اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسّر نمیشود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش
بیان کند که چه بودَست ناشکیبا را
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را
به جایِ سرو بلند، ایستاده بر لب جوی
چرا نظر نکنی یار سرو بالا را؟
شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش
مجال نطق نمانَد زبان گویا را
که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد؟
خطا بُوَد که نبینند روی زیبا را
به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوقِ ارادت خورم که حلوا را
کسی ملامت وامق کند به نادانی
حبیب من، که ندیدَست روی عَذرا را
گرفتم آتش پنهان خبر نمیداری
نگاه مینکنی آب چشم پیدا را؟
نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی؟
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بُوَد آخر، شبان یلدا را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به عشق و زیبایی معشوقهاش اشاره میکند و میگوید که اگر از حال دوستانت غافل شوی، فراغت از تو امکانپذیر نخواهد بود. او به زیبایی معشوقهاش در آیینه مینگرد و از بهار به عنوان زمانی برای دیدار و اتحاد یاد میکند. شاعر از ویژگیهای ظاهری معشوقهاش، از جمله قامت بلند و زیباییاش، صحبت کرده و به احساس عمیق عشق و وابستگیاش اشاره میکند. او با اشاره به اینکه حتی اگر دوستی زهرآلود باشد، از آن نیز لذت میبرد، نشان میدهد که عشق برایش بالاتر از هر چیز است. در نهایت، شاعر با وجود درد و رنجهایش، هنوز امیدوار به درمان و پایان دردهاست.
اگر تو از حال دوستان خویش بیخبر و آزاد هستی و به آنها توجهی نمیکنی، ما توانایی بیخبر بودن و بیتوجه بودن به تو را نداریم. /// ای یار ، اگر تو به حالِ دوستان نمی اندیشی ، برای ما آسودگی از تو مقدور نیست . [ فارغ = بی خبر و آسوده / فراغت = آسودگی و فراموشی ] - منبع: شرح غزلهای سعدی ///
با دیدن زیبایی چهرهی خود در آینه خواهی فهمید که چه بر حال عاشق بیقرار گذشته است. /// اگر تو آیینه ای به دست بگیری و زیبایی رخسارت را در آن بنگری ، درمی یابی که چرا دوستار تو ، بی تاب و ناشکیباست . یعنی دلیل بی تابی عاشق دیدن زیباییِ چهرهٔ توست . [ طلعت = صورت و رخسار ] - منبع: شرح غزلهای سعدی///
وقت بهار است، بیا تا با هم بنشینیم و باغ و صحرا را برای دیگران بگذاریم. /// اگنون که فصلِ بهار است ، بیا تماشای باغ و صحرا را به دیکران واگذاریم و با هم بودن را به گلگشت و تماشای باغ و صحرا برتری دهیم و از بهار عاشقی لذّت ببریم . [ بگذاریم = واگذاریم و رها کنیم . سعدی معمولا هم نشینی با معشوق زیباروی را بر گشت و گذار در باغ و صحرا ترجیح می دهد . بیت بعد هم این مطلب را تأیید می کند . بنابراین کسانی که به جای « بگذاریم » « نگذاریم » را صحیح می دانند ، وجهی ندارد ] - منبع: شرح غزلهای سعدی///
چرا به جای سروی که کنار آب جوی هست، معشوق سروقد را نگاه نمیکنی؟ (که معشوق سروقد از درخت سرو بسیار زیباتر است) /// چرا آدمی باید آنقدر بی ذوق باشد که به جای پرداختن به سروِ بالای معشوق به سروِ ایستاده بر لب جوی نظر افکند ؟ یعنی سروِ بلند ایستاده بر لب جوی از آنِ دیگران و سروِ قامتِ معشوق از آنِ ما . [ بالا = قد و قامت ] - منبع: شرح غزلهای سعدی///
زیبایی روی تو آنچنان زیاد است که فرصت صحبت دربارهی ترکیب آن را از زبان گویا میگیرد./// آن قد و قامت و رخساری که زبان گویا نمی تواند در وصفِ زیبایی و ترکیبش سخن بگوید . یا زبان قادر به توصیف و بیان زیبایی او نیست . [ شمایل = جمع شمال و شمیله است و در لغت به معنی خوی ها و خصلت هاست ولی در اینجا به معنی چهره ، صورت ، تصویر و تمثال بکار رفته است / حُسنِ ترکیب = جمال و زیبایی ، صورت و اندام / نطق = سخن گفتن ] - منبع: شرح غزلهای سعدی ///
چه کسی گفت نگاه کردن به چهرهی زیبا گناه است؟ گناه آن است که از زیبارویان چشم بپوشانی و به آنها نگاه نکنی. /// این بیت یاد آور بیت دیگری از سعدی جان است: تو هم این مگوی سعدی که نظر گناه باشد ... گنه است بر گرفتن نظر از چنین جمالی (غزل ۵۷۶) / معنی: چه کسی می گوید که نگریستن به چهرهٔ زیبا ، خطاست ؟ برعکس ، ندیدن روی زیبا و محروم ماندن از تماشای زیبایی خطاست . [ نظر = نگاه ] - منبع: شرح غزلهای سعدی///
به دوستی و وفایی که بین ماست قسم میخورم که اگر در دست تو زهر باشد همانگونه با ذوق و شوق آن را میخورم که حلوا را میخورم. /// سوگند به دوستی که اگر زهر از دستِ تو بنوشم ، یعنی تو آن را به من بدهی، چنان با میل و اشتیاق می خورم که گویی حلواست . [ به دوستی = قسم به دوستی و مصاحبت / ذوق = چشیدن و چاشنی ، لذت و شادی / ارادت = دوستی از روی اخلاص و توجه خاص ] - منبع: شرح غزلهای سعدی///
دوست من! وامق را کسی از روی نادانی سرزنش میکند که روی عذرا را ندیده باشد. (وامق و عذار دو عاشق و معشوق بودند) /// ای محبوب من ، فقط کسی که روی عذرا را ندیده است ، می تواند از سرِ نادانی ، وامق را به خاطرِ دوست داشتن عذرا سرزنش کند . [ ملامت = سرزنش / حبیب من = ای حبیب من و معشوق من ، منادی است ولی حرف ندای آن حذف شده است / وامق و عذرا = وامق ، اسم شاهزادهٔ یمنی است که عاشق شاهزاده خانمی چینی به نامِ عدرا بود ] - منبع: شرح غزلهای سعدی///
گیریم که تو از آتش درون ما که از چشم پنهان است بیخبری، گریهی ما که آشکار است را هم نگاه نمیکنی؟ /// گیرم که از سوز و گداز درونم آگاهی نداری و آن را نمی بینی ، آیا اشک آشکارم را هم که بیانگر آتش پنهان دل است ، مشاهده نمی کنی . [ گرفتن = فرض کردن ، پنداشتن / آب = اشک ] - منبع: شرح غزلهای سعدی///
سعدی! به تو نگفتم که اگر دل به عشق دلبران غارتگر دادی، دلت به غارت خواهد رفت؟ /// ای سعدی ، آیا به تو نگفتم که اگر به دلربایان یغما دل سپاری و عاشق آنان شوی ، دلت غارت می شود . [ به یغما رفتن = به غرت و تاراج رفتن / دلبران یغما = دلبران غارتگر ، یغما نامِ شهری است در ترکستان که به داشتن معشوقان زیبارو معروف است ] - منبع: شرح غزلهای سعدی///
هنوز با تمام دردی که از عشق یار دارم به درمان (وصال یار) امیدوارم، زیرا بالاخره هر شب یلدایی پایان مییابد. /// هنوز هم با وجودِ این همه درد ، از مداوا شدن امید نگسسته ام . زیرا همانطور که سرانجام ، شب های دراز پایان می پذیرد ، دردِ من نیز درمان می یابد . [ آخر (اول) =پایان / آخر (دوم) = سرانجام / شب یلدا = شب اول زمستان که درازترین شب های سال است ، معمولا شبِ فراق و دوری از معشوق ، به شبِ یلدا مانند می شود ] - منبع : شرح غزلهای سعدی / دکتر محمدرضا برزگر خالقی / دکتر تورج عقدایی ///
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فراغت،با کسره غلط ودر بیت آخر ،کلمه اخر راهردو با کسره خوانده شده.در صورتیکه اولی با کسره ودومی با فتحه باید خوانده شود.
# مصراع دوم بیت نهم باید سوالی خوانده شود که اینطور خوانده نمیشود.
# بیت اول،مصرع دوم،فراغت به کسر ف غلط میباشد چون معنی کلمه تغییر میکند.ون یز در بیت آخر، آخر دومی به فتح خ میباشدچون معنی متفاوت است.
دربیت ۲ فراقت ودربیت آخر، کلمه اخر را جابجا خوانش کردند
# بیت اول، فراغت، به کسر ف غلط، وآخرین بیت دو کلمه آخر جابجا تلفظ شده،اشتباه میباشد.
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
همین شعر » بیت ۷
به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را
«به دوستی که اگر زهر یابم از دستت
چنان به صدق واردت خورم که حلوارا»
دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری
به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را
مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان
ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا
بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست
[...]
اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را
بریز خون دل آن خونیان صهبا را
ربودهاند کلاه هزار خسرو را
قبای لعل ببخشیده چهره ما را
به گاه جلوه چو طاووس عقلها برده
[...]
شب فراق نخواهم دَواج دیبا را
که شبدراز بُوَد خوابگاه تنها را
ز دست رفتن دیوانه عاقلان دانند
که احتمال نماندست ناشکیبا را
گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
[...]
به سرنمی شود از روی شاهدان ما را
نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را
غلام سیم برانم که وقت دل بردن
به لطف در سخن آرند سنگ خارا را
به راستی که قبا بستن و خرامیدن
[...]
زمانه حله نو بست روی صحرا را
کشید دل به چمن لعبتان رعنا را
هوای گل ز خوشی یاد می دهد، لیکن
چه سود چون تو فرامش نمی شوی ما را
ز سرو بستان چندین چه می پرد بلبل
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۶۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.