گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - در مدح ظهیرالدین و شکایت از روزگار

 

نثره برد ز نثر بدیعت نثارها

شعری کند ز شعر لطیفت شعارها

گشته خجل زرای تو خورشید روزها

بشکسته تیر کلک ز شرم تو بارها

عاجز بود ز شرح کمالت زبان‌ها

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

بسیار عمرها و بسی روزگارها

بگذشت و حکم ها بنگشت از قرارها

روز و شب است و سال و مه و جنبش و سکون

هر یک مسخرند به تکلیف کارها

وضعی نهاده اند ز مبدای کن فکان

[...]

حکیم نزاری
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷

 

باد سهند بین که : برین مرغزارها

چون می‌کند ز نرگس و لاله نگارها؟

در باغ رو، که دست بهار از سر درخت

بر فرقت از شکوفه بریزد نثارها

ساقی، میان ببند که هنگام عشرتست

[...]

اوحدی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۵

 

وقت است جوش باده زند لاله زارها

میگون شود ز لاله لب جویبارها

طوفان لاله از سر دیوار بگذرد

گردد نهفته در گل بی خار، خارها

زرین تر از بساط سلیمان شود زمین

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

ای نام دلگشای تو عنوان کارها

خاک در تو، آب رخ اعتبارها

خورشید و مه دو قطره باران فیض تو

مدی ز جنبش قلمت روزگارها

باشد شفق ز بیم تو هر شام بر فلک

[...]

واعظ قزوینی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵

 

گردون ز بسکه برد غمت در دیارها

از روز من گرفت سبق روزگارها

عمر ابد به خاک درت جان سپرد و گفت

مشت غبار رهگذر انتظارها

کردم زیاد روی تو روشن چراغ فال

[...]

اسیر شهرستانی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

رویت گل سرسبد لاله زارها

خطت متاع قافله نوبهارها

در بوستان ز حسرت پابوس سرو تو

خمیازه می کشند لب جویبارها

رفتار تو گرفته سر راه کبک را

[...]

سیدای نسفی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

ای خرم از نسیم وصالت بهارها

گلچین بوستان رخت گلعذارها

اشجار باغ را به نظر گر درآوری

نرگس به جای برگ بروید زخارها

بنمای رخ به ما که ز حد رفت کار دل

[...]

قصاب کاشانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۴

 

ای از تو داغ بر جگر لاله زارها

سرگشته در هوای تو، بوی بهارها

در پا فتادهٔ سر زلف تو سروران

از دست رفتهٔ نگهت، اختیارها

حزین لاهیجی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

ای در دلم زکاوش عشق تو خارها

دستان سرای گلشن حسنت هزارها

از رشک سرو قامت شمشاد سایه ات

سیلاب اشک می رود از جویبارها

بویی مگر ز زلف توآرد برای وی

[...]

صفایی جندقی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » ترکیب ۱۱۴بندی عاشورایی » بند ۱۱۲

 

می گرید از غم تو فلک روزگارها

کاین آب ها روان بود از جویبارها

تا کار دوستان گنه کار بگذرد

از دست دشمنت به سر آمد چه کارها

بر سرو قامتان گلندام کوی تست

[...]

صفایی جندقی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

از یک خروش یا رب شب زنده‌دارها

حاجت روا شدند هزاران هزارها

یک آه سرد سوخته جانی سحر زند

در خرمن وجود جهانی شرارها

آری دعای نیمه‌شب دلشکستگان

[...]

وحدت کرمانشاهی
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » قطعات » قطعه در مدح وفایی از حاج ملااسمعیل «فارس»

 

ای شاعری که چون تو سخن سنجی از عدم

ننهاده پا به دایره ی روزگارها

مشّاطه وار، کِلک بدیع تو کرده است

در گوش نوعروس سخن گوشوارها

داری وفا تخلّص و دارند نیکوان

[...]

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » قطعات » جواب وفایی به فارس

 

ای فارسی که بر فرس طبع فارسی

هستی سواره و دگران نی سوارها

وی شاعری که چون فرس طبع زین کنی

شعرات جان سپر، شعرا، پی سپارها

هستی تو خود ظهیر ظهیری و انوری

[...]

وفایی شوشتری
 

صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱

 

سوگند خورده‌ایم بموی تو بارها

تا بگذریم در غمت از اختیار‌ها

گفتم که دل بزلف تو گیرد مگر قرار

زان بیخبر که داده بیاد او قرار‌ها

داند کسی که روزش از آن طره گشته شام

[...]

صفی علیشاه
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

در روی این زمین که تویی صد هزارها

پیش از تو بوده اند به شهر و دیارها

بر پیکر سپید و سیاه بشر بسی

این مهر و ماه تافته لیل و نهارها

بس سیم تن مقیم سراهای زرنگار

[...]

صغیر اصفهانی
 
 
sunny dark_mode