یوسف شیردلپور در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۲ در پاسخ به koosha 3ami دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:
درود برشما استاد بزرگوار همین الان این اجرای استاد شجریان را باهمراهی گره شان را با دل وجان گوش میکنم در روستایی بکر مادری جایتان خالی والانم این شاه بیت شعر :::
درویش مکن ناله ز شمشیرِ اَحِبّا
کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
غوغاییست شعر وغزل وادبیات ناب پارسی روح بلند حضرت عطارد وسعدی ومولانا وحافظ شاد جاودان است نام ویاد امثال استادان مشکاتیان یاحقی هوشنگ ابتهاج واستاد لطیفی وشجریان 💐💐💔💔💚💚💯
سحر در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۲ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۵:
🌹
ر.غ در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۶ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵:
با تو ما را اتّصالِ جانی است
وین حدیث از عالمِ روحانی است
عقل گفت او از کجا تو از کجا
من چه دانم قدرتِ ربّانی است
جز به چینِ زلفِ تو اقرار من
هر چه دانم غایت نادانی است
جز به سر گردیدن اندر پایِ تو
هر چه دیگر هست سر گردانی است
خویشتنبین گو مکن دعوی که کار
نه به زورِ پنجه و پیشانی است
گر کسی دستی کند در خونِ ما
زودیت خواهند کو قربانی است
در ضیافتگاهِ قتّالانِ عشق
جمله جانِ عارفان سر خوانی است
دینِ ما روشن به کفرِ زلفِ تست
روزِ روشن در شبِ ظلمانی است
نیست در فردوسِ اعلا چون تو حور
وین بلاغت نیز هم انسانی است
بیش از این در وصفِ تو ادراک نیست
غایتِ امکان چو بی امکانی است
خویشتنبینان مگر پنداشتند
کاقتضایِ عاشقی کسلانی است
از شتر مستی در آموز ای پسر
خویشتنپرور خرِ کهدانی است
میکشد بار اشتر و در بیخودی
فارغ از دشواری و آسانی است
چون ندارد چارهیی در دستِ دوست
محو شد وین هم ز بی درمانی است
دست گیری کو که عقلِ پای مرد
چو نظر در معرضِ حیرانی است
کف ندارم خالی از جامِ الست
گرچه می در جامِ جان پنهانی است
گوش بر قالوا بلی بنهادهایم
گرچه کارِ چشم خونافشانی است
نیست چون معلول معلولان راه
آری آری گوهرِ ما کانی است
درّ این اسرار پنداری مگر
ریزه ریزه گوهرِ عمّانی است
نی که در جنبش نباشد آفتاب
ذرّهیی با آن که چون نورانی است
شیره رز را گروهی اهلِ دل
گفتهاند آری که روح ثانی است
جانِ جان است او فرو ریزش به حلق
گر به حجّت بشنوی برهانی است
روشن است اینک دلیلی روشن است
جانِ یاران است و یارِ جانی است
بر سخنهایِ نزاری جان بده
جانِ شیرین هم به جان ارزانی است
تو گرانباریِ جان او مبین
نا نپنداری بدین ارزانی است
مسکرات الوجد چیزی دیگرست
آن برون زین عالمِ حیوانی است
ر.غ در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۲۰ دربارهٔ حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۵:
شیر رز را گروهی اهلِ دل.. با سلام لطفا شیر را به شیره تغییر دهید
سام در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۳ در پاسخ به رامین عباسی دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
متاسفانه جوابی که نوشتی اصلا" ارتباطی با نوشته من نداشت .بنظر میاد که احساس کردی که قدرت خداوند دست کم کرفته شده یا شاید بی احترامی صورت گرفته . سالها گذشته من به تازگی نظر شمار را دیدم ولی فرصت مغتنمی است که دیگران دچار اشتباه نشوند.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا( را ) نبیند اگر قرار باشد که طبق نظر شما به این بیت نگاه کنیم پس در این مصراع انسان فانی فاعل و و خداوند قادر مطلق با تمام عظمتش مفعول جمله است که انسان به غایت کمال رسیده به جایی میرسد که فقط خدا را میبند .
ولی عقیده من براین است که رسد آدمی به جایی که آنجا را جز خدا (قائم به ذات و فاعل ) نبیند . یعنی فقط خداوند است که قادر به دیدن اوج تعالی یک انسان میباشد . هیچ موجودی اعم از فرشته و جن و هرچه هست . از دیدن و درک آن جا( مکان ) عاجزند. حتی نه در کسری از ثانیه . کن فیکون
خسرو ترقی در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۳۴ دربارهٔ ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۰ - نیرنگ کوش با رومیان:
ارزیز به معنی قلع است
پیداست که برای مهر و موم کردن ازقلع بهره می جسته اند
میم شادمانی در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۲۶ در پاسخ به جاوید مدرس اول رافض دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:
احسنت 🌹
Amir Kavan در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴:
به یزدان که او داد دیهیم و فرّ
اگر نه میانش ببرم به ارّ
Amir Kavan در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴:
ه یزدان که او داد دیهیم و فرّ
اگر نه میانش ببرم به ارّ ..نه من بیش دارم ز جمشید فرّ
که ببرید بیور میانش به ارّ.نمونه دیگری در شعر فردوسی برزگوار که: ار: می تواند وسیله برنده ای باشد
Amir Kavan در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۵۷ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۴:
چو خستو نیاید میانش به ار
ببرید و این دانم آیین و فر
لطفا معنی کلمه: به ار: را بگویید .ایا به معنی یک سلاح مثل اره می تواند باشد که بعد ازان ببرید امده. لطفا این معنی را با شعر های دیگری که فردوسی سروده مطابقت دهید و معنی را به فرمایید. من قانع نمی شوم اگر بفرمایید ار به منی اگر است
کوروش در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۱۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۲ - بیان آنک عارف را غذاییست از نور حق کی ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی و قوله الجوع طعام الله یحیی به ابدان الصدیقین ای فی الجوع یصل طعامالله:
تا نیاید وحش تو غره مباش
تو بدان گلگونهٔ طال بقاش
یعنی چه
کوروش در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۵:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۶۲ - بیان آنک عارف را غذاییست از نور حق کی ابیت عند ربی یطعمنی و یسقینی و قوله الجوع طعام الله یحیی به ابدان الصدیقین ای فی الجوع یصل طعامالله:
اهل آن عالم چو آن عالم ز بر
تا ابد در عهد و پیمان مستمر
منظور از (بر) چیست
مسعود نژادحاجی فیروزکوهی در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۳۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۹۷ - جواب گفتن خر روباه را:
این بیت مرتبط با مقام صبر و جایگاه والای آن در کلیه شئون زندگیست از جمله کسب رزق و بر این اساس روایت کردیده « الصبرُ مفتاح الفرَج » با صبر و شکیبایی گشایش ها محقق خواهد بود از سویی حضرت مولانا مسئله رزق و روزی را مرتبط با توکل به حضرت حق دانسته چنین می سراید:
هین توکل کن ملرزان پا و دست / رزق تو از تو زِ تو عاشق ترست
فی الواقع وصف رزاقیت پروردگار لا ینتاهی و بدون مرز است و بذ همه مخلوقات تجلی می یابد و روزی همچون عاشقی مجنون به دنبال ما می آید و در پی روزی دویدن انسان پیامی ست از ناحیه «من جعلی»که باید نادیده اش گرفت.
خسرو ترقی در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ ایرانشان » کوشنامه » بخش ۸ - در مدح پادشاه اسلام:
نام این بخش مدح ملکشاه سلجوقی است و تقدیم نامه بدوی
هادی اسدی در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۳۶ دربارهٔ سعدی » مجالس پنجگانه » شمارهٔ ۴ - مجلس چهارم:
چقدر این مجالس پنجگانه ی حضرت سعدی زیباست هرروز هم میخونم بازم برام لذت بخشه. ممنون از سایت خوب شما🙏🌹
مهرپویا در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۵:
فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند
غلمان ز روضه حور ز جنت به درکشیم
ماله کش های عزیز حافظ ملا بین، میتونن این بیت رو ماله بکشن لطفا؟
مهرپویا در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۵:
خواجه بعد از وصال و لوس بازی عیال مربوطه میفرماید که
یارب ان دلبر شیرین که سپردی به منش
از بس که خونوک بود پس دادم به ننه اش
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۱۹ دربارهٔ نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۰۶:
درود بر شما
در مصرع دوم جان بسر دار کنم صحیح است لطفاً اصلاح بفرمایید.
رضا از کرمان در ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۴ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۷:۱۷ دربارهٔ نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۰۵:
درود
نوشتن بیریا بدین صورت صحیح نیست لطفاً اصلاح بفرمایید .
برمک در ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۷ - داستان طلخند و گو: