گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۷۲

 

هم آگه و هم ناگه مهمان من آمد او

دل گفت که کی آمد جان گفت مه مه رو

او آمد در خانه ما جمله چو دیوانه

اندر طلب آن مه رفته به میان کو

او نعره زنان گشته از خانه که این جایم

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۶۴

 

بوسیسی افندیمو هم محسن و هم مه رو

نیپو سر کینیکا چونم من و چونی تو

یا نعم صباح ای جان مستند همه رندان

تا شب همگان عریان با یار در آب جو

یا قوم اتیناکم فی الحب فدیناکم

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و چهارم

 

امروز به قونیه، می‌خندد صد مه رو

یعنی که ز لارنده، می‌آید شفتالو

در پیش چنین خنده، جانست و جهان، بنده

صد جان و جهان نو ، در می‌رسد از هر سو

کهنه بگذار و رو در بر کش یار نو

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » دوم

 

ای مطرب طوطی خو ترجیع سوم برگو

تا روح روان گردد چون آب روان در جو

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و چهارم

 

ترجیع کنم ای جان گر زانک بخندی تو

تا از خوشی و مستی بر شیر جهد آهو

مولانا
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۱۸

 

ای در چمن خوبی رویت چو گل خودرو

چین شکن زلفت چون نافهٔ چین خوش بو

ماه است رخت یا روز؟ مشک است خطت یا شب؟

سیم است برت یا عاج؟ سنگ است دلت یا رو؟

لعلت به در دندان بشکست لب پسته

[...]

حافظ
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

در عشق تو ای مهرو! عاشق چو منی کوکو؟

تا بر سر ویرانها چون کوف زند «کو کو»

سوزد به غمت، سازد، در راه تو جان بازد

وانگه نظر اندازد بر روی تو از شش سو

ای غیرت ماه و خور، بردار نقاب از رخ

[...]

نسیمی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۴

 

بسته کمر کینم، از قبضه کمان او

در کشتن من تیغش، افتاده به یک پهلو

چون سرو سوی مسجد آمد به نماز، اما

می خورده و چون غنچه آید ز دهانش بو

بیماری چشمش را تعویذ چو بنویسند

[...]

سلیم تهرانی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ماده تاریخ » شمارهٔ ۶۱ - تاریخ میر دیوانی زینل خان

 

شاهنشه دین پرور، دارای سلیمان فر

آنکو بودش بر در، پیوسته شهان را رو

گردیده ز بس کوته، دست ستم از بیمش

بر خویش صبا لرزد، از گل چو ستاند بو

جودش ز جهان از بس، آیین طلب افگند

[...]

واعظ قزوینی
 

خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۵۲

 

ای از گل رخسارت خون خورده گل مینو

با قد تو تا یک مو فرقی نبود یک مو

این شمع شب تار است یا پرتو رخسار است؟

این نافه تاتار است یا رایحه گیسو

برجیس مبدل شد با مهر جهان‌آرا

[...]

خالد نقشبندی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۹

 

ای صید نگاه تو در چین و ختن آهو

وای غالیه بو مویت چون نافهٔ تو بر تو

خورشید نهد هر روز بر خاک درتو رو

مشک ختنی گیرد از چین دو زلفت بو

با چشمه خور ای ماه یک روز مقابل شو

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - حشرات الارض بهارستان

 

این آب نخواهد بود پیوسته روان در جو

این سرو نخواهد ماند همواره جوان در کو

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode