نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۱ - آغاز داستان
هر کودکی از امید و از بیم
مشغول شده به درس و تعلیم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۸ - راه نمودن فرزند قرهالعین عینالدین خضر را، که از ظلمات دنیا سوی روشنایی گراید، رواه الله من عین الحیوة عمره، کالخضر، بصحه الذات
کهآموخته شد چو خرد، با سیم
کالای بزرگ را بود بیم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۴ - توجه نمودن سید عامریان، سوی داروخانه دارالشفاء محنت و اندوه، تا طلب شربت وصال خسته کند، و تلخ کام بازگشتن
کم، خازن آن خزینهٔ سیم،
از آهن تیز ، میکند بیم
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۲ - غنودن نرگس لیلی از بیماری، و مجنون بیخواب را در خواب دیدن، و به نفس تند خویش از جای جستن، و بیرون پریدن، و کمر کوه گرفتن، و مجنون را بر تیغ کوه خراشیده و خسته دریافتن، و دست سلوت بر خستگی او سودن، و مرهم راحت رسانیدن
از ساعد و زلف کرد تسلیم
زنجیر ز مشک و طوقش از سیم
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » مثنویات » شمارهٔ ۵
نی مال و نه زر نه گنج و نه سیم
آسوده ز خوف و ایمن از بیم
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸
ما جام جهان نمای ذاتیم
ما مظهر جمله صفاتیم
ما نسخه نامه اللهیم
ما گنج طلسم کائناتیم
هم صورت واجب الوجودیم
[...]
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲ - دست فکرت در سلسله ممکنات زدن و به ذروه توحید واجب برآمدن
ما را که به تختگاه تعلیم
بنهاده به فرق تاج تکریم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۲ - واقف شدن قبیله لیلی از عشق مجنون با وی و منع کردن وی از ملاقات با لیلی
فارغ ز امید و ایمن از بیم
بنهاده سری به خط تسلیم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۷ - ابا نمودن پدر لیلی از پیوند دادن وی با مجنون
ناصح که نهد اساس تعلیم
از صورت حال ما کند بیم
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۱ - ملاقات کردن مجنون با شبان لیلی و خبر یافتن که مردان قبیله لیلی به غارت بیرون رفته اند و پیش لیلی رفتن وی
زد شعله درون لیلی از بیم
کان قوم ز عقل و دین به یک نیم
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۲۶ - صفت منجّم
خونم شده قطره قطره از بیم
در رگ چو رقوم سطر تقویم
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۴۲ - صفت صرافان
از شب روزم نموده صد نیم
زان گونه که بر محک خط از سیم
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۸ - اندرز به شاه صفوی
ای روشنی چهار اقلیم
از توست فروغ تخت و دیهیم
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱
ناخورده شراب ناب مستیم
نادیده خدا خداپرستیم
خورشید با ما سجود دارد
هر چند که ما ز خاک پستیم
در کفر سواد اعظم عشق
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲
ما مهر سپهر لامکانیم
بیرون ز جهان جسم و جانیم
مفتاح رموز کنت کنزیم
مجموعه سرکن فکانیم
از هر نظری بصیر و بینا
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۷۹ - در مدح شاه اولیا علیه صلوات الله فرماید
ما پاک دلان بی ریاییم
مرآت جمال کبریاییم
در طور تقرّب و تجرّد
مدهوش تجلّی خداییم
از خویش تهی، زدوست سرشار
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۶ - ترکیب بند
ای صاحب تخت و بخت و دیهیم
سلطان سریر هفت اقلیم
ای جلوه ای از رخ تو جنت
وی رشحه ای از لب تو تسنیم
آداب حقوق و بندگی را
[...]