محب سایۀ محبوبست، هر جا که رود در پی او رود. مصراع:
سایه از نور کی جدا باشد؟
و چون در پی او رود کژ نرود، بحکم: ان ربی علی صراط مستقیم ناصیۀ او بر دست اوست جز بر راست نتواند رفت.
شعر
فلا عبث والخلق لمیخلقوا سدی
و ان لم تکن افعالهم بالسدیدة
علیسمةالاسماء تجریامورهم
و حکمة وصف الذات للحکم اجرت
از جنید پرسیدند که: ما التوحید؟ گفت: از مطربی شنیدم که میگفت:
شعر
و غنیلیمنیقلبیو غنیت کما غنی
و کنا حیث ماکانوا، و کانوا حیثما کنا
حلاج را گفتند: تو بر چه مذهبی؟ گفت بر مذهب خدای،یعنی تخلقوا باخلاق الله.
بیت
نمیرفتم بلا شد بوی زلفش
خراب اندر پی آن بویر فتم
رباعی
آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت
رنگ من و تو کجا خرد؟ ای ناداشت
این رنگ همه هوس بود یا پنداشت
او بیرنگ است، رنگ او باید داشت
و اگر از ناهمواری زمین در سایه کژی بینی، آن کژی عین استقامت او دان، چه راستی ابرو در کژی است، مصراع: از کژی راستی کمان آید.
و الحقیقة کالکرة، هرجا انگشت نهی حاق وسط او باشد، راه کجا افتادم؟ بدانکه آفتاب محبت از مشرق غیب بتافت، محبوب سراپردۀ سایۀ خود بر صحن ظهور کشید، آنگاه محب را گفت: آخر نظری بسایۀ من نکنی؟ الم تر الی ربک کیف مد الظل؟ تا در امتداد سایه او مرا بینی؟ مصراع: از خانه به کدخدای ماند همه چیز. قل کل یعمل علی شاکلته. اعتبار نکنی که اگر حرکت شخص نباشد سایه متحرک نشود. و لو شاء لجعله ساکنا. و اگر خود آفتاب احدیت ما از مطلع عزت بتابد، از سایه خود اثر نماند، چه هر سایه که همسایۀ آفتاب شود، آفتابش بحکم: ثم قبضناه الینا قبضاً یسیراً؛ دربرگیرد.
روی صحرا چو همه پرتو روی تو گرفت
نتواند نفسی سایه بر آن صحرا شد
عجب کاری؟ هر کجا آفتاب بتابد سایه نماند، و سایه را بی آفتاب خود وجود نیست، هر چیزی را ذاتی است، ذات سایه شخص است، حرکت سایه بحرکت شخص تواند بود که پرتو است.
تا جنبش دست هست مادام
سایه متحرک است ناکام
چون سایه ز دست تافت مایه
پس نیست خود اندر اصل سایه
چیزی که وجود او بخود نیست
هستیش نهادن از خرد نیست
هستی که بحق قوام دارد
او نیست، ولیک نام دارد
شیخ الاسلام عبدالله انصاری گفت: هرگه مخلوقی بنا مخلوقی قایم گردد، آن مخلوق در آن نامخلوق متلاشی شود، چون حقیقت صافی گردد، منی عاریت بود، منی چیست؟ گفت من و تو؛ اگر توئی بحقیقت، پس حق کو؟ و اگر حق است، حق یکی است نه دو.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: محب مانند سایهای است که هر جا محبوب برود، در پی او میرود. سایه از نور جدا نمیشود و در مسیر حق قرار دارد. شاعر میگوید که خلقت بدون هدف نیست و انسانها باید اعمال خود را به درستی انجام دهند. جنید به سؤالی درباره توحید اشاره میکند و میگوید که باید با اخلاق خداوند متخلق شد. حلاج نیز میگوید که مذهب او مذهب خداست.
شعرهایی که ذکر شده نشاندهندهی عشق و پیوند عمیق میان محب و محبوب است. حقیقت وجود، سایهوار است و هرکجا آفتاب عشق بتابد، سایهای ایجاد میشود که بدون آن آفتاب، وجود ندارد. هر چیزی ذات خاص خود را دارد و سایه صرفاً وجودی وابسته به چیز دیگری است. بنابراین، اگر حرکت شخصی نباشد، سایه هم حرکت نخواهد داشت. در نهایت، حقیقت انسان و خداوند یکی است و وجود واقعی در نمیتوان در چندگانگی جستجو کرد.
هوش مصنوعی: محب همیشه در کنار محبوب خود است و هر کجا که محبوب برود، او نیز به دنبالش میرود.
هوش مصنوعی: سایه چه زمانی از نور جدا میشود؟
هوش مصنوعی: اگر او به راه راست برود، نیازی به انحراف نیست، زیرا دست او بر ریسمان هدایت خداوند است و جز به طور مستقیم نمیتواند پیش برود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کارها و افعال انسانها بیهدف و بیفایده نیستند. هر آنچه که انسانها انجام میدهند، هدف و معنایی دارد و نمیتوان گفت که خلق و وجود آنها بیفایده است. به عبارت دیگر، همه چیز در این دنیا به یک هدف خاص طراحی شده و هر عملی از سوی انسانها معنا و مقصود خاصی را دنبال میکند.
هوش مصنوعی: نامها و صفات الهی بر امور حاکماند و حکمت وصف ذات، بر گرایشات و قضا وتقدیر تأثیرگذار است.
هوش مصنوعی: از جنید پرسیدند که توحید چیست؟ او پاسخ داد: از یک مطرب شنیدم که میگفت:
هوش مصنوعی: این بیت به بیان حالتی اشاره دارد که غنای روح و دل را توصیف میکند؛ به گونهای که در هر جایی که باشند، غنای معنوی و زیبایی کلامشان با آنها همراه است. به عبارت دیگر، هر جا که حضور داشته باشند، روحشان پر از غنا و ثروت معنوی است.
هوش مصنوعی: حلاج را پرسیدند که به کدام مذهب اعتقاد داری؟ او پاسخ داد: به مذهب خدا، به این معنا که باید خود را با ویژگیهای خداوند تزئین کرد.
هوش مصنوعی: اگر نمیرفتم، بلا و مشکل پیش نمیآمد، اما اکنون با بوی زلف او از حالت خود خارج شدهام و در جستجوی آن عطر و خوشبوایی هستم.
هوش مصنوعی: آن شخصی که هزاران عالم را با رنگها به تصویر کشید، حالا عقل و فهم او کجاست؟ ای کسی که نمیفهمی.
هوش مصنوعی: این رنگ فقط خیال و خواستهای بود یا او فکر میکرد که بیرنگ است. اما برای داشتن او، لازم است که رنگ و حالتی داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر در ناهمواریهای زمین به خاطر کجی دیدهاید، بدانید که آن کجی نشاندهنده استقامت اوست؛ چرا که در کجی، حقیقت وجود دارد. از کجی، راستایی مانند کمان به وجود میآید.
هوش مصنوعی: واقعیت مانند دایرهای است که هر زمان انگشت اشاره بر وسط آن باشد، به کجا میرسم؟ بدان که نور محبت از مشرقی پنهان تابیده و محبوب سایهاش را به عرصه وجود آورده است. سپس به عاشق میگوید: آیا یک نگاهی به سایه من نمیاندازی؟ آیا به پروردگارت نگاه نکردی که چگونه سایه را گسترش میدهد؟ تا در امتداد سایهاش من را ببینی. هر موجودی بر اساس ذات و بافت خود عمل میکند. اگر حرکتی از شخص وجود نداشته باشد، سایهاش نیز حرکت نخواهد کرد. اگر میخواست میتوانست آن را ثابت نگه دارد. و اگر خورشید وحدت ما از بلندای عزت بتابد، هیچ اثری از سایه باقی نخواهد ماند، زیرا هر سایهای که همسایه نور آفتاب شود، تحت فرمان آنست که میفرماید: «سپس ما آن را به آرامی به سوی خود جمع کردیم».
هوش مصنوعی: وقتی که در صحرا همه جا به روشنایی چهرهات میافتد، دیگر هیچ کس نمیتواند در آن صحرا سایهای داشته باشد.
هوش مصنوعی: واقعاً جالب است! هر جا که نور آفتاب بتابد، دیگر سایهای وجود نخواهد داشت و سایه بدون آفتاب هم وجود ندارد. هر چیزی ذات خاص خود را دارد و ذات سایه به وجود شخص مربوط میشود. حرکت سایه نیز وابسته به حرکت شخص است، زیرا سایه نتیجه تابش نور بر شخص است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دست حرکت میکند، سایه نیز در حال حرکت است و این نشان میدهد که هر دوی آنها به هم وابستهاند. در واقع، در زندگی همیشه که ما در تلاش و کوشش هستیم، نماد یا نشانهای از آن تلاش نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که سایه از دست رفته و دور میشود، دیگر از خود چیزی ندارد؛ زیرا در واقعیت، سایه وجود مستقل و اصلی ندارد.
هوش مصنوعی: چیزی که خود به خود وجود ندارد و هستیاش به خرد آدمی وابسته است، نباید برای آن ارزشی قائل شد.
هوش مصنوعی: وجودی که اساس و پایه حق را دارد، در واقع وجودی ندارد، اما برای آن نامی وجود دارد.
هوش مصنوعی: شیخ الاسلام عبدالله انصاری بیان میکند که هر موجودی که بر پایه موجود دیگری قرار گیرد، همان موجود در آن موجود دیگر نابود میشود. وقتی حقیقت به وضوح میرسد، آنچه که وجود دارد، عاری از ذات حقیقی است. ما باید از خود بپرسیم که "من" چیست؟ اگر ما حقیقت وجود داشته باشیم، پس حقیقت کجاست؟ و اگر حقیقت وجود دارد، پس آن تنها یک حقیقت است و نه دو حقیقت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.