گنجور

 
یغمای جندقی

قربان روان زود آشتی دیر جنگت گردم، باز سه طغرانامه را تاخیر افتاد و تقصیری بر تقصیر افزود، فرد:

پاداش بزرگی اقتضای خردی

عفو از تو پسند آمد و تقصیر از ما

اگر چه از پراکندگی و پیری حالتی نماند که تعلیق رسالتی توانم یا تلفیق مقالتی، ولی به خطی خام و ربطی خنک، تر و خشکی درهم بستم. امیدوارم نواقص مختصر خدمت را به کمالات ارادتم بخشند. درست و مکرر بخوان و از در درایت کاربند امعان نظر باش. اگر خامه خطائی کرده و نامه نقش ناسزائی پذیرفته قلم درکش و بدل را به کلک بداعت بر بالا باطل نگار. از سر خواهم نوشت و گوش و گردن منحولات خود را از مبتکرات دقت والا زیور خواهم بست، فرد:

پی خدمت تو خواهم تن و جان خویشتن را

چو نباشد این سعادت نه من و نه زندگانی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode