گنجور

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۱ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

خدایگان بزرگ آفتاب ملک زمن

امام عصر خداوند خسرو ذوالمن

یمین دولت و دولت بدو قوی ز شرف

امین ملت و ملت بدو تهی ز فتن

بطبع رغبت نیکی کند چنانکه همی

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح سلطان محمود غزنوی گوید

 

بفال نیک و بفرخنده روزگار ، جهان

بسان دولت شاه جهان شدست جوان

اگر ز گوهر ناسفته ابر شد چو صدف

چرا شد از گل ناکشته دشت چون بستان

فکند شادروانی بدشت باد صبا

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

بدان گردیست آن سیمین زنخدان

بدان خمیدگی زلفین جانان

یکی گوئی که از کافور گوییست

یک گوئی که هست از مشگ چوگان

چه چیزست آن خط مشکین و آن لب

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح ابوالمظفر نصر بن ناصرالدین

 

لاله دارد توده توده ریخته بر پرنیان

مشک دارد حلقه حلقه بافته بر ارغوان

تخت بزّازست یا رب یا فروزان لاله زار

طبل عطارست یا رب یا شکفته بوستان

گر نتابد زلف مشکین اندرو خود گم شود

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

شه مشرق و شاه زابلستانی

خداوند اقران و صاحبقرانی

بدولت یمینی بملت امینی

مر این هر دو را اصل یمن و امانی

تو محمود نامی و محمود کاری

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - در مدح سلطان محمود

 

گل خندان خجل گردد بهاری

که تو رنگ از بهار و گل به آری

بسیم ومشک نازد جان ازیرا

که سیمین عارض و مشکین عذاری

نگار قندهاری قند لب نیست

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - در مدح خواجه ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی وزیر

 

ای شکسته زلف یار از بسکه تو دستان کنی

دست دست تست اگر با ساحران پیمان کنی

گاه بر ماه دو هفته گرد مشک آری پدید

گاه مر خورشید را در غالیه پنهان کنی

گاه بی جوش از بر گلبرگ بر جوشی همی

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

چو آفرید بتا روی تو ز دوده خدای

مجوی فتنه و روی ز دوده را مزدای

بعارض تو آن گرد مشک سوده بسست

بچشم سرمه مکن ، خلق را بلا منمای

بلای تافته جعدت بسست بر دل خلق

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

ای جهان را دیدن تو فال مشتری

کیست آن کو نیست فال مشتری را مشتری

گر ز عنبر بر سمن عمدا تو افکندی زره

آن زره که کاشته است از غالیه بر ششتری

آهوی بزمی تو با کبر پلنگانت چکار

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری

شکنج تو علم پرنیان شوشتری

بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو

بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری

چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۷۱

 

شکفته شد گل از باد خزانی

تو در باد خزانی بی زیانی

همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل

چه چیزی مردمی یا بوستانی

ز بوی موی پیچان سنبلی تو

[...]

عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - ایضاً در مدح سلطان محمود

 

چو جای داد بود پادشاه دادگری

چو جای نام بود شهریار ناموری

یمین دولت و ملکی امین ملت و دین

ز ذوالجلال برحمت زمانه را نظری

بقوت فلکی و بافسر ملکی

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱

 

زر افشانید بر پیلان جرس‌های مدارا را

برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۲

 

من ز تیم تو بتیمار گرفتار شدم

تو بتیمار مهل ، باز به تیم آر مرا

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۳

 

عصا بر گرفتن نه معجز بود

همی اژدها کرد باید عصا

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۴

 

از دولت عشق است به من بر دو موکل

هر دو متقاضی به دو معنی نه به همتا

این وصف دلارام تقاضا کند از من

وان باز کند مدح جهاندار تقاضا

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۵

 

پیلان ترا رفتن بادست و تن کوه

دندان نهنگ و دل و اندیشۀ کندا

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۶

 

چون آب ز بالا بگراید سوی پستی

وز پست چو آتش بگراید سوی بالا

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۷

 

چون حلقه ربایند بنیزه تو بنیزه

خال از رخ زنگی بزدایی شب یلدا

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۸

 

وان پول سدیور ز همه باز عجب تر

کز هیکل او کوه شود ساحت بیدا

عنصری
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۱۱
sunny dark_mode