گنجور

 
۱
۲
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۴

 

عقلی که ز لطف دیدهٔ جان پنداشت

بر دل صفت ترا به خوبی بنگاشت

جانی که همی با تو توان عمر گذاشت

عمری که دل از مهر تو بر نتوان داشت

۲ بیت
سنایی
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۶

 

گر بنده دو روز خدمتت را بگذاشت

نه نقش عیادت تو بر آب نگاشت

تقصیر از آن کرد که چشمی که بدان

بیماری چون تویی توان دید نداشت

۲ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۷

 

اندوه تو چون دلم به شادی نگذاشت

آخر ز وفاش باز نتوانی داشت

هرچند ز تو به جز جفا حاصل نیست

من تخم وفاداری تو خواهم کاشت

۲ بیت
انوری
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره‏ » بخش ۷۲ - ۲۲ - النوبة الثالثة

 

آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت

رنگ من و تو کجا خرد ای ناداشت‌

۱ بیت
میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۳- سورة الاحزاب- مدنیه » ۴ - قال الحمیدى: یعنى الصّعر، النوبة الثالثة

 

آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت

رنگ من و تو کجا خرد ای ناداشت‌

۱ بیت
میبدی
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶۱- سورة الصف- مدنیة » النوبة الثالثة

 

آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت

رنگ من و تو کجا خرد، ای ناداشت؟!

۱ بیت
میبدی
 

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۷

 

عشق آمد و عقل رفت و منزل بگذاشت

غم رخت فرو نهاد و دل، دل برداشت

وصلی که در اندیشه نیارم پنداشت

نقشی است که آسمان هنوزش ننگاشت

۲ بیت
خاقانی
 

ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۲۲

 

ایزد عَلَم فتح برای تو فراشت

دولت همه صورت مراد تو نگاشت

با دولت،خشم وجنگ در نتوان بست

با ایزد،تیغ و نیزه بر نتوان داشت

۲ بیت
ظهیر فاریابی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶

 

در نامه‌ی تو‌، قلم چو گردن بفراشت

گفتم بنویسمت، سرشکم نگذاشت

حال دل مشتاق نه آن صورت داشت

کان را به‌سر قلم‌، توانست نگاشت

۲ بیت
اثیر اخسیکتی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ پانزدهم

 

آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت

رنگ من و تو کجا خرد؟ ای ناداشت

۱ بیت
عراقی
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۱

 

لطف تو جهانی و قرانی افراشت

وین تعبیه‌های خود به چیزی ننگاشت

یک قطره از آن آب در این بحر چکید

یگدانه ز انبار در این صحرا کاشت

۲ بیت
مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۹

 

در نامه تو قلم چو گردن بفراشت

گفتم بنویسم و سرشکم نگذاشت

حال دل مشتاق نه آن صورت داشت

کآنرا به سر کلک توانست نگاشت

۲ بیت
مجد همگر
 

ابن یمین » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۸۶

 

آنمه سوی ما چون نظر سعد نداشت

با ما ز تحملات چیزی نگذاشت

خوشوقت دلم که گفتم انگار نبود

بر لوح ضمیر نقش انگاشت نگاشت

۲ بیت
ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۹۱

 

دود دل ما باد نباید پنداشت

واب رخ ما خاک نباید انگاشت

سهلست دل سوخته ئی بر بودن

لیکن جور بودند نگه باید داشت

۲ بیت
خواجوی کرمانی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ نخستین (در ذکر احوال مشایخ صوفیه) » بخش ۲۰

 

دارم دلکی که با هر اندیشه که داشت

جز یاد تو بر صفحه خاطر ننگاشت

یاد تو چنان فرو گرفتش که در او

گنجایی هیچ چیز دیگر نگذاشت

۲ بیت
جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

ایزد که برحمت نظری سوی تو داشت

بر خاتم تو قباله ملک نگاشت

غافل نشوی که ملک محبوب تو است

محبوب بدست دگران کس نگذاشت

۲ بیت
اهلی شیرازی
 

ابوالحسن فراهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

آن شوخ که عشق سهل کاری پنداشت

عاشق شد و غم بر من و بر خویش گماشت

پروای دل کسی اگر کی دارد

آن کو دل خود نگاه نتواند داشت

۲ بیت
ابوالحسن فراهانی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

دانی که چرا قضا چو نقش تو نگاشت

سرو چمنت را به بلندی نفراشت؟

هر فتنه که داشت، صرف چشمانت کرد

زین بیش، قضا فتنه و آشوب نداشت

۲ بیت
قدسی مشهدی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » سرداریه » رباعیات » شمارهٔ ۱۵

 

تا دیده همی نگه به دست تو گماشت

دیباچه به خون دل ز دست تو نگاشت

خوشدل خورو خون ریز، مریزاد آن چشم

وان دست که این حنا به دست تو گذاشت

۲ بیت
یغمای جندقی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۶ - نظامی گنجوی قُدِّسَ سِرُّه

 

چون نیست امیدِ عمر از شام به چاشت

باری همه تخم نیکویی باید کاشت

چون عالم را به کس نخواهند گذاشت

باری دل دوستان نگه باید داشت

۲ بیت
رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۲
 
تعداد کل نتایج: ۲۱