بر عدو پشت نکردن سپر است
تیغ خونریز دلیران جگر است
نشمرد کس هنر امروز به هیچ
در شمار آنکه کنون هست، زر است
خوی خوش با همه کس میسازد
هیزم آتش گل، چوب تر است
سر ما و، ره یاران عزیز
پای این راه، گذشتن ز سر است
نیست کامی که از آن حاصل نیست
بهر ما نخل دعا، شاخ زر است
بی تعلق رود آسان ز جهان
سبکی راحله این سفر است
نام امروز ز مالست بلند
سکه را حکم ز بالای زر است
سرو بستان محبت، آه است
چشمه کوه غمش چشم تر است
تاب نگذاشت دگر در جایی
این چه تاب رخ و تاب کمر است؟
هنری نیست هنرور گشتن
به هنر فخر نکردن هنر است
میبرد گریه کدورت از دل
صافی آینه، از چشم تر است
سخن خصم، تو نشنیده شمار
سپر تیغ زمان، گوش کر است
چه غم از مرگ، چو یاران رفتند؟
نقش پا قافله این سفر است
نفس از حرف لبت گشته چنان
که نی از ناله من، نیشکر است
فکر سامان نکنی در ره عشق
که در این مرحله سر در خطر است
پیش این قدر مدانان، خوبی
گوشوار سخن و گوش کر است
رفعت شاه ز درویشان است
در هما بال فشانی ز پر است
گرچه بس قدر سخن هست، ولی
خامشی واعظ، حرف دگر است!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به موضوعاتی چون دلاوری، هنر، محبت، و عشق میپردازد. شاعر معتقد است که در برابر دشمنان باید قوی و دلیر ایستاد و هنر واقعی در پرهیز از خودستایی است. او به خوی خوش و محبت با دیگران تأکید دارد و بیان میکند که در زندگی و مسیر عشق باید با حوصله و دقت پیش رفت، زیرا خطراتی در انتظار است. همچنین، از غم وداع با یاران و تأثیر کلام در دلها سخن گفته و اهمیت خاموشی و سکوت را در مواقع لازم یادآور میشود. شاعر به ارزشهای انسانی و به خصوص محبت و دوستی تأکید میکند و میگوید که در دنیای امروزی، ثروت و مال، در درجه اول اهمیت هستند. در نهایت، هشدار میدهد که در این مرحله از زندگی، باید هوشیار بود و از خطرات پیش رو آگاه بود.
هوش مصنوعی: در برابر دشمن، سپر یعنی دفاع کردن و تیغ خونریز نماد شجاعت و قدرت دلیران است. دلیران برای حفاظت از خود و دیگران در سختیها، به جگر و شهامت نیاز دارند.
هوش مصنوعی: امروز هیچکس هنر را به حساب نمیآورد، زیرا آنچه در حال حاضر وجود دارد، طلاست.
هوش مصنوعی: خوی خوش و رفتار خوب با همه افراد سازگار است؛ مانند هیزم آتش که اگر تر باشد، بهتر میسوزد.
هوش مصنوعی: برای نیل به هدفهای والای زندگی و همراهی با دوستان و عزیزان، گاهی باید از جان و دل گذشت و از سختیها عبور کرد.
هوش مصنوعی: هیچ کامی وجود ندارد که ثمرهای نداشته باشد؛ برای ما دعا مانند درختی است که شاخهای از طلا دارد.
هوش مصنوعی: وقتی آدم به چیزی وابسته نباشد، به راحتی میتواند از دنیا بگذرد. در حقیقت، بیخود بودن و رها کردن تعلقات، راه آسانی برای سفر در پی دارد.
هوش مصنوعی: امروز، نام و عنوانی که به خاطر ثروت به دست آمده است، از جایگاه و ارزش سکه نشأت میگیرد، زیرا تأثیر و جایگاه سکه از طلا بالاتر است.
هوش مصنوعی: سرو در باغ محبت، مانند چشمهای از کوه، غمهایش را با اشکهایش نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: این چه جذابیتی است که در چهره و ریزهکاریهای بدن او وجود دارد که هیچ چیز دیگری نمیتواند با آن رقابت کند؟
هوش مصنوعی: اینکه فقط به خاطر داشتن مهارت و هنر به خود ببالیم، نشانهای از هنر واقعی نیست. هنر واقعی در این است که به تواناییهایمان افتخار نکنیم و متواضع باقی بمانیم.
هوش مصنوعی: گریه باعث میشود که پردههای غم و کدورت از دل پاکی که مانند آینه است برداشته شود، و این احساس تلخی با اشکهایمان بیان میشود.
هوش مصنوعی: اگر حرفهای دشمن را نشنیده بگیری، مانند سپر در برابر شمشیر زمان خواهی بود که گوشش نمیشنود.
هوش مصنوعی: غمی برای مرگ نداریم، چون دوستان و عزیزانمان از میان رفتهاند. اثر و نشانههایی که از این سفر باقی مانده، مانند رد پاهای کاروانی است که رفته است.
هوش مصنوعی: نفس مثل اینکه از صدای لبت به وجد آمده، شبیه نی است که از ناله من به صدای شیرینش تبدیل شده.
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشق به سامان فکر نکنی، باید بدان که در این مرحله ممکن است دچار خطر شوی.
هوش مصنوعی: در نزد افرادی که نمیتوانند ارزشها را درک کنند، خوب بودن و زیبا سخن گفتن مانند گوشوارهای است که بر یک گوش کر آویزان شده باشد و هیچکس آن را نمیشنود.
هوش مصنوعی: قدرت و عظمت پادشاهی به دست درویشهاست، همچنان که پرندههای بزرگ در آسمان با بالهای پرپشتی پرواز میکنند.
هوش مصنوعی: اگرچه کلمات و سخنان خیلی باارزش هستند، اما سکوت یک معلم یا واعظ، معانی دیگری را منتقل میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خدایی که ره معرفتش
روز و شب مالک عالم نظر است
در ره او خرد از غول اضلال
با ثبات قدمش در نظر است
چرخ بر درگه او پشت خم است
[...]
هر کجا شاه جهانرا سفر است
فتح بر فتح و ظفر بر ظفر است
ظفر و فتح شهنشاه جهان
از جهان داور پیروزگر است
خسرو مشرق و چین شمس الملک
[...]
ای عماد الدین ای صدر زمان
هر زمان صدری تو را خاک در است
چرخ نعمان دوم خواندت و گفت
نعل یحموم توام تاج سر است
من که آتش سرم و باد کلاه
[...]
آن دهان نیست که تنگ شکر است
وان میان نیست که مویی دگر است
زان تنم شد چو میانت باریک
کز دهان تو دلم تنگتر است
به دهان و به میانت ماند
[...]
گفتمش روی تو جانا قمر است
گفت بالله ز قمر خوبتر است
گفتمش زلف تو آشفته چراست
گفت سرگشتهٔ دور قمر است
گفتمش نوش لبت چیست بگو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.