ای فارسی که بر فرس طبع فارسی
هستی سواره و دگران نی سوارها
وی شاعری که چون فرس طبع زین کنی
شعرات جان سپر، شعرا، پی سپارها
هستی تو خود ظهیر ظهیری و انوری
دارد ز تو کمال کمال افتخارها
گر شعر آبدار تو خوانند در چمن
گردد عسل چو آب روان ز آبشارها
مطرب اگر ببندد شعرت به تار تار
مستی دهد چو باده بم و زیر تارها
گر مدح خارگویی و گر هجو گل کنی
بلبل برد تمتّع چون گل ز خارها
از رأی روشن تو که شمعی است دلفروز
وز گلشن خیال تو و آن بهارها
ریزد، به بزمت از پر پروانه انگبین
خیزد ز خاک کویت بلبل هزارها
با کاروان ز طبع روان ساختی روان
از بهر بنده قد و شکر تنگ و بارها
این بنده را نبود عوض قند و شکّری
یا لعل و گوهری که نمایم نثارها
گشتم نیافتم مگر این مُشت از خزف
آری بحارها شده یکسر قفارها
چندیست دل فسرده ام از شعر و شاعری
از شاعریست ننگم و زاشعار عارها
شد ناخن خیال تو مضراب جان چنان
کاوتار من کنند فغان همچو تارها
هرگه که یاد، می کنم از عهد دوستان
افتد ز اشتیاق به جانم شرارها
شوق لقای جانان پای دلم چنان
برده زجا، که رفته زدست اختیارها
باشد مرا تعلّق خاطر به آن دیار
بر حضرتی که بُرده ز جانم قرارها
نامش برم چگونه که نامحرمند خلق
مستور، به زچشم بد روزگارها
مجهول قدر اوست چو می پیش زاهدان
یا همچو مصحفی به کف ذوالخمارها
گر مدح او نمایم با صد هزار شعر
نا گفته ام هنوز یکی از هزارها
گنجیست پُر ز گوهر و هستی طلسم او
بحریست بی کناره و ما، در کنارها
جانا گر اهل دردی او را ببین که او
بهتر بود ترا، ز همه غمگسارها
من عاشقم بر او اگر اینم بود گناه
یا حبّذا از این شرف و اعتبارها
هرگز وفا ز غیر «وفایی» مجو که نیست
جز نامی از وفا به تمام دیارها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش زبان فارسی و مقام شاعری میپردازد. شاعر به زیباییهای زبان فارسی اشاره میکند و میگوید که شاعری که میتواند شعر را به خوبی بسازد، مانند اسبداران است که سوارکاران را به خود جلب میکند. او شاعران بزرگ مانند ظهیر و انوری را به عنوان نمادهای افتخار در ادبیات فارسی معرفی میکند و بر تأثیر شعرهایش در دل و جان مردم تأکید میکند.
شاعر به شدت به شوق و حسرت خود از دوری از معشوق اشاره میکند و میگوید که این احساسات او را عذاب میدهد. عشق او به آن معشوق چنان عمیق است که هیچ چیز نمیتواند آن را از بین ببرد. او تأکید میکند که محبت وفادارانه او را از هر چیز دیگر برتر میدارد و در نهایت به این نکته میرسد که وفا و محبت واقعی در بین افراد نادر است. شعر در نهایت به بیان یاد و خاطرهای از محبوب و جوهره شعر و شاعری ختم میشود.
هوش مصنوعی: ای فارسیزبان، تو مانند اسبی هستی که بر عرصه ادب و هنر سوار شدهای، در حالی که دیگران نمیتوانند به این مقام دست یابند.
هوش مصنوعی: شاعرانی که مانند اسبهای زین شده، وقتی تحت فشار قرار میگیرند، جان خود را فدای شعرهای خود میکنند و به دنبال حقایق میروند.
هوش مصنوعی: وجود تو خود تجلیای از شور و شکوه است و تو را زینت بزرگ افتخارات میدانند.
هوش مصنوعی: اگر شعر دلنشین و شیرین تو را در باغ بخوانند، مانند عسلی میشود که در چمن به همراه آب زلال و جویبارها جاری است.
هوش مصنوعی: اگر سازنده موسیقی شعری را به نتهای تارهای سازش پیوند بزند، آن شعر میتواند مانند بادهای مستکننده روحنوازی کند و زیر این نتها جان تازهای بگیرد.
هوش مصنوعی: اگر تو از خار ستایش کنی یا به گل بدگویی کنی، بلبل از زندگی خود بهرهمند میشود، حتی اگر میان خارها باشد.
هوش مصنوعی: از نظر روشنت که مثل شمعی روشناست و دل را شاد میکند، و از باغ خیال تو و زیباییهای آن بهارها، بهره میبرم.
هوش مصنوعی: در میهمانی تو، عسل از بالهای پروانه میریزد و بلبل از خاک کوی تو آواز هزاران زیبا میخواند.
هوش مصنوعی: تو با روح لطیف و با زیبایی خود، روح و روان مرا زنده کردی و من برای تو که قد و قامتت زیبا و بار وجودت سنگین است، همه عشق و محبت را نثار میکنم.
هوش مصنوعی: این بنده هیچ چیز با ارزشی مانند قند و شکر یا جواهرات گرانبها ندارد که بخواهد به کسی تقدیم کند.
هوش مصنوعی: در تلاش برای پیدا کردن چیزی ارزشمند، نهایتاً به این نتیجه رسیدم که تنها این مقدار کم از خاک را به دست آوردهام. به راستی که دریاها به کلی خشک شده و تبدیل به بیابانها شدهاند.
هوش مصنوعی: مدتی است که دلگیر و دلسرد شدهام از شعر و شاعری. از شاعری شرمسارم و از اشعارش خجالت میکشم.
هوش مصنوعی: ناخن گمان و خیال تو بر جانم همچون مضراب یک ساز مینوازد و مرا به حالتی میآورد که شبیه به تارها فریاد میزنم.
هوش مصنوعی: هر بار که به یاد روزهای دوستی میافتم، اشتیاق و حسرتی در جانم بوجود میآید که شعلهور میشود.
هوش مصنوعی: عشق و اشتياق به ديدار محبوب، چنان دل مرا از جا كنده و بُرده است كه به كلي از اختيار خود خارج شدهام.
هوش مصنوعی: من به آن سرزمین وابستگی عاطفی دارم و به کسی که آرامش را از جانم گرفته است، احترام میگذارم.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم نام او را ببرم، در حالی که مردم عادی او را نمیشناسند و او از دید بدیهایی که در دنیا هست، پنهان است؟
هوش مصنوعی: ارزش وجود او مانند شرابی است که در برابر زاهدان ناشناخته و محجوب است، یا همچون کتابی پروانهای در دست کسانی است که به ظاهر در پی زهد و تقوا هستند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم او را ستایش کنم با صد هزار شعر، باید بگویم که هنوز یکی از هزاران را هم نگفتهام.
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت و ارزش بالای یک گنج اشاره دارد که پر از جواهر است و وجودش مانند یک طلسم میباشد. این گنج، مانند دریایی بیپایان و بیکرانه است و ما در کنار آن قرار داریم. به عبارت دیگر، به ثروتی گرانبها و نایاب اشاره میکند که به نوعی از آن بهرهمند شدهایم.
هوش مصنوعی: ای جانا، اگر کسی دلسوزی و دردی داشته باشد، او را ببین که از همه کسانی که غم را تسکین میدهند، برای تو بهتر است.
هوش مصنوعی: من به او عشق میورزم و اگر این عشق گناه محسوب میشود، پس به جان خودم این عشق و مقام والای آن را میستایم.
هوش مصنوعی: هرگز از کسی جز «وفایی» انتظار وفا نداشته باش، زیرا در همه جا فقط نام وفا وجود دارد و هیچ وفایی واقعی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نثره برد ز نثر بدیعت نثارها
شعری کند ز شعر لطیفت شعارها
گشته خجل زرای تو خورشید روزها
بشکسته تیر کلک ز شرم تو بارها
عاجز بود ز شرح کمالت زبانها
[...]
بسیار عمرها و بسی روزگارها
بگذشت و حکم ها بنگشت از قرارها
روز و شب است و سال و مه و جنبش و سکون
هر یک مسخرند به تکلیف کارها
وضعی نهاده اند ز مبدای کن فکان
[...]
باد سهند بین که : برین مرغزارها
چون میکند ز نرگس و لاله نگارها؟
در باغ رو، که دست بهار از سر درخت
بر فرقت از شکوفه بریزد نثارها
ساقی، میان ببند که هنگام عشرتست
[...]
وقت است جوش باده زند لاله زارها
میگون شود ز لاله لب جویبارها
طوفان لاله از سر دیوار بگذرد
گردد نهفته در گل بی خار، خارها
زرین تر از بساط سلیمان شود زمین
[...]
ای نام دلگشای تو عنوان کارها
خاک در تو، آب رخ اعتبارها
خورشید و مه دو قطره باران فیض تو
مدی ز جنبش قلمت روزگارها
باشد شفق ز بیم تو هر شام بر فلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.