گنجور

 
محتشم کاشانی

باز طوفان اجل نابود ساخت

گوهری از قلزم ز خار علم

باز دست مرگ بی‌هنگام کند

میوه‌ای بایسته از اشجار علم

آن که در طفلی ز استعداد ذات

بود پیدا در رخش آثار علم

وانکه در مهد از جبینش می‌نمود

جوهر خالص گران مقدار علم

سعد اصغر آن که سعد اکبرش

می‌ستود از پرتو انوار علم

بود آن گلدسته چون از نازکی

زیب گلزار طراوت بار علم

رفت و گفت از بهر تاریخش خرد

آه از آن گل‌دسته بازار علم