گرچه ما را دسترس بر دامن آن ماه نیست
شکرلله از گریبان دست ما کوتاه نیست
بیقرار عشق را از محنت هجران چه باک
سیل را اندیشه از پست و بلند راه نیست
می کند دلجوئی احباب ما را بی حضور
وقت آنکس خوش که از حالش کسی آگاه نیست
گاه می گریم ز هجر و گاه می نالم ز عشق
حاصل شمع وجودم غیر اشک و آه نیست
در سراغش خضر ما آوارگی باشد طبیب
چون جرس چشم از پی منزل مرا در راه نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به غم و دوری از معشوق اشاره دارد و میگوید که با وجود اینکه نمیتواند به او دسترسی پیدا کند، محبت و عشق او همیشه در دلش زنده است. او به محنتهای ناشی از جدایی عادت کرده و نگرانی از آن ندارد. دلجویی دوستان در غیاب معشوق احساس آرامش میدهد، و شاعر بیان میکند که در بین گریه و ناله، تنها چیزی که از عشق باقی مانده، اشک و آه است. در نهایت، او به جستجوی معشوق میپردازد و میگوید که مانند خضر در جستجوی راهی برای رسیدن به اوست، اما در این مسیر تنها و بیهدف بوده و نمیداند چگونه به او نزدیک شود.
هوش مصنوعی: هرچند به آن ماه نمیتوانیم دسترسی پیدا کنیم و به او نزدیک شویم، اما خدا را شکر که ما از او دور نیستیم و ارتباط ما با او قطع نشده است.
هوش مصنوعی: عاشق بیقرار از سختیهای جدایی نگران نیست، همانطور که سیل به فراز و نشیبهای مسیرش فکر نمیکند.
هوش مصنوعی: دوستان ما برای دلجویی از ما تلاش میکنند، اما در غیاب حضوری، کسی از حال آن فردی خوشحال خواهد بود که هیچکس از وضعیت او خبر ندارد.
هوش مصنوعی: گاهی به خاطر دوری معشوق گریه میکنم و گاهی به خاطر عشقی که دارم ناله میزنم. در واقع، آنچه از وجودم باقی مانده تنها اشک و آه است.
هوش مصنوعی: اگر در جست و جوی او باشم، مانند خضر که همیشه آواره است، و مانند طبیبی که انتظار دارد تا جرس زنگ بزند و من را در راهی که به خانهام بروم، راهنمایی کند، اما در حقیقت هیچ راهی به منزل نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایدل اندر پرده تقدیر کس را راه نیست
هیچ فهم از کشف اسرار سپهر آگاه نیست
فتنه ی گیتی مشو، زیرا که در زیر سپهر
یوسف امید اگر برجاست جز در چاه نیست
بر جوانی دل منه، چون دست فرمان فنا
[...]
زاهدِ ظاهرپرست از حالِ ما آگاه نیست
در حقِ ما هر چه گوید جایِ هیچ اکراه نیست
در طریقت هر چه پیشِ سالک آید خیرِ اوست
در صراطِ مستقیم ای دل کسی گمراه نیست
تا چه بازی رخ نماید بیدَقی خواهیم راند
[...]
دوست از حال دل آشفتگان آگاه نیست
آه کز دست غمش ما را مجال آه نیست
باد نوروزی ز گلشن میرسد لیکن چه سود
کز گل صد برگ من بوئی بدو همراه نیست
کشور دل بی حضور او خراب آباد شد
[...]
کار در دیر به غیر از جستن آن ماه نیست
کش ز اهل خانقه جستم یکی آگاه نیست
یک قدح خوردم که شد دود از دماغم سوی چرخ
چرخ گو خون خور ازین معنی که دود آه نیست
هر سفال کهنه در دیر مغان شد جام جم
[...]
زاهد ظاهر پرست از حال ما آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
بر در میخانه رفتن کار یک رنگان بود
خود فروشان را به کوی می فروشان راه نیست
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.