نباشد ذوق راحت کام ارباب معانی را
که سازد چرخ صرف سفله شهد مهربانی را
به نرد مهره غم اسپ مقصد را ز فرزین کن
ز کشت بیاثر حاصل نباشد دانهرانی را!
غم و شادی به عالم تو امین یک بم و زیرند
که در پی شام ناکامیست صبح کامرانی را
به طور قرب دل کس را نباشد محرم رازی
که نتواند کسی در وادی ایمن شبانی را!
به فتوای محبت در سلوک عشق کی باشد
میان عاشق و معشوق گفتار زبانی را؟!
به رمزی کن ادا با یار عرض مدعای خود
که دل هم نیست محرم نکته راز معانی را!
محیط دل که از موج تلاطم شورشی دارد
که میآرد برون جز من گهرهای نهانی را؟!
به دریای سخن تا چند رانی زورق معنی
نهای غواص کی داند سلوک درفشانی را؟!
به رنگ سرمه گردیدم به یاد چشم او طغرل
قضا از موی چینی کرد با من کلک مانی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جهان دانش و معنی ، شهاب الدّین تویی آنکس
که چشم عقل کم بیند ، چو تو بسیار دانی را
ز رای سالخوردت دان ، شکوه بخت برنایت
مربّی آنچنان پیری، سزد جوانی را
ز قحط مردمی عالم ، چنان شد خشک لب تا لب
[...]
عطارد مشتری باید متاع آسمانی را
مهی مریخ چشم ارزد چراغ آن جهانی را
چو چشمی مقترن گردد بدان غیبی چراغ جان
ببیند بیقرینه او قرینان نهانی را
یکی جان عجب باید که داند جان فدا کردن
[...]
نظر از جانب ما کن زکات زندگانی را
دلی ده باز ما را صدقة جان و جوانی را
به بوسی از سرم کردن توانی دفع صفرا را
به بویی از دلم بردن توانی ناتوانی را
چه بادش گر به دلداری دمی با بی دلی داری
[...]
کجا بودی که امشب سوختی آزرده جانی را
به قدر روز محشر طول دادی هر زمانی را
سئوالی کن ز من امروز تا غوغا به شهر افتد
که اعجاز فلانی کرده گویا بی زبانی را
به هر جنسی که می گیرند اخلاص و وفا خوب است
[...]
از آن چشمی که میداند زبان بیزبانی را
نکویان یاد میگیرند طرز نکتهدانی را
به نزد آنکه باشد تنگدل از دست کوتاهی
درازی عیب میباشد قبای زندگانی را
نمیخواهی که زخمت را به مرهم احتیاج افتد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.