گنجور

 
وطواط

پادشاهی کوست ایمان را کنف

پادشاهان را به جاه او شرف

تاج دین، بوالفضل ، شاه نیمروز

ناصر اسلام، نصر بن خلف

اوست امروز آن خلف اندر هدی

کز خصالش زنده شده نام سلف

قدر او نجم معالی را فلک

طبع او در معانی را صدف

ای ز تف آتش شمشیر تو

گشته خفتنان دلیران همچو خف

گنجی اموال تو هنگام عطا

تیر آمال خلایق را هدف

عدل تو از بهر نظم روزگار

نصب کرده ناظری از هر طرف

بحر زاخر خوانمت، نی نی، تراست

صد هزارتن بحر زاخر در دو کف

از عنا تا دیده ای باشد بنم

وز اسف تا سینه ای ‌باشد بتف

باد بخش دشمنان تو عنا

باد قسم حاسدان تو اسف

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
خاقانی

صِدتُ فی بغدادَ ظَبیاً قَد اُلِف

صُدغُهُ جیمٌ و ذا قَدٍّ اَلِف

سر بیندازم به دستار از پِیَش

غاشیهٔ سوداش دارم بر کَتِف

هَل عَشَقتُم نار اصحابَ الهَوی

[...]

حکیم نزاری

چشمه های آب سرد از هر طرف

ناودان سبزه از جو چون صدف

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
ابن یمین

در وصیت از بزرگان جهان

گفت دانائی بفرزند خلف

با کسی کن دوستی کو در دو حال

با تو باشد همچو گوهر در صدف

بر نگردد از تو چون گردی فقیر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه