گنجور

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح بهروز محمّد

 

ای قافله‌سالار، غمت راه عدم را

وی سلسله جنبان خم زلف تو ستم را

افسونگر عشق تو ندانم به چه حکمت

سرمایهٔ آسوده‌دلی کرده الم را

هرگه گذری از در بتخانه خرامان

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - ممدوح شناخته نیست

 

غمکدهٔ چشم را، دیدهٔ گریان شکست

سست‌بنا‌خانه‌ام، از نم توفان شکست

در دم افغان مرا، خوی تو آمد به یاد

در دل آزرده‌ام، ناوک افغان شکست

سینهٔآزرده‌ام، بس که ز افغان پر است

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در مدح حضرت امام رضا علیه‌اسّلام

 

خوش آنکه جان شده قربان چشم غمزه‌زنش

لباس عیدی او گشته لاله‌گون کفنش

زهی سعادت قربانیی که عید وصال

بر آستان تو در خاک و خون فتاده تنش

شهید آرزویت را پی مبارکباد

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح ابراهیم میرزا

 

زهی گرم از تو بازار جدایی

دلت ناآشنا با آشنایی

نهان کردی متاع وصل، گویا

به دل داری خریدار آزمایی

ازین بیگانگیها شرم بادت

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در مدح بهروز محمّد

 

درآ در بوستان ساقیّ و بگشا غنچه‌سان شیشه

که زنگ از غنچهٔ دل می‌برد در بوستان شیشه

به قصد جان مخمورم غمی از هر کنار آید

معاذاللّه چه سازم گر نیاید در میان شیشه

دل اهل محبّت را عجب گر نشکند چشمش

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - در مدح نورنگ‌خان

 

به طرف مه چو سلاسل ز مشک ناب انداخت

هزار سلسله در پای آفتاب انداخت

گزند تا نرسد بر گلشن ز تاب نگاه

چو غنچه بر گل رو، پردهٔ حجاب انداخت

چنان ز یک نگه گرم او شدم بی‌تاب

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در مدح نورنگ‌خان

 

کدام است آن حقهٔ سیم پر زر

که چون بیضه ماند به نشکفته عبهر

به طبیب و به نکهت چو گلهای بستان

به زیب و به زینت چو بتهای آزار

به روی و به مو همچو نسرین و سنبل

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - ممدوح شناخته نیست

 

ای ز یزدان تا ابد ملک سلیمان یافته

هر چه کرده آرزو از لطف یزدان یافته

وی ز رشک رونق ملکت، سلیمان از خدا

از تضرّع کردن مست پشیمان یافته

ملّت از رایت خطاب خطبه عالی ساخته

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - در مدح صدر دیوان نجف

 

للّه‌الحمد که دارم به کف از بحر شرف

دُرّ یکتایی، کان را دو جهان صدف

عقل حادی عشر، استاد زمان صدرالدّین

صدر دیوان نجف، هم خلف شاه نجف

در بنی‌فاطمه،ذات تو مُهر شرف است

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - درمدح قطب‌الّدین محمّد خان

 

روز عیدم یار اگر قربان کند

بندیی آزاد از زندان کند

یوسف جان را که در قید تن است

زین لباس عاریت عریان کند

عیدی‌ام این بس که قربان سازدم

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۱ - ممدوح شناخته نیست

 

بر صفحه زمین، الف قدّ پُر دلان

از زخم تیغ، لا شود از ضرب گرز، دال

روز وغا که در کف از سرگذشتگان

گیرند تیغها ز اجل رخصت قتال

تو آفتاب و جای تو بر اوج آسمان

[...]

میلی
 

میلی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۶ - از قصیده‌ای در مدح جلال الدّین اکبر

 

چه احتیاج سوال است خلق عهد ترا

که هر گدا شده قارون ز کثرت زر و مال

ولی تو با طلب سایلان خوشی چندان

که بر سبیل خوشامد کنند از تو سوال

میلی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode