گنجور

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۱ - تعریف شهر اصفهان

 

گر واله ی لاله ی بهاری

مشغول شدی به گل شماری

وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۴۲ - صفت صرافان

 

شد تیره ازین سیاه کاری

چون دست به وقت زر شماری

وحیدالزمان قزوینی
 

حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۱ - مثنوی تذکرهٔ العاشقین

 

عشق است و هزار سوگواری

یک جان و هزار بی قراری

حزین لاهیجی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳

 

چون خود بگهر بزرگواری

آن به که گهر بچشم ناری

آذر بیگدلی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بمناسبت تاجگذاری ۱۳۳۲

 

در جوی تو آب عدل جاری

وین هفت سفینه ات جواری

ادیب الممالک
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲۹ - آرزویِ خرِّ دُم بریده

 

یک رَه نه ز روی اختیاری

بُگذشت میان کشت زاری

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » کهنه شش هزار ساله

 

بایست نخست کردش احیا

ز اصلاح مزاجی و اداری

و آنگاه به پای داشت او را

با تقویت درستکاری

وز برق تجددش سراپا

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » ای سعادت

 

شد خطه مغرب از تو پر نور

ای چشمهٔ نور کردگاری

تا چند در این شبان دیجور

ما مشرقیان کشیم خواری

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » ای سعادت

 

گر خاصهٔ غرب نیستی‌، هست

روشن ز چه غرب و شرق تاری

مشرق به مغاک تیره پا بست

مغرب زده بر فلک عماری

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۶ - هدیۀ دوست

 

ای باد صبا ز روی یاری

وز راه وفا و دوستداری

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۲ - نصیحت

 

خود میدروی هر آنچه کاری

جز کشتهٔ خویش بر نداری

صغیر اصفهانی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۳ - یاد یاران

 

شداد نماند در شماری

با کار قضا نکرد کاری

نمرود و بلند برج بابل

شد خاک و برفت با غباری

مانا که ترا دلی پریشان

[...]

پروین اعتصامی
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳