محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴ - در رثاء
دلا چو ابر بهاری به نوحه و زاری
به بار اشگ جگر گون ز دیده پرنم
که بهر تعزیه خواجه شاه منصور است
لباس چرخ کبود از مصیبت و ماتم
فغان که زود همای وجود او فرمود
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۵ - در مرثیه یکی از اکابر فرماید
پادشه ملک صباحت که بود
هم به صفا پادشه وهم به نام
گلبن گلزار سیادت که داشت
سرو حسد بر قد آن خوشخرام
ناگهش ایام ز بامی فکند
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۶ - وله ایضا
بر روی فرش اغبری مستدیر سقف
در زیر چرخ چنبری لاجورد فام
از محتشم ز سر کشی چرخ یک مهم
افتاد با سر آمد ارباب احتشام
با آن که لطف بیبدل او به این محب
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۷ - وله ایضا
گلبن گلزار سیادت که بود
زبدهٔ سادات ذوی الاحترام
بلبل بستان قرائت که داشت
بهره ازو سامعه خاص و عام
میر صفی گوهر اختر شعاع
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۸ - وله ایضا
فارس میدان معنی حامدی بینظیر
آن که بود از بدو فطرت از سخندانان تمام
طبعش از شوخی چو میلی داشت از اندازه بیش
با رخ گلفام و چشم شوخ و قد خوش خرام
شد مریض عشق و دردش بس که بی درمان فتاد
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۹ - قطعه
سرو را از نوید خلعت خاص
بس که امیدوار گردیدم
نارسیده قبای تازه هنوز
کهنهها را تمام بخشیدم
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۰ - قطعه
وقت آن شد که به شمشیر زبان
جدل آغازم و کارت سازم
نقد عزت که نه شایستهٔ توست
از تو بستانم و کارت سازم
هر لباسی که بدوزم از هجو
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۲ - در مرثیه گوید
باز طوفان اجل نابود ساخت
گوهری از قلزم ز خار علم
باز دست مرگ بیهنگام کند
میوهای بایسته از اشجار علم
آن که در طفلی ز استعداد ذات
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۳ - در تقاضا گوید
صبا به خدمت خدام خواجگی برسان
نیاز من که به جان و دلش هوا خواهم
بگو اگرچه به عنوان شاعری هرگز
نیامد است فرو سر به هیچ در گاهم
ولی چه بر سر راهم برای خرجی راه
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۴ - وله ایضا
صاحبا من که بهر پیشکشت
از سخن صد خزانه میخواهم
جز به آن در نمیفرستم مدح
گنج در گنج خانه میخواهم
از خدا بهر کحل بینائی
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۵ - وله ایضا
سرا سروران جد اعلای تو
محمد رسول امین کریم
که از بس به خلق خداوند بود
به نام خود او را رئوف و رحیم
گران سنگ شد لنگر حلم او
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۶ - وله ایضا
اگر خرمنی را تبه کرد برقی
که دودش گذر کرد از چرخ گردان
وگر خانهای را ز جا کند سیلی
که صد دیده گردیده چون ابر نیسان
وگر بحر جمعیتی خورده برهم
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۷ - وله ایضا
چو خواجه میر حسن آن جهان عز و وقار
ازین جهان به جهان دگر گرفت وطن
وز آشیان بقا شاهباز همت او
هوای خلد برین کرد ازین خجسته چمن
سرشک ماتمیان در عزای او گردید
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۹ - قطعه
تبارکالله ازین حوض خانهٔ دلکش
که در شک جوی جنانست و آبروی جهان
بنای بیخللش چون بنای روضه خلد
هوای معتدلش چون هوای عالم جان
فکنده طرح شگرفی مهندس تردست
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۰ - در مرثیهٔ شاه زاده سلطان حسین
ناگه از طبعم مشام دل شنید
بوی طوفان خیزی کون و مکان
بهر آن گردید نطقم نوحه گر
کز اجل دی میر زرین افسران
مالک گردون شکوه کامکار
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۱ - مرثیه در شهادت میر معصوم گوید رحمهالله
امیر اعدل اعظم پناه ملک و ملل
ملاذ اهل جهان کارساز اهل زمان
ملک مواکب انجم سپاه مه رایت
فلک سرادق کرسی بساط عرش ایوان
سپهر مرتبهٔ معصوم بیک آن که رساند
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۲ - در ماده تاریخ گوید
دلافروز شمع شبستان انس
چراغ بدر ز بده دودمان
گل کم بقا سرو کوته حیات
نهال خزان دیده پیش از خزان
درخشان سهیل سریع الغروب
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۳ - ایضا در مرثیه گوید
دوش تا صبح از صوامع قدس
میشنیدم خروش ماتمیان
گفتم آیا کدام پاکنهاد
کرده آهنگ و عزم راه جنان
یکی از هاتفان غیبی گفت
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۴ - وله ایضا
ای همایون فارس میدان دولت کاورند
کهکشان بهر ستوران تو کاه از کهکشان
گرچه ناچارست بهر هر ستوری کاه و جو
تا به دستور ستور من نیفتد از توان
مرکب من نام جو نشنید هرگز زان سبب
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۵ - وله ایضا
آن خداوند محتشم چاکر
که فزونست حشمتش ز جهان
دی برسم عیادتم از خاک
برگرفت آن نهایت احسان
چون تو را دیدن عرق ز عرق
[...]