۱۴ دربارهٔ عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزل‌ها » شمارهٔ ۳۵ - گدای عشق:

در اشتباه بشد عمر و من یقین دارم،

کوروش در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۶ - قصهٔ مسجد اقصی و خروب و عزم کردن داود علیه‌السلام پیش از سلیمان علیه‌السلام بر بنای آن مسجد:

 

در جهان گر لقمه و گر شربتست

 

لذت او فرع محو لذتست

 

گرچه از لذات بی‌تاثیر شد

 

لذتی بود او و لذت‌گیر شد

 

یعنی چه ؟

 

مهرداد .. در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۰۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - در ستایش اتابک سعدبن ابوبکر بن سعدبن زنگی بن مودود:

اگه بیت آخر رو حذف کنیم دیگه قصیده به حساب نمیاد این شعر ها یکم مشکوکن

رضا از کرمان در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۷ در پاسخ به Pedram Parvardeh دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲ - عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور و تدبیر کردن در صحت او:

سلام دوست گرامی

  به بیت قبل توجه بفرمایید در آنجا میگوید که طبیبان "  گر خدا خواهد " یا همان انشالله نگفتند  مراد از ترک استثنا بر اساس آیه ۱۸ سوره قلم  که آمده است " ولا یستثنون " به معنی هیچ استثنا نکردند یا همان انشاالله نگفتند ،است و آن داستان باغی پر محصول است که صاحبان آن  از مشیت وقدرت الهی غافل شدند  وقصد جمع آوری محصول  بصورت مخفیانه در صبحگاهان را داشتند تا سهمی به فقرا نپردازند که متاسفانه در کمال ناباوری باغ را ویران و سوخته دیدند  باز همین موضوع در سوره کهف آمده آنجا که خداوند به پیامبر میفرماید تو هرگز مگو که من اینکار را فردا انجام میدهم مگر آنکه بگویی انشا الله اگر خدا بخواهد (آیه ۲۳ و۲۴) انگاه برای مثال داستان کسی را می آورد که باغی پر محصول داشت وچون به دیگران فخر میفروخت وذکر استثنا نکرد صبحدم که برای چیدن محصول رفت باغ خود را ویران دید( آیات ۳۲ الی ۴۲)  پس روشن گردید ترک استثنا یعنی فراموشی قدرت ومشیت وخواست الهی در به نتیجه رسیدن امور یا همان انشاالله گفتن قبل از هر کاری 

معنی بیت مورد نظر شما : این ترک استثنا کردن یا به عبارتی انشاالله نگفتن طبیبان در اثر غفلتی بود که بر دلهای آنها مستولی شده بود  وگفتن این ذکر بصورت لقلقه زبان ویک عادت شرط نیست ( عارض حالتی است) در بیت بعدی میفرماید چه بسا کسانی که ذکر استثنا را بر زبان نمی آورند ولیکن این موضوع که حدوث امور در دنیا فقط با مشیت الهی صورت میپذیرد را قلبا"   معتقدند واین مهم با جان ایشان پیوند خورده است . 

البته ناگفته نماند که در حاشیه قبلی خودم و روفیای گرامی نیز معنی بیت مورد سوال شما پاسخ داده شده است که معلوم است حضرتعالی به حاشیه ها توجه کافی نداشته اید. 

 

 شاد باشی عزیز

 

 

 

 

جاماسپ شاه در ‫۱ سال و ۱ ماه قبل، جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۵:

درود 

دوستان دیندار 

خواهشا برید همین منبع کاغذی گنجور رو تهیه کنید 

و همین ۱۷۸ رباعی رو بدون هیچ تفسیر دیگری فقط با ذهن باز بخونید یک دور 

سپس اون ها رو با دقت برای خودتون تفسیر کنید و روی کاغذ بنویسید. سپس تفسیر خودتون بگذارید کنارتون و تک تک نظرات اینجا و حالا هر منبع دیگری که تفسیری انجام داده رو بخونید

البته اگه به دنبال چیستی دیدگاه خیام هستید. 

البته همه باید چنین کنیم 

سپاس فراوان 

۱
۴۲۲
۴۲۳
۴۲۴
۴۲۵
۴۲۶
۵۵۱۹