گنجور

 
سوزنی سمرقندی

ای پسر ریش آوریدی گل کش و دیوار زن

باد سرد از درد ریش آورد کی دیوار زن

گاه بی ریشیت گنتم دست بر دیوار نه

ممرا گفتی رو ای غرزن سر دیوار زن

پار بر من لاف پریشی زدی و خوش زدی

گر بحسن امسال چون پاری، فزون از پار زن

سرکشی کردی و سرگشتی و پشت سر زدی

آن بسر شد ای پسر، هنجار دیگر کارزن

فاقه و ادبار بی ریشی خور و بسیار خور

باد سرد از یاد بیریشی زن و بسیار زن

بر گل خیریت خیره خار بر رست ای پسر

خیره منشین جان بابا، خر بگیر و خار زن

داو سر سنگی به بیریشی همی صد کان زدی

داو دودانگی به با ریشی بسیصد بارزن

نقش کعب از دو یک و شش پنج و سه و چار داد

هان دو و یک را همه شش پنج و سه و چارزن

ریش آوردی برو آسانتر ای دشوار خم

کار آسان گر نیابی، چنگ در دشوار زن

روی را از من ببر و زپیش من آواره شو

ورنه بر راه رهائی رو یکی آوار زن

. . . یر . . . ن تو ندارم، خیز و بالا راست کن

. . . یر . . . ن خویش جوئی، چنگ در پالارزن

هان و هان کم گوی که خود بی ثمر کشیم و پیر

بر دهان همچو . . . ن خرس . . . س کفتار زن

گر غلط پندار پنداری که هستم، نیسم

خاک در چشم غلط بین غلط پندار زن

تو همان یاری که بودی، لیک ریش آورده ای

تیز بر ریشت زن گر تیز نبود هار زن

این جواب آن، کجا گوید سنائی غزنوی

ای سنائی دم درین عالم قلندروار زن

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode