گنجور

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۲ - والتکلان فی جمیع الاحوال علی المهیمن المتعال

 

بسم الله الرحمن الرحیم

هست صلای سر خوان کریم

فیض کرم خوان سخن ساز کرد

پرده ز دستان کهن باز کرد

بانگ صریر از قلم سحر کار

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۳ - در ارداف تسمیه به تحمید که فاتحه کتاب مجید و فاتح ابواب مزید است

 

آنچه نگارد پی این خوش رقم

بر سر هر نامه دبیر قلم

حمد خداییست که از کلک کن

بر ورق باد نویسد سخن

چون رقم او بود این تازه حرف

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۴ - مناجات اول متضمن اشارت به شواهد جود و دلایل وجود حق سبحانه ما اعلی شأنه و اجلی برهانه

 

ای صفت خاص تو واجب به ذات

بسته به تو سلسله ممکنات

گر نرسد قافله بر قافله

فیض تو در هم درد این سلسله

کون و مکان شاهد جود تواند

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۵ - مناجات دوم متضمن اشارت به آنکه حقیقت حق وجود صرف است و هستی مطلق جل ذکره و عم بره

 

ای علم هستی ما با تو پست

نیست به خود هست به تو هر چه هست

ذات تو هم هستی و هم هست کن

هست کن عالم نوی و کهن

هست تویی هستی مطلق تویی

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۷ - مناجات چهارم در التجا و اعتصام به ذوالجلال والاکرام و طلب توفیق در تحقیق این مقصد و مرام

 

ای ز کرم چاره گر کارها

مرهم راحت نه آزارها

روشنی دیده بینندگان

پردگی پرده نشینندگان

عقده گشاینده هر مشکلی

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۸ - نعت اول منبی از تقدم حقیقت وی بر همه حقایق امکانی به حسب مرتبه و وجود روحانی صلی الله علیه و سلم

 

اختر برج شرف کاینات

گوهر درج صدف کاینات

جنبش اول ز محیط قدم

سلسله جنبان وجود از عدم

کلک عنایت چو رقم ساز کرد

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۹ - نعت دوم در صفت معراج که از آسمان رسالت وی پایه ایست بس بلند و از آفتاب جلالت وی سایه ایست بس ارجمند

 

یک شبی از صبح دل افروزتر

وز شب و روز همه فیروزتر

طره او نافه دولت گشای

غره او نور سعادت فزای

بارقه لطف درافشان در او

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۱۰ - نعت سیم منبی از بعض معجزات وی که از حد عد متجاوز است و نطاق نطق از احاطه به آن عاجز

 

ای ز تو شق خرقه ماه منیر

پیش تو مهر آمده فرمان پذیر

قصر نبوت به تو چون شد بلند

کسر به مقصوره کسری فکند

چتر فرازنده فرقت سحاب

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۱۱ - نعت چهارم در اقتباس نور و التماس حضور آن حضرت صلی الله علیه و سلم

 

ای به سرا پرده یثرب به خواب

خیز که شد مشرق و مغرب خراب

رفته ز دستیم برون کن ز برد

دستی و بنمای یکی دستبرد

توبه ده از سرکشی ایام را

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۱۲ - نعت پنجم در ادب ضراعت امیدواران و طلب شفاعت گناهکاران

 

ای عربی نسبت امی لقب

بنده تو هم عجم و هم عرب

رشک خوری تافته از اوج ناز

مغرب تو یثرب و مشرق حجاز

گرد سرت ابطحی و یثربی

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۱۳ - در منقبت قطب الطریق غوث الخلایق خواجه بهاء الملة والدین محمد البخاری المعروف به نقشبند قدس الله تعالی سره

 

در خم این دایره نقش بند

چند شوی بند به هر نقش چند

نقش رها کن سوی بی نقش رو

دیده به هر نقش چه داری گرو

نقش چو پرده ست و تو ز افسردگی

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۱۴ - در دعای دولتخواهی جناب ارشاد پناهی خواجه ناصرالدین عبیدالله ادام الله تعالی ظلال ارشاده علی مفارق الطالبین الی یوم الدین

 

زد به جهان نوبت شاهنشهی

کوکبه فقر عبیداللهی

آن که ز حریت فقر آگه است

خواجه احرار عبیدالله است

روی زمین کش نه سر و نی بن است

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۱۵ - در فضیلت مطلق سخن که در فضیلت وی سخن مطلقا نیست

 

پیشترین نفحه باغ سخن

هست نسیم چمن آرای کن

صبحدم آن نفحه چو برخاسته ست

خشک و تر این چمن آراسته ست

زان نفس اول قلم سرزده

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۱۶ - در فضیلت کلام موزون که هر نوع از آن بحریست مشحون به لآلی مکنون و جواهر گوناگون

 

ای پر از آوازه کوس سخن

شاهد جانهاست عروس سخن

طرفه عروسی که ز زیور تهی

آید ازو دلبری و دل رهی

چون که به زیور شود آراسته

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۱۷ - در تنبیه سخنوران هنرپرور بر آنچه دربایست شعر است تا مقبول طباع و مطبوع اسماع افتد

 

قافیه سنجان چو در دل زنند

در به رخ تیره دلان گل زنند

روی چو در قافیه سنجی کنند

پشت بر این دیر سپنجی کنند

تن بگذارند و همه جان شوند

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۱۸ - در کشف پرده از حقیقت دل و در بیان آنکه دل در پهلوی صاحبدل دل شود

 

گلبن جان را که به گل کاشتند

آرزوی غنچه دل داشتند

چون ز گل آن گلبن تر سر کشید

غنچه نو رسته دل بردمید

درج در آن غنچه چو اوراق گل

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۱۹ - صحبت اول با پیر روشن ضمیر در تاریکی شب ظن و تخمین و رسیدن مرید به واسطه وی به دولت علم الیقین

 

دوش که چون نور یقین در گمان

روز شد اندر تتق شب نهان

پرده شب روی زمین را نهفت

ظلمت شک نور یقین را نهفت

برق هدایت ز سحاب کرم

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۲۰ - صحبت دوم با پیر صاحب تمکین و روشن شدن چشم مرید به نور عین الیقین

 

صبح که بر حاشیه این چمن

زد علم نور فشان نسترن

ریخت ازین گلشن فیروزه فام

شاخ شکوفه ورق سیم خام

باد سحر خیز گل افشان رسید

[...]

جامی
 

جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۲۱ - صحبت سیم با پیر حقیقت بین و یافتن مرید گوهر مقصود از حقه حق الیقین

 

چاشت که خورشید علم برفراشت

ظلمت سایه به زمین کم گذاشت

هر علم از سایه فزاید پناه

جز علم خور که بود سایه کاه

خنجر زرین چو کشید از شکوه

[...]

جامی
 
 
۱
۲
۳
۵
sunny dark_mode