نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۵ - زاری کردن مجنون در عشق لیلی
هر بیت که آمد از زبانش
بر یاد گرفت این و آنش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۶ - بردن پدر مجنون را به خانهٔ کعبه
از خوردن زخم سفته جانش
پیدا شده مغز استخوانش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۵ - رهانیدن مجنون آهوان را
گفتا نکنم هلاک جانش
اما ندهم به رایگانش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - آگاهی مجنون از شوهر کردن لیلی
دادند به شوهری جوانش
کردند عروس در زمانش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۳ - انس مجنون با وحوش و سباع
از پرّ عقاب سایبانش
در سایهٔ کرکس استخوانش
نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۴۶ - ختم کتاب به نام شروانشاه
دشمن که به عذر شد زبانش
ایمن مشو و ز در برانش
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲
درکش سر زلف دلستانش
بشکن در درج درفشانش
جان را به لب آر و بوسهای خواه
تا جانت فرو شود به جانش
جانت چو به جان او فروشد
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۳
هر مرد که نیست امتحانش
خوابی و خوری است در جهانش
میخفتد و میخورد شب و روز
تا مغز بود در استخوانش
فربه کند از غرور پهلو
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - مدح نظامی گنجوی و یکی از دانشمندان زمان
ای جره ی صید جای دانش
پرواز گهت و رای دانش
پرورده برای ملک نطقت
در سایه پر همای دانش
چون چتر سخن جهان گشاید
[...]
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۳ - تنقیه کردن مادر، دماغ مجنون را، به داروی تلخ نصیحت، و از در لفظه، و شیرینی زبان، مفرح سودای او ساختن
میراند مگس ز روی خوانش
میداد نواله در دهانش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۱۹ - جواب نبشتن مجنون مرفوع القلم، از سیاهی آب ناک دیده، جراحت نامه لیلی را، و ریشهای سربسته از نوک قلم خاریدن، و خون سوخته بر ورق چکانیدن، و دهانه جراحت را به کاغذ لیلی بستن
از پوزش و عذر بیکرانش
تسکین تمام یافت جانش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۲ - غنودن نرگس لیلی از بیماری، و مجنون بیخواب را در خواب دیدن، و به نفس تند خویش از جای جستن، و بیرون پریدن، و کمر کوه گرفتن، و مجنون را بر تیغ کوه خراشیده و خسته دریافتن، و دست سلوت بر خستگی او سودن، و مرهم راحت رسانیدن
او خفته و سر به خاکدانش
شیران شکار، پاسبانش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » مجنون و لیلی » بخش ۲۳ - بازگشتن کبک خرامان از کوه، و شتر پرنده را بر جناح رفتن، رشته دراز دادن، و کبوتر دیوانه را پر کم گذاشتن
حیرت زده مهر بر دهانش
تب لرزه گرفته استخوانش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۸ - آغاز سلسله جنبانی داستان عشق لیلی و مجنون که آن سر دفتر پردگیان حجله جمال و عفت بود و این سر حلقه زنجیریان عشق و محبت
شیرین گردد ازان دهانش
یا تلخ شود مذاق جانش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - در صحرا و دشت گردیدن مجنون و خطاب کردن وی با گردباد
هرگز گذرم به دل نهانش
جنبد به حدیث من زبانش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۲۹ - در صحرا و دشت گردیدن مجنون و خطاب کردن وی با گردباد
شب کیست طفیلی سگانش
سوده سر خود بر آستانش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۱ - ملاقات کردن مجنون با شبان لیلی و خبر یافتن که مردان قبیله لیلی به غارت بیرون رفته اند و پیش لیلی رفتن وی
هست این رمه مایه بخش خوانش
آبادان ساز خان ومانش
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۲ - رسانیدن قاصد نامه لیلی را به مجنون و خواندن وی آن نامه را
از هر چه نهد فلک به خوانش
این نام بود غذای جانش