گنجور

 
 
 
ربات تلگرامی عود
خواجه عبدالله انصاری

آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت

رنگ من و تو کجا خرد ای ناداشت

سنایی

عقلی که ز لطف دیدهٔ جان پنداشت

بر دل صفت ترا به خوبی بنگاشت

جانی که همی با تو توان عمر گذاشت

عمری که دل از مهر تو بر نتوان داشت

انوری

گر بنده دو روز خدمتت را بگذاشت

نه نقش عیادت تو بر آب نگاشت

تقصیر از آن کرد که چشمی که بدان

بیماری چون تویی توان دید نداشت

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
خاقانی

عشق آمد و عقل رفت و منزل بگذاشت

غم رخت فرو نهاد و دل، دل برداشت

وصلی که در اندیشه نیارم پنداشت

نقشی است که آسمان هنوزش ننگاشت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه