گنجور

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

عصر شیخوخیت افضل باشد از عهد شباب

تا، به خم چندی نماند صاف کی گردد شراب

ای که چون کف الخضیبت کف بود رنگین ز خون

چون ز خون دختر رز نبودت کفها خضاب

از گدایان در میخانه یاری می طلب

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

روی و موی تو، ای تو رب و رب

چون بیاض صبح در سواد شب

تاخت عشق تو، بر حصار دل

همچو برعجم لشگر عرب

بی سبب به عقل عاشقا مخند

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

بسته زلف چو زنجیر تو بس شیر نر است

خسته چشم تو بس آهوی دشت تتراست

ابرویت سخت کمان است بر و مژگان بر

پیش این تیر و کمان سینه عالم سپر است

درج یاقوت لب لعل تو ای در سمین

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

ز روی، تا مه من زلف پر زتاب گرفت

هزار نکته روشن بر آفتاب گرفت

غراب شب بر زلف وی آشیان دارد

که صبح ناز سپید آن سیه غراب گرفت

شراب بیغش ساقی فزود مستی من

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

نزد ما خوبترین هدیه به عالم ادب است

که ادب مهر ووفا را، به حقیقت حسب است

به ادب کوش و خود از اصل و نسب دور، بدار

همه دانند ادب حاصل اصل و نسب است

یار، افروخته رخ آمد و افراخته قد

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

آنجا که هست بود تو باد بهار چیست؟

وآنجا که هست موی تو مشک تتار چیست؟

زلف و رخ تو معنی لیل و نهار ماست

با بودن تو گردش لیل و نهار چیست؟

باز آ و پا به دیده خونبار ما گذار

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

این جهان جای آرمیدن نیست

هیچ از او چاره جز رمیدن نیست

سخت دامی است مرغ دلها را

که از آن دامشان پریدن نیست

بر سرم هست سر بریدن خویش

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

مرا که دل حرم خاص جاودانه تست

مکن خراب خدا را که خانه خانه تست

مرا ز خویش چو بیگانگان مران ای دوست

که این گهر به خدا قابل خزانه تست

کسی که پای سر فرقدان نهاد از فخر

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

گر جهان دشمن جانند مرا جانان دوست

همه مغز است نصیب من و از آنان پوست

تاکه چوگان سر زلف فکندی بر دوش

ای بسا سر، که به میدان تو برگشته چو، گوست

سرب ار ریزد، و مس جیوه نگردد، زر و سیم

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

دوش در برداشتم خورشید، ماه آمد گذشت

ماه را تصویر می کردم که شاه آمد گذشت

من جهاد و جنگ را تغییر می دادم به صلح

کز من آن ترک سپاهی با سپاه آمد گذشت

پیش تیغش جان سپر کردم ولیک آن جنگجو

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

هر که زد بر آب و آتش حرق و غرقش باک نیست

تنبل و منبل براه عاشقی چالاک نیست

آنکه را در عاشقی از سر رود سودای وصل

سر بزیر است ار سر او نیزه و فتراک نیست

آنکه در شبهای هجران ریخت سیل خون ز چشم

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

قبله عالم و آدم همه جا کوی من است

روی دلها چو، به حق درنگری سوی من است

چشم خونین بگشا تا، به تو گردد روشن

که شعاع مه و مهر از رخ نیکوی من است

آهو، ار نیست به ذات تو بدانی کز عزم

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

هر آنکه واقف دم نیست بی شک آدم نیست

نه آدم است هر آنکس که واقف دم نیست

ز جسم رایحه روح می کن استشمام

چه حاصل است ز روحی که او مجسم نیست

بروب خانه دل پاک از محبت غیر

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

در ارض و سما غیر تو شمس و قمری نیست

وز شمس و قمر جز تو نشان و اثری نیست

مادر مگرت بود قمر، شمس پدر زانک

غیر از تو، به حق شمس و قمر را پسری نیست

قدت شجر طیبه حسنت ثمر اوست

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

معدوم گشت انصاف منسوخ شد مروت

مرفوع شد عدالت مقهور شد فتوت

قانون صلح شد لاش آئین جنگ شد فاش

متروک شد ابوت مخذول شد اخوت

رستم ز عشق گردید بیچاره تر ز گرگین

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

روشنیم سر تا پا گر زمانه تاریک است

گلشنیم پا تا سر راه وصل باریک است

یار، از قدم با ماست گر رقیب نامحرم

گه به فکر تفریق و گاه فکر تفکیک است

کیست کز غم عشقش جان به در تواند برد

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

هر که حق گفت چو منصور نصیبش داراست

بر سر دار شدن مرد خدا را کار است

یار اگر می طلبی از غم اغیار منال

همه یار است به چشم تو اگر اغیار است

مستی باده ندارد اثر هشیاری

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

پادشاهان را خبر از عالم درویش نیست

پادشاهی جز خیال و خواب و مستی بیش نیست

شکوه از دشمن مکن رو، با جهانی دوست باش

دشمنی بدتر تو را، از نفس کافر کیش نیست

صبر من تلخی ز صبر بیش بردارد خواص

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

هر که آمد گل ز باغ زندگانی چید و رفت

عاقبت بر سستی اهل جهان خندید و رفت

کس در این ویرانه جز یکدانه حاصل برنچید

هر که آمد دانه بذر هوس پاشید و رفت

سر چرا عاقل فرود آرد، به تاجل سلطنت

[...]

حاجب شیرازی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

عاشق جانانه از جان بگذرد

جان کند قربان جانان بگذرد

دین و ایمان چیست در سودای عشق

عشقباز، از دین و ایمان بگذرد

دردمند عشق کی خواهد طبیب

[...]

حاجب شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۸
sunny dark_mode