گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧۵

 

مرا مبشر فرخنده فال خوش خبری

بگوش هوش رسانید موسم سحری

چه گفت گفت که پیدا شد از سپهر کرم

طلوع کوکب صبح نجاح را اثری

بیمن طالع میمون و فال سعد رسید

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧۶

 

مرا ز خدمت عالیجناب آصف عهد

علاء دولت و دین هندوی مبارک رای

ملامت آن نفس افزود و نفرت آندم خاست

که عزم ثابت او را برفت پای از جای

نشاند بیهنرانرا بجای اهل هنر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧٧

 

مربی چو محمود باشد گرم

چه سنجد بمیزان من عنصری

چو سنجر هنر پروری کو مرا

که تا بشکنم رونق انوری

بزرگی این هر دو شاعر ز چیست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧٨

 

ندیده نان تو اندر جهان کسی هرگز

بسان خاک چنین خوار از پی آنی

چو آدمی نخورد نان فرشته را ماند

تو قلتبان نخوری نان و دیو را مانی

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٧٩ - القطعه فی الشعر

 

نگار ما هر خم چون گره زند بر موی

دل هزار در آرد بعقده هر موی

ز روی لطف چو نیلوفرست بر سر آب

فراز عارض آنسرو یاسمنبر موی

بغیر زلف و رخ همچو سنبل و گل او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨٠

 

والا شهاب دولت و دین ایکه در کرم

صد همچو معن زایده و آل بر مکی

دارم طمع ز جود تو یک گبر کی شراب

بفرست و بنده را مکن از خویش مشتکی

ور نیست گبر کی بفرست آنچه هست از آنک

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨١

 

همی گفتم از راه ضجرت شبی

نسیم صبا را بخواهشگری

که لطفی بود بی نهایت اگر

پیامی ز من سوی خسرو بری

کریم جهان انک گر حاتمش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨٢

 

هرگز این آسمان سرگردان

بمرادم نمیکند دوری

هر سعادت که جست فی الحالم

او ز طوری فکند با طوری

و آن شقاوت که بود طالب غیر

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨٣

 

هر که در عالم رندی قدمی رفته بود

هیچ زاهد نتواند که بنازد بروی

زو فره می نتوان برد ولی وقت سپرد

دنبه بگذارد و به نیز گدازد بروی

گر بزرگی کند اندر نظرش حاتم طی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨۴

 

هر چه در دولت تو ساخته اند

و آنچه با کس کنی ز نیکوئی

نزد اهل کرم نه‌ای معذور

گر از آن هیچگونه وا گوئی

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨۵

 

هزار اهل مروت در آمدند از پای

که هیچ سست قدم را نرفت پای از جای

گذر زگنبد گردان که نیست منزل عیش

حذر ز مادر گیتی که هست حادثه زای

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨۶

 

یکی پرسید ز افلاطون بگاه نزع کای دانا

کجا دفنت کنم وقتی که روی از خلق برتابی

برآورد از جگر آهی حکیم زنده دل وانگه

بگفتش دفن کن هر جا که خواهی گر مرا یابی

مدار ابن یمین زین پس نظر بر تن چو دانستی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨٧

 

یاد ایامی که دروی صاحب صاحبقران

گاهگاهی التفاتی سوی چاکر داشتی

حاتم ثانی جلال ملک و دین کان کرم

آنکه هر روزم ز روز رفته بهتر داشتی

گر هزاران غم رسیدی بر دل ابن یمین

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨٨٨

 

یعلم الله که در وفا داری

زان فزونم که در گمان آری

چشم آن دارم از فراست تو

که مرا بی روش نپنداری

خود مبادا و گر بود جرمی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری

 

باز فراش چمن یعنی نسیم نوبهار

بر چمن گسترده فرشی از پرند هفتکار

بر زمین گوئی که عکس آسمان افتاد باز

شد زمین چون آسمان در کسوت گوهر نگار

ز امتزاج خاک یابی باد را مشکین نفس

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٢ - ترکیب بند خزانیه در مدح علاءالدین محمد وزیر

 

تا نسیم مهرگانرا زرگری آئین شدست

لعبتان باغ را زیور همه زرین شدست

نارون از برف همچون قبه کافور گشت

ابر از باران بسان گنج در آگین شدست

ابر چون کافور سوده میفشاند بر چمن

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ٣ - ترجیع بند تهنیت عید و مدح امیر توکال قتلغ

 

مه عید از افق چون گشت طالع

مکن اوقات خویش ای دوست ضایع

به نقد امروز عشرت کن که فردا

که داند تا چه خواهد گشت واقع

یقین می‌دان که سعد و نحس گیتی

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - وله ایضاً مخمس

 

در عشق تو ای صنم چنانم

کز هستی خویش در گمانم

هر چند که زار و ناتوانم

گر دست دهد هزار جانم

در پای مبارکت فشانم

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - ایضاً له

 

تا ابروی تو بدلربائی

انگشت نمای چون هلال است

دارد ز جمال تو خجالت

خورشید که مظهر جمالست

ای از تو جهان حسن آباد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - ایضاً له مخمس در مدح علاءالدین محمد

 

در حضرت با نصرت مخدوم حقیقی

مستجمع انواع هنر بحر فضایل

دستور فلک رتبه علاء دول و دین

آنکس که بود درگه او کهف افاضل

زمین بوس من عرضه دار ایصبا

[...]

ابن یمین
 
 
۱
۶۷
۶۸
۶۹
۷۰
۷۱
۱۰۵