ایرج میرزا » قصیدهها » شمارهٔ ۲۱ - مزاح با ابوالحسن خان
ای بر کچلان دهر سرهنگ
حق حفظ کند سرِ تو از سنگ
ای آکچل، ای ابوالحسنخان
ای تو وزغ و حسین خرچنگ
من چون تو کچل ندیدهام هیچ
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۴ - نصیحت به فرزند
از مالِ جهان ز کهنه و نو
دارم پسری به نام خسرو
هر چند که سالِ او چهار است
پیداست که طفلِ هوشیار است
در دیده من چنین نماید
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲۳ - در هجوِ اعتمادالتجارِ اصفهانی
ای بی خرد اعتمادِ تُجّار
دست از حرکات زشت بردار
تو تاجری ای عَنَم به ریشت
بی خود مبر اعتماد خویشت
ای صارم دولت شهنشاه
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۲۹ - آرزویِ خرِّ دُم بریده
بوده است خری که دُم نبودَش
روزی غم بی دُمی فُزودَش
در دُم طلبی قدم همی زد
دُم می طلبید و دَم نمی زد
یک رَه نه ز روی اختیاری
[...]
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۳۱ - گفتگو با جوانِ فرنگی مَآب
گفتم به جوانکی مُفَرَّنگ
کای در خم و چم بسان خرچنگ
برگو زِ سِبیل خود چه دیدی
کاین سان دم گوش او بریدی
گفتا که سبیل بنده روزی
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱۰ - مادر
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا بپا برد
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱۶ - دزد نگرفته
هر کس ز خزانه بُرد چیزی
گفتند مَبَر که این گُناه است
تعقیب نُموده و گرفتند
دزدِ نگرفته پادشاه است
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۱۷ - افکار خنده آور
ای هم سفر عزیز من مَجد
افکارِ تو خنده آورنده است
خواهی تو اگر نویسی این جُنگ
بنویس، چه جایِ شعر بنده است
این پند که می دهم فراگیر
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۳۰ - جنده بازی
هر کس که نمود جنده بازی
دائم به ذکر علیل باشد
سوزاک نمایدش بلاشک
گر دختر جبرئیل باشد
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۳۶ - تصویر زن
بر سردر کاروان سرایی
تصویر زنی به گچ کشیدند
ارباب عمایم این خبر را
از مخبر صادقی شنیدند
گفتند که وا شریعتا، خلق
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۶۳ - انتقاد از قمه زنی
بشنو که لطیفۀ قشنگی است
این است حقیقت اصلِ معنیش
در دستۀ شاحسین بنگر
کان تُرک کفن فکنده در پیش
خواهد که کُشد سِنان و خُولی
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۶۶ - سازش روس و انگلیس
گویند که انگلیس با روس
عهدی کردست تازه امسال
کاندر پُلتِیک هم در ایران
زین پس نکنند هیچ اهمال
افسوس که کافیانِ این مُلک
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۶۹ - ای خایه
ای خایه به دست تو اسیرم
بنمودهای از جماع سیرم
دستم نشود به تخم کَس بند
تا باد تو کرده دست گیرم
چندان نشوی تو خوب تا من
[...]
ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۸۱ - انتقاد از قمهزنان
زنقحبه چه میکُشی خودت را
دیگر نشود حسین زنده
کشتند و گذشت و رفت و شد خاک
خاکش علف و علف چرنده
من هم گویم یزید بد کرد
[...]
ایرج میرزا » قالبهای نو » شمارهٔ ۱ - در رثاء درة المعالی
شد فصل بهار و گُل صلا داد
بر چهرۀ خوب خود صفا داد
باد سحری ز آشنایی
پیغام وفا به آشنا داد
بلبل ز فراق چند ماهه
[...]