مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۹
ای مرغ آسمانی آمد گه پریدن
وی آهوی معانی آمد گه چریدن
ای عاشق جریده بر عاشقان گزیده
بگذر ز آفریده بنگر در آفریدن
آمد تو را فتوحی روحی چگونه روحی
[...]

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲
ای آرزوی چشمم رویت به خواب دیدن
دوری نمیتواند پیوند ما بریدن
ترسم که جان شیرین هجران به لب رساند
تا وقت آن که باشد ما را به هم رسیدن
موقوف التفاتم تا کی رسد اجازت
[...]

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۵۵
با گوی گفت چو کان کای در هوای وصلت
پیوسته کار قدم از بار غم خمیدن
داری دمی سر آن کآئی برم اگر چه
با من ترا نباشد آئین آرمیدن
گویش چه گفت گفتا گر خوانی ار برانی
[...]

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۴
خواهیم چون زلیخا، یوسف رخی گزیدن
بس دامنش گرفتن، وانگه فرو کشیدن
بیجهد بر نیاید، جان عزیز باید
جان عزیز دادن، یوسف به جان خریدن
گم کردهایم خود را، راهی نمای مطرب
[...]

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۳
گر سرزنیغ نیزت دارد سر بریدن
من بار سر نخواهم بار دگر کشیدن
زینسان که دل به پارب زآن غمزه خواست تیری
یک تیر بر نشانه خواهد بفین رسیدن
هر کس به دفع دردی آرام یابد و من
[...]

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۴
از دستت ای قلم من خواهم به جان رسیدن
از تو زبان درازی و ز من زبان بریدن
تا کی چنین نمایی حال دلم به تحریر
وز ماجرای عشقش این سرزنش شنیدن
پیوند مهرم از دل بشکست عهد لیکن
[...]

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۲
دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
[...]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۳۷
ای قامت بلندت معراج آفریدن
یک شیوه خرامت در پیش پا ندیدن
پرواز طایر شوق مقراض قطع راه است
صد ساله راه طی شد دل را به یک تپیدن
مرد آن بود که چون می در شیشه گر کنندش
[...]

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸
دانی که چیست دولت، روی امام دیدن
در کوی او گدائی، بر خسروی گزیدن
گاهی به حضرت او، راز نهفته گفتن
گاه از لب شریفش اسرار دین شنیدن
گاهی جهاد کردن، با دشمنان ملت
[...]

فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸
دانی که چیست دولت، روی امام دیدن
در کوی او گدائی، بر خسروی گزیدن
گاهی به حضرت او، راز نهفته گفتن
گاه از لب شریفش اسرار دین شنیدن
گاهی جهاد کردن، با دشمنان ملت
[...]

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰۳
گلزار مستمندان روی تو سیر دیدن
جان نیازمندان حرف از لبت شنیدن
درمکتب تماشا یک درس حیرت است این
از گریه چشم بستن در خنده لب گزیدن
ما دل به ناامیدی بی مصلحت ندادیم
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۴
درس کمال خود گیر از ناله سر کشیدن
تا برنیایی از خویش نتوان به خود رسیدن
خوبی یکی هزار است از شیوهٔ تواضع
ابروی نازگردد شاخ گل از خمیدن
تا گوش میتوان شد نتوان همه زبان شد
[...]

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۶
ما را ز بار هستی تاکی غم خمیدن
آیینه هم سیه کرد دوش از نفسکشیدن
چندین گهر درین بحر افسرد و خاک گردید
یمن آنقدر ندارد بر عافیت تنیدن
رنگ شکسته دارد اقبال سرخ رویی
[...]

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۲
با آن غزال وحشی گر خواهی آرمیدن
چندین هزار احسنت میبایدت کشیدن
روزی اگر در آغوش سروی کشی قباپوش
سهل است در محبت پیراهنی دریدن
سر حلقهٔ سلامت در دام او فتادن
[...]

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵۰
مرغ سحر همانا زین ناله برکشیدن
ما را کند ملامت شبها ز آرمیدن
من بندهٔ کسی کو در بندگی بداند
منظور حق چه باشد از بنده آفریدن
ای برگزیده حقت از ممکنات دانی
[...]
