گنجور

حاشیه‌ها

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۱۷ دربارهٔ نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۰۵:

پرتو حسن او بدل دیدم عاشق مست بیریا گشتم

درود

  نوشتن بیریا  بدین صورت صحیح نیست  لطفاً اصلاح بفرمایید .

عیچکس ابن هیچکس در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴۸:

مولوی در اشعار دیگرش نیز این موضوع را در قالب داستان فردی که به دیدار معشوقش میرود و چون در میزند ندا می آید کیست؟ میگوید منم. میگوید برو . و سالی میگردد تا پخته میشود و باز میگردد. تا میگوید تویی تو و در گشاد میشود.

اشاره لطیف است به اینکه سالها در خانه را میزدیم غافل از انکه از درون در میکوفتیم.

در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموش و او در فغان و در غوغاست

عیچکس ابن هیچکس در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۲۹ دربارهٔ خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۸:

ان الله یهدی من یشا و یهدی من یشا

الله ولی الذین آمنو یخرجهم من الضلمات الی انور والذین کفرو اولیا هم اطاغوت یخرجونهم من النور الی الضلمات ....

اول اوست و اخر اوست

 

 

عیچکس ابن هیچکس در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۲۰ دربارهٔ خواجه عبدالله انصاری » مناجات نامه » مناجات شمارهٔ ۷:

خواجه اشارت به روز الست دارد که با معشوق یکی بوده است . همان نیستان مولویست که تا از آن دور افتاده است بر سوز و گداز است که ازآتش ان بر دود است. و اگر در دو دنیا دوباره به ان وحدت دست یابد خود را سودمند میداند و اهل فلاح . و در انجا اگر رسد که خویش را در او یابد آرزوی فنای در او را دارد.

برمک در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:


بکوی باده فروشان هر آنکه ره دانست
بجز کشیدن می کارها تبه دانست
 کسی که مهر تو ای سرو  کج کله دانست
نشست شاهی و آیین بارگه دانست
همیشه کار جهان نزد او بهنجارست
هر انکه شیوه و هنجار ان نگه دانست
چنین ستیز و ستم چرخ از کجا آموخت
مگر که شیوه آن چشم دل سیه دانست
نه هرکه افسر خود کج نهاد و تند نشست
روند شاهی و آیین بارگه دانست
نوشته اند به بنداد آریانشاهی
که داد میهنشاهی همیشه شه دانست
نشست تخت کیانی نه جای سالوس است
که جانشینی کورش کبوجیه دانست
برون ز  میهن آزادگان بهشتی نیست
وگرنه پیر مغان راه ان فره دانست
زلعل مغبچگان انکسی بنوشد می
که کارهای دگر سربسر گنه دانست
یلان یلان برود تا در بهشت آزاد
هرانکه شیوه رادی ببزمگه دانست
دلم ز مهر تو ای دیدگان شیواتیر
چنان گریست که کیوان شنید و مه دانست
چو غنچه با لب خندان به باغ جا دارد
هرانکه شیوه رندان بی کله دانست
بیار باده و با یاد شاه ایران نوش
که فر خسروی و داد و رست و ره دانست
به تاجداری ان شاه پهلوی نازم
که مهر میهن و سرداری سپه دانست

فره= بسیار

 

برمک در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۱۴ در پاسخ به لسان الغیب دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷:

پنهانی ساغر زدن حافظ را نه تنها محتسب که پادشه نیز انرا دانست

جاوید عزیزی مهر در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۴ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل بیست و سوم - هرکس این عمارت را به نیّتی می‌کند:

درودها...منسوب به صامت بروجردی است،

امیر "گمنام" در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵:

درود بر حافظ دوستان گرامی شرح صوتی این غزل را می توانید در کانال تلگرامی زیر گوش کنید: پیوند به وبگاه بیرونیl

امیر "گمنام" در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

درود بر حافظ دوستان گرامی شرح صوتی این غزل را می توانید در کانال تلگرامی زیر گوش کنید: پیوند به وبگاه بیرونیl

kaveh kaveh در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱:

به نام او

در غزلیات حافظ جان به لغات باید توجه ویژه داشت به طور مثال در این غزل بیت زیبا و پر مفهوم که نظر کمترین را جلب نمود 

بهایِ بادهٔ چون لعل چیست؟ جوهرِ عقل

بیا که سود کسی بُرد، کاین تجارت کرد

می باشد توضیحا بهای هر چیزی را عقل تعیین می نماید و آدمی با پرداخت آن حق مالکیت بدست می آورد لذا در این بین حضرتشان بهای باده لعل را خود عقل بیان می دارند که در تفسیر انسان به چنان نتایج پر مفهوم می رسد که به اجبار سکوت اختیار می کند چرا که شرحش در اینجا میسر نیست در حدیث قدسی می فرماید دل محل ظهور تجلیات انوار الهی است . لذا عقل را هزینه کن و از این تجارت سود کن آزمودم عقل دور اندیش را بعد ازین دیوانه سازم خویش را... التماس دعا

فرهود در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۴ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل هفدهم - این مقری قرآن را درست می‌خوانَد آری صورت قرآن را درست می‌خواند:

روی به معنی آوردن اگرچه اوّل ...

که اگر معنی آن صورت آدمی می‌رود‌، لحظه‌ای در خانه‌اش رها نمی‌کنند.

منظور از معنی در اینجا «جان آدمی‌» است.

 

فرهود در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۲۷ دربارهٔ نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الحمامة المطوقة و الجرذ والغراب والسلحفاة والظبی » بخش ۲:

و در وی شکاری بسیار، و اختلاف ...

درخت گشن یعنی درختی انبوه شاخه‌.

درختی گشن برگ‌، بسیار شاخ  «اسدی‌»

این قسمت به‌این شکل نیز نوشته شده‌:

«در حوالی آن بر درختی کشن‌ (یا گشن‌)، خانه داشت.»

که در اینصورت ممکن است کشن نام درختی سخت‌چوب باشد.

بگفت این و برداشت گرز کشن (یا گشن‌). عثمان مختاری‌، شهریارنامه.

 

ریحانه فرنقی زاد در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰:

غزل بسیا زیباییست.

برمک در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد » بخش ۲:

 

یکی نامه سوی برادر به درد

نوشت و سخن‌ها همه یاد کرد

نخست آفرین کرد بر کردگار

کزو دید نیک و بد روزگار

دگر گفت کز گردش آسمان

پژوهنده‌مَردم شود بدگمان

گنه‌کارتر در زمانه منم

ازیرا گرفتار آهرمنم

که این خانه از پادشاهی تهیست

نه هنگام پیروزی و فرهیست

ز چارم همی‌بنگرد آفتاب

کزین جنگ ما را بد آید شتاب

ز ناهید و تیر ما را گزند

نشاید گذشتن ز چرخ بلند

چنین است و کاری بزرگست پیش

همی سیر گردد دل از جان خویش

همه بودنی‌ها ببینم همی

وزان خامشی برگزینم همی

دریغ این سر و تاج و این داد و تخت

دریغ این بزرگی و این فرّ و بخت

کزین پس شکست آید از تازیان

ستاره نگردد مگر بر زیان

سحر در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۱۴ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۳:

🌹

علی در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۲۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد:

با سلام خدمت همه عزیزانی که از بیش از ۱۶ سال پیش تا کنون مطالب و نظرات ارزشمند و مفیدی در رابطه با این حکایت بمن آموختند و واقعا برایم قابل استفاده بود ، و درود بر مولانا که در طرح مسائل جامعه شناسی و تربیتی بی نظیر است .

مهر و ماه در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۱۹ در پاسخ به سعید دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۰:

سپاس از دقت نظر شما در توضیحات

کوروش در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۵۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۱ - نصیحت دنیا اهل دنیا را به زبان حال و بی‌وفایی خود را نمودن به وفا طمع دارندگان ازو:

اندرین کون و فساد ای اوستاد

 

آن دغل کون و نصیحت آن فساد

 

منظور از کون و نصیحت چیه

کوروش در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۵۸ - چالیش عقل با نفس هم چون تنازع مجنون با ناقه میل مجنون سوی حره میل ناقه واپس سوی کره چنانک گفت مجنون هوا ناقتی خلفی و قدامی الهوی و انی و ایاها لمختلفان:

این چنین جذبیست نی هر جذب عام

 

که نهادش فضل احمد والسلام

 

تفسیر لطفا

 

 

 

الهه در ‫۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

قبل از این غزل، داشتم برای بار شاید صدم، شعر بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو رو می‌خوندم. و بعد دنبال این بود که غزل های غمگین دیگه ای از سعدی بخونم تا رسیدم به این صفحه.

حسی که بعد از خوندنش دارم، غیر قابل وصفه، انگار پر از شور و شعف و شوق و اشتیاق و شادی و عشقِ همراه با امیده این شعر. یه گفتگوی دلبرانه با معشوق،همراه با گوشه و کنایه.

خلاصه که خیلی لذت بردم.

۱
۱۱۲
۱۱۳
۱۱۴
۱۱۵
۱۱۶
۵۲۶۸