گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۵ - فی الموعظه

 

چون مقام عبرتست این منزل ناپایدار

پیر عقلت چند گوید کای جوان الاعتبار

بر سر تخت از چه معنی ایمنی از داروبند

زانک تختت چون ببینی سر بسر بندست و دار

مال دانی چیست مار و گنج کنج عافیت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۱۹ - یمدح الامیر الاعظم الشهریار المعظّم خسرو الغازی المنصور مبارز الحق و الدین محمد بن مظفر زیدت معدلته

 

شاید ار ساید علم زین فتح سر بر آسمان

کز فرح اقبال را بر هم نمی آید دهان

منکشف شد سرّ توتی الملک بر ابنای دهر

منتشر شد رمز جاء الحق در اقطار جان

معنی انا فتحنا می دهد سیاره شرح

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۰ - یمدح الشیخ العالم قدوة الاوتاد و الاقطاب سیف الحق و الدین الباخرزی قدس الله روحه

 

دوش چون سیمرغ زرّین کوه بر قاف آشیان

آمدند از هر طرف مرغان شبخوان در فغان

شیشه ی شفّاف گشت از دوده ی ظلمت سیاه

و اتش نشّاف شد در شیشه ی شامی نهان

بسکه موج قیرگون برخاست از دریای قار

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۱ - فی نعت النبی علیه الصلوة و السلام

 

ای مگس ران وثاقت شهپر روح الامین

نقش توقیع جلالت رحمةٌ للعالمین

طاق ایوان نبوت را ز فرط کبریا

برده بر کیوان و آدم در میان ماء و طین

داده هفت اختر بیسر زمزم فضلت یسار

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۲ - فی الحقیقة و اثبات النفس الناطقه و یتخلص به البنی علیه الصلوة و السلام

 

دوش چون در جنبش آمد قلزم سودای من

موج خون بر اوج زد چشم محیط آسای من

بلبل آوائی که دستان ساز بزم انجمست

در سماع آمد ببانگ نغمه و آوای من

بسکه با لب گشت جان سوزناکم همنفس

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۳ - یمدح السلطلان السلاطین قهرمان الماء و الطین جمال الدولة و الدین شیخ ابواسحق

 

اهل دل را بین پیام از کوی جانان آمده

جان عالم را نوید از عالم جان آمده

صادقانرا صبح اومید از افق طالع شده

عاشقانرا مدت هجران بپایان آمده

تنگدستان پریشان حال محنت دیده را

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۴ - فی مدح السلطان الاعظم الخان الاعدل الاکرم معزالدنیا و الدین جانی بیگ خان خلّد الله سلطانه

 

ای ز خاک درگهت خضر آب حیوان یافته

عمر خضر و ملک اسکندر ز یزدان یافته

اختران از نعل شبرنگ تو افسر ساخته

و آسمان از دامن قدرت گریبان یافته

طوق فرمان ترا سلطان این پیروزه طاق

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۲۵ - فی التوحید الله عزّ اسمه

 

ای به قدرت سنگ را لعل بدخشان ساخته

ماه را منجوق این پیرزه ایوان ساخته

شهسوار نقره خنگ چرخ را یعنی قمر

گاه سیمین گوی و گه زرّینه چوگان ساخته

صف شکافان سپاه شوق یعنی عاشقان

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - یمدح السلطان الاعظم عصمة الدنیا و الدین دلشاد خاتون طیب الله مرقدها

 

خیر مقدم ای بشیر عاشقان شاد آمدی

گوئیا از پیش آن نورسته شمشاد آمدی

چون سحرگاه از هوای دوستان در بوستان

دین و دل بر باد می دادم توام یاد آمدی

نکهت خلد برین می آید از انفاس تو

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - فی مدح الشیخ الاعظم سلطان اعاظم المشایخ مرشد الحق و الدین ابواسحق الکازرونی قدس سره

 

دوش بردم هودج همت بصدر کبریا

برق استغنا زدم در خرمن کبر و ریا

بر فراز سد ره دیدم عالم بی منتهی

بر کشیده بلبلان گلشن قدسی نوا

کای بمعنی کرده حق در ملک وحدت پادشا

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - فی مدح سلطان الاعظم الشیخ ابواسحق طاب مثواه

 

بلبلان را نکهتی از گلستان آورده اند

بیدلانرا مژده ئی از دلستان آورده اند

کشتگان تیغ هجرانرا روان بخشیده اند

تشنگان را بر لب آب روان آورده اند

مهد بی سیمان بشادروان سلطان برده اند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۳

 

برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب

در دم صبح از شب تاریک بنمای آفتاب

عالم از لعل تو پر شورست و لعلت پر شکر

فتنه از چشم تو بیدارست و چشمت مست خواب

هر سؤالی کان ز دریا می کنم در باب موج

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵

 

ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب

ما ز چشم می پرستت مست و چشمت مست خواب

گر کنم یک شمه در وصف خط سبزت سواد

روی دفتر گردد از نوک قلم پر مشک ناب

در بهشت ار زانک برقع برنیندازی ز رخ

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۶

 

طائر طوریم و خاک آستانت طور ماست

پرتو نور تجلی در دل پر نور ماست

ما بحور و روضه ی رضوان نداریم التفات

زانک مجلس روضه ی رضوان و شاهد حور ماست

عاقبت غیبت گزیند هر که آید در نظر

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۷

 

روضه ی خلد برین بستانسرائی بیش نیست

طوطی خوش خوان جام دستانسرائی بیش نیست

گنبد گردنده ی پیروزه یعنی آسمان

در جهان آفرینش آسیائی بیش نیست

بگذر از کیوان که آن هندوی پیر سالخورد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹

 

مرغ جانرا هر دو عالم آشیانی بیش نیست

حاصلم زین قرص زرین نیم نانی بیش نیست

از نعیم روضه ی رضوان غرض دانی که چیست

وصل جانان ورنه جنت بوستانی بیش نیست

گفتم از خاک درش سر بر ندارم بنده وار

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۳۲

 

لعل شیرین تو وصفش بر شکر باید نوشت

مهر رخسار تو شرحش بر قمر باید نوشت

ماجرای اشکم از روی تناسب یک بیک

مردم دریا نشین را بر گهر باید نوشت

هرچه در باب در میخانه چشمم نظم داد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۲

 

از سر جان درگذر گر وصل جانان بایدت

بر در دل خیمه زن گر عالم جان بایدت

داروی درد محبت ترک درمان کردنست

دردی دردی بنوش ارزانک درمان بایدت

داده ئی خاتم بدست دیو و شادروان بباد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۶

 

زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست

وانک اقرارش ببت رویان نباشد کافرست

چون توانم کز حضورش کام دل حاصل کنم

کانزمان از خویش غالب می شوم کو حاضرست

زنده دل آن کشته کو جان پیش چشمش داده است

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۴۹

 

زلف هندوی تو در تابست و ما را تاب نیست

چشم جادوی تو در خوابست و ما را خواب نیست

با لبت گر باده لاف جانفزائی می زند

پیش ما روشن شد این ساعت که او را آب نیست

نرگست در طاق ابرو از چه خفتد بی خبر

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
sunny dark_mode