کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲
ای روی تو آرزوی دلها
شادیّ غمت به روی دلها
ای حلقۀ زلف تو همیشه
آشفته ز گفتوگوی دلها
بشکسته به جویبار عشقت
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۴
گل رَخت به باغ در فکندست
وز چهره نقاب بر فکندست
بر راه صبا ز شکل غنچه
صد صرّۀ پر ز زر فکندست
اسباب نشاط و عیش عالم
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۲۳
بیمار فراق تو بحالیست
در دور تو عافیت محالیست
در عهد تو کس نشان ندادست
کآسود کیست پا وصالیست
بر چهرۀ روزهای گیتی
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
در راه غمت کنم هزینه
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶
ترک سر خویشتن بگویم
نام تو در در انجمن بگویم
تا چند چو غنچه زی لب در؟
چون گل بهمه دهن بگویم
خورشید قفا خورد ز رویت
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹
ای باد صبا خبر چه داری؟
از زلف بتم اثر چه داری؟
از غمزۀ او دلم جدانیست
زان بیماران خبر چه داری؟
گر مردم چشم من نیی تو
[...]
کمالالدین اسماعیل » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶
خه، شاد و کش آمدی کجایی؟
شرمت بادا ز بی وفایی
کو آن عهد و استواری ؟
کو آن همه مهر و آشنایی؟
خود هیچ ز حال ما نپرسی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - و قال ایضاً
اسبی دارم که هرگز ایزد
قانع ترازو نیافریند
تا روز ز عشق جو همه شب
از خرمن ماه خوشه چیند
با حشر فکند دیدن جو
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۱۹ - و قال ایضاً
چارند گواه خواجه اسحق
هر چار بر خرد مصدّق
کانکس که بود برنگ خواجه
مجبول بود ز شّر مطلق
آواز گران و روی فربه
[...]
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۶ - وله ایضاً
تنها هرگز نخورد خواجه
در مدّت عمر خویش نانی
نه آنکه برد به خانه مهمان
لیک او باشد طفیل خوانی
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۸۷ - وله ایضاً
نانیست درین جهان و آبی
از دیدۀ آدمی نهانی
نه گرسنه دیده روی این سیر
نه تشنه از آن دهد نشانی
اسمیست بمانده بی مسمّا
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - ایضا له
مخدوم بزرگ، صدر منعم
ای پایۀ تو ورای القاب
مظلومم و هیچ یاورم نیست
کار من دلشکسته دریاب
من کد یه کنم به شعر و بخشش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۳۰ - وله ایضا
در دام رهی فتاد امروز
صیدی که ز دامها بجستست
و اقبال آنست کز شبانه
چون نرگس خویش نیم مستست
وین لحظه گشادن قبایش
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۷ - وله ایضا
هر جا سبکی حرام خواریست
باشه چو پیاله باده نوشست
می گیرد عقد زر برانگشت
هر کو چو شمامه زرد گوشست
در بند، شکم تهیست آن کس
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۶۳ - وله ایضا فی استدعا التّبن
اسبم دی گفت می روم من
کاریت به جانب عدم نیست
گفتم که دمی بپای و گفتا
در آخور تو برون ز دم نیست
میمیرم از آرزوی کاهی
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۴ - ایضا له
ای لطف تو در تن هنرجان
وی لفظ تو بر سر فلک تاج
از بهر قبول خویش کرده
جان لطف تو در ضمیر ادراج
روشن ز حدیث تو خرد را
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۹ - وله ایضا
عشّاق که قدر دل شناسند
دل از غم یار بر نگیرند
وان رهروان که راه دانند
پای از سر خار برنگیرند
وان دلداران که جانسپارند
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸۱ - ایضا؛ له
زان پس که هزار غصّه خورم
در بندگیت سه سال آزاد
گفتم شودم جرایت افزون
چون هر کس را زیادتی داد
افزون نشد این و آنچه خود بود
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۰۱ - ایضا له
ای آنکه همای همّت تو
جز بر فلک آشیان ندارد
یک نکته ز راز خویش گردون
از خاطر تو نهان ندارد
بی رای تو مملکت چه باشد؟
[...]
کمالالدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۲ - ایضا له
دانی که طمع چه گفت با من؟
بشنو که ز لطف و ظرف باشد
با خواجه اگر تو برف اوّل
بر کار کنی شگرف باشد
تا تتماجی کنیم ترتیب
[...]