گنجور

 
سعدی

سفر دراز نباشد به پای طالب دوست

که زنده ابدست آدمی که کشته اوست

شراب خورده معنی چو در سماع آید

چه جای جامه که بر خویشتن بدرد پوست

هر آن که با رخ منظور ما نظر دارد

به ترک خویش بگوید که خصم عربده جوست

حقیر تا نشماری تو آب چشم فقیر

که قطره قطره باران چو با هم آمد جوست

نمی‌رود که کمندش همی‌برد مشتاق

چه جای پند نصیحت‌کنان بیهده‌گوست

چو در میانه خاک اوفتاده‌ای بینی

از آن بپرس که چوگان از او مپرس که گوست

چرا و چون نرسد بندگان مخلص را

رواست گر همه بد می‌کنی بکن که نکوست

کدام سرو سهی راست با وجود تو قدر

کدام غالیه را پیش خاک پای تو بوست

بسی بگفت خداوند عقل و نشنیدم

که دل به غمزه خوبان مده که سنگ و سبوست

هزار دشمن اگر بر سرند سعدی را

به دوستی که نگوید به جز حکایت دوست

به آب دیده خونین نبشته قصه عشق

نظر به صفحه اول مکن که تو بر توست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
غزل ۹۱ به خوانش حمیدرضا محمدی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۹۱ به خوانش فاطمه زندی
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
غزل شمارهٔ ۹۱ به خوانش امیر اثنی عشری
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش
سعدی

بتا هلاک شود دوست در محبت دوست

که زندگانی او در هلاک بودن اوست

مرا جفا و وفای تو پیش یکسان است

که هر چه دوست پسندد به جای دوست نکوست

مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زاده‌ست

[...]

حکیم نزاری

صباح بر سرم آمد خیالِ طلعتِ دوست

چنان نمود مثالم که خود معاینه اوست

خیال بین که مرا بر خیال می‌‌دارد

من آن نی‌ام که بدانستمی خیال از دوست

چنان ز خویش برفتم که در تصرّفِ من

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
ابن یمین

یکیست فاضل و دانا اصیل و پاک نسب

ولیک هیچ کسش در جهان ندارد دوست

یکیست ناکس و بد اصل و بد رگ و مردود

بهر کجا که رود صدهزارش نیکو گوست

سئوال کردم ازین سر ز پیر دانائی

[...]

سلمان ساوجی

درون، ز غیر بپرداز و ساز، خلوت دوست

که اوست، مغز حقیقت، برون از همه پوست

دویی میان تو و دوست هم ز توست، ار نی

به اتفاق دو عالم یکی است، با آن دوست

تو را نظر همگی بر خود است و آن هیچ است

[...]

جهان ملک خاتون

فراغتیست مرا از جهان و هرچه در اوست

چه باک دارم از اندیشه‌های دشمن و دوست

مرا اگر چو سخن خلق در دهان گیرند

غریب نیست صدف دایماً پر از لولوست

کسی که از بد و نیک زمانه دست بشست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه