گنجور

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲ - این نامه را از قول آقاخان محلاتی به برادرش میرزا ابوالحسن خان نوشته است (مثنوی خلاصه الافتضاح منظوم همین نوشته است)

 

آزرده ترم گرچه کم آزارترم

بی یار ترم گرچه وفادار ترم

با هر که مرا مهر و وفا بیشتر است

سبحان الله به چشم او خوارترم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۹ - به یکی از یاران نگاشته

 

سرتا سر دشت خاوران سنگی نیست

کز خون دل و دیده بران رنگی نیست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۲۷ - به یکی از محبوبان که علی اکبر نام داشته نگارش رفته

 

رنجی که به پای مهر سای تو فتاد

نز کاوش بخت مهرزای تو فتاد

این دود دل من است کز چالش زلف

از سینه برآمد و بپای تو فتاد

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۴۳ - به یکی از دوستان نگاشته

 

کی رای به روم، رو به ری خواهی کرد

با ساده و باده ساز می خواهی کرد

با راد خداوند و خدائی که تراست

اکنون نکنی گناه کی خواهی کرد

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۵۲ - به احمد صفائی فرزند خود نوشته

 

این مرتبه را دنگی و شوری باید

من گویم و خود تو نشنوی شوردنگی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۶۵ - به میرزا احمد صفائی نگاشته

 

امرود و بهی کام فره نفزاید

وز قیسی و انگور گره نگشاید

آنرا که ز کوکنار روید زر و سیم

زی پیشه کیمیاگری نگراید

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۹۶ - به یکی نگاشته است

 

گردن منه ار خصم بود رستم زال

منت مکش ار دوست بود حاتم طی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۳ - به دوستی نگاشته

 

زیبد دل اگر زبون زاری است مرا

در دیده سرشک سوگواری است مرا

جاوید زیم ز رستگاری نومید

گر در تو امید رستگاری است مرا

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۱۷ - به یکی از بزرگان نگاشته

 

با این همه سوز سازگاری چکنم

چون دست نماند پایداری چکنم

گردون چو مرا به خویشتن بازگذاشت

گر زانکه تو نیز واگذاری چکنم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵۶ - به دوستی نوشته شد

 

خاک سیه ار ز سیم و زر وام کند

ارزم بدرستی آسمان رام کند

بهرام بنام ساده در بزم آرد

خورشید به جای باده در جام کند

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۸۸ - به دو تن از دوستان نوشته

 

از روزن پشت چنبر درها شد

وز خارش هره شله نرها شد

با آنکه بکاستی کم از کرم شکم

ماری دو فزون نخورده اژدرها شد

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۷ - به میرزا احمد صفائی نوشته

 

آشانه باز است به بومان ندهم

صد چیست به صد هزار تومان ندهم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۱۹ - به میرزا مهدی طهرانی وزیر اسدالله میرزا نگاشته

 

در دهر چو من یکی و آنهم کافر

پس در همه دهر یک مسلمان نبود

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۲۶ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگاشته

 

آنرا که سر زلف تو زنجیر بود

در خانه به زنجیر نگه نتوان داشت

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۲۷ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگاشته

 

رنگ از گل و بو زمشک و نور از خورشید

رسمی است قدیم و عادتی معهود است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۴ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته

 

از کرمت دور نیست گر بپذیری

عذر گناهی که عذر خواه ندارد

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۵ - از قول مادر جلال الدین میرزا به فخرالدوله نگاشته

 

می کشم عشق و می ندانستم چیست

می کشم بار و می ندانستم کیست

گر عشق آنست چون توان با او بود

ور یار این است کی توان بی او زیست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۸ - به نواب سیف الله میرزا نگاشته

 

پاداش بزرگی اقتضای خردی

عفو از تو پسند آمد و تقصیر از ما

یغمای جندقی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode