ای عارض نیکوی تو از قرص قمر به
اندام تو سر تا به قدم پاک و منزه
دانم که به من نیست تو را روی توجه
اما به تو من روز و شب استم متوجه
هم بر قد و بالای توام عاشق و مفتون
هم در رخ زیبای توام خیره و واله
از حسرت سیب زنخ و سرخی رنگت
رنگ رخم ای دوست بود زردتر از به
از طاق فرود آر یکی شیشه پر از می
جامی تو بکن نوش ودگر جام به من ده
جامی به کفم برنه و جان در عوضش گیر
جانی بستان از من و جامی به کفم نه
ابروی تو کافی ست به خون ریزی «ترکی»
بیهوده مکش تیغ و کمان را منما زه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ماه رمضان رفت و مرا رفتن او به
عید رمضان آمد، المنه لله
آنکس که بود آمدنی آمده بهتر
و آنکس که بود رفتنی او رفته بده به
برآمدن عید و برون رفتن روزه
[...]
سالار بک ای از در احسنت و زه زه
ای خسرو احسان ترا لشکر انبه
زوار شده خسرو احسان ترا خیل
دست تو وزیر است قوی همت و بشکه
اجرائی کز دست سخای تو رهی راست
[...]
در موسم نیسان ز سما شد سوی دریا
در کسوت قطره
بیمار و بر افتاد نفس دوش سحرگه
پیغام تو آورد صبا سلمه الله
چون خاک رهم بود قراری و سکونی
باد آمد و بر بوی توام میبرد از ره
باد سحر از بوی تو بخشید مرا جان
[...]
ما روی تو دیدیم و زجان مهر بریدیم
دل آمده نزدیک و بر او دوخته دیده
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.