گنجور

 
سوزنی سمرقندی

هر کجا شاه جهانرا سفر است

فتح بر فتح و ظفر بر ظفر است

ظفر و فتح شهنشاه جهان

از جهان داور پیروزگر است

خسرو مشرق و چین شمس الملک

که چو شمس فلکی مشتهر است

ملک داراست چو شمس فلکی

ملکش از خاور تا باختر است

زآنچه مرشمس فلک را ذره است

عدد لشگر او بیشتر است

چو کشد لشگر دشمن شکرد

شاه لشگرکش دشمن شکر است

دشمن شاه جهان شمس الملک

سایه وار از پس دیوار در است

نتواند بملاقات افتاد

که بمردانگی زال زر است

یک جهان دشمن شاهند ولیک

همه را دشمن دور قمر است

ملک شرق علی بن حسین

که بانصاف و بعدل عمر است

ذوالفقاری نسب و نوحی اصل

شرف و رتبت اصل گهر است

از برون خانی ملک ار بگذشت

از طغانخانی او در گذر است

پنج نوبت را اهل است و سزا

که جهاندار ز پنجم پدر است

جز کمربند زمین بوسش نیست

هر که در روی زمین تاجور است

چون کمربندان در خدمت شاه

آسمان است و مجرداش کمر است

آسمان را بهزاران دیده

در شهنشه بسعادت نظر است

نیست غایب نظر سعد از شاه

شاه اگر در سفر و در حضر است

سفر شرق شه مشرق را

باد فرخنده که فرخ سفر است

اختیار سفر خسرو شرق

قاف تا قاف صلاح بشر است

مرکبش سیر قمر دارد و هم

چون قمر راه بر و راه بر است

زین سفر زود خرامد بحضر

شمس ملک آنکه براقش قمر است

حافظ و ناصر او باد خدای

این دعا تیر بلا را سپر است

تا زمین است و فلک از بر او

آن یکی سرکش و این پی سپر است

بی سپر باد سر دشمن او

چو زمین گرچه ز افلاک بر است

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode