میرود از خویش دل چون دیده حیران میشود
ای خوش آن عاشق که محو روی جانان میشود
دور از انصافست کز بهر دعا برداشتن
آشنا دستی که با چاک گریبان میشود
از شکفتن میرود بر باد گلهای چمن
گریه میآید مرا بر هرکه خندان میشود
در جهان بخت سیه روشندلان را لازمست
تیره چون گردید شب اختر نمایان میشود
ابر میگردد سفید از ریزش باران طبیب
خانه دل با صفا از چشم گریان میشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زلف گرد آور که بازم دل پریشان میشود
روی پنهان کن که بازم دیده حیران میشود
عقل و هوش و دل خیالت برد و جانم منتظر
تا هنوز از نرگس مستت چه فرمان میشود!
تا کیم سوزی که هر صبحی دعای صبر خوان
[...]
حسن را گر ناز او کالای دکان میشود
زود نرخ جان درین بازار ارزان میشود
طبع آلایش گزینی کادم بیچاره داشت
جبرئیل از پرتوش آلوده دامان میشود
صبر بیحاصل که جز عشق و مشقت هیچ نیست
[...]
خاک غربت در مذاقم آب حیوان میشود
صبح روشن خاطر از شام غریبان میشود
گرچه ننگ از نام ما داری چه شد، گاهی بپرس
لایق یاد ار نباشد خرج نسیان میشود
دیده ام تا سرکشیهایی خطت، در حیرتم
[...]
هر چه در دل نقش بندد آدمی آن می شود
خاک مجنون زود بازیگاه طفلان می شود
لاله و ریحان نگیرد جای درد و داغ عشق
ورنه بر پروانه هم آتش گلستان می شود
از مروت نیست ما لب تشنگان را سوختن
[...]
گر گشایم لب دمی، عالم پر افغان میشود
گر کنم دور آستین از دیده، طوفان میشود
پنبه برخواهم گرفت از داغهای خویشتن
مژده ده پروانه را کامشب چراغان میشود
تا مباد از پیش من بر هم خورد بازار ابر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.