گنجور

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۲۹۹

 

فرخنده باد و خرم نوروز شاه عالم

سلطان تاجداران تاج تبار آدم

عالی جلال دولت باقی جمال ملت

دارندهٔ زمانه شاهنشه معظم

از تخت و خاتم آمد آرایش بزرگان

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۰۴

 

ای شهریارِ گیتی ای پادشاهِ عالم

صاحبقرانِ اعظم‌ شاهنشهِ مُعَظّم

ای سنجرِ ملکشاه ای خسروِ نکوخواه

ای در جهان‌ شهنشاه ای بر شهان‌ مقدم

ای برده همت تو از روی دوستان چین

[...]

امیر معزی
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۷ - در مدح عمادالدین پیروزشاه و خواجه جلال‌الوزرا

 

ای رایت رفیعت بنیاد نظم عالم

وی گوهر شریفت مقصود نسل آدم

برنامهٔ وجودت شد چار حرف عنوان

کان چار حرف آمد پس چار طبع عالم

هم نام فرخت را زی نامه برد عیسی

[...]

انوری
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۲۱

 

اشرب مع الندامی فی روضة الخزامی

فالصبح قد تبدی والریح قد تنسم

ای دلربای ساده برگیر جام باده

دل خستگان غم را از باده ساز مرهم

یا معدن الملاحه الراح منک راحه

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۴

 

اسمع فداک روحی فالدیک قال حقا

یا معشر السکاری هبوا من المنام

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۴

 

یا صاحب الاغانی اضرب علی المثانی

شعری کزهر روض فی سیدالکرام

مجیرالدین بیلقانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۴

 

بازآمدم خرامان تا پیش تو بمیرم

ای بارها خریده از غصه و زحیرم

من چون زمین خشکم لطف تو ابر و مشکم

جز رعد تو نخواهم جز جعد تو نگیرم

خوشتر اسیری تو صد بار از امیری

[...]

مولانا
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۲

 

بگریست ابر نیسان والوَرد قَد تبَسَّم

خامش چنین چرایی؟والطَّیر قَد ترنَّم

کردند خانه رنگین عینای مِن دمُوعی

از بس که اشک خونین قَد فاضَ مِنهُما دم

دل کی رسد به جانان والحُزن لیسَ فیهِ

[...]

ابن حسام خوسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۷۳

 

از پایبوسیت تخت شد در جهان مکرم

هر روز بخت و دولت گویند خیر مقدم

چون گردباد آخر خصم تو خورد بر هم

بر اهرمن نتابد انوار اسم اعظم

سیدای نسفی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۹ - نشاط اصفهانی

 

یا روی دوست دیدم یا کوی اودرین شهر

از هر طرف گذشتم، در هر کجا رسیدم

رضاقلی خان هدایت
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۸ - در تشکیل مجلس عزا و رثای بر جناب شهادت مآب حضرت سیدالشهدا

 

هرگز ندیده ام من بزمی چنین بعالم

کش انبساط عشرت در انعقاد ماتم

مدهوش پیر و برنا در جوش ترک و دیلم

گیسوی مهر چهران ازغم چو دم ارقم

جیحون یزدی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۲۴ - وقایع جناب حر بن یزید ریاحی

 

شد با غلام و فرزند بهر حیات دائم

در درگه حسینی از روی جهد عازم

لیکن بدوچه ره بست روز نخست قائم

از قول خود پشیمان از فعل خویش نادم

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۶ - و برای او همچنین

 

درروز تیر باران مردانه ایستادم

سر با هزار منت در پای او نهادم

جز ایمنی نیابی در نفس بی‌فسادم

روی تو دیده می‌بود تا دیده می‌گشادم

اول به سر رسیدم آخر ز پا فتادم

[...]

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode